عباس کیاپاشا و ایده مدرسه ی زیر نظر ولی خدا

عباس کیاپاشا نیز یکی دیگر از شاگردان قدیمی آیت الله مرتضی تهرانی بود.

کیاپاشا هرگز جلسات شب های جمعه را به طور کامل ترک نکرد اما با حوزه میرزا موسی قطع رابطه کرد.

همانطور که سید رضا دربندی مدرسه نور را زیر نظر و اشراف حاج آقا مجتبی اداره می کرد؛ کیاپاشا نیز این ایده را در سر می پروراند که با تاسیس مدرسه جواد الائمه الگویی شبیه مدرسه نور را پیاده کند.

اما هم دربندی و هم کیاپاشا در پیاده سازی این ایده شکست خوردند.

سید رضا در بندی پس از ظهور و بروز اختلافات دامنه دار میان مسئولین مدرسه و حاج آقا مجتبی، نور را ترک کرد و در نهایت دبیرستان نور برای همیشه منحل شد.

اما نفوذ و اشرافی که حاج آقا مجتبی بر نور داشت هرگز توسط حاج آقا مرتضی بر هیچ مدرسه ای اعمال نشد، هرچند عباس کیاپاشا  هر شب جمعه شاگردان مدرسه اش را به جلسات اخلاق حاج آقا مرتضی می برد.

جدا از اینکه سعی فراوان میشد جلسات حاج آقا مرتضی، مرجع و ملجاء شاگردان شود؛ بسیاری از شاگردان خاص و عام حاج آقا مرتضی در این مدرسه عهده دار مسئولیت بودند. کارجو و هاتفی از شاگردان متقدم و شفیعی مراد و رستگار مقدم از شاگردان متاخر؛ معلم دینی و عربی بودند و محمود نیک بین نیز به کررات در سالهای نخستین تاسیس مدرسه تحت عنوان امامت جماعت در مدرسه حاضر می شد. 

شایان ذکر است که یکی از اقدامات ابهام بر انگیز و پر شائبه کیاپاشا استفاده از حسین اتابکی به عنوان معلم اخلاق در مدرسه بود. اتابکی که از نزدیکان فکری مهدوی کنی بود به شدت از شیوه و مسلک آیت الله مرتضی تهرانی بیزار بود و ابراز مخالفت می کرد. 

بسیاری از کادر جواد الائمه پس از آنکه مجموعه آموزشی حکمت تحت اشراف آیت الله ری شهری در شهر ری افتتاح شد از جواد الائمه کوچ کردند و به "حکمت" پیوستند.

 عباس کیاپاشا نیز پس از افت و خیز های زیاد در نهایت پروژه مدرسه مذهبی زیر نظر اولیاء الاهی را شکست خورده دید و عطایش را به لقایش بخشید.

عباس کیاپاشا برادر کاظم کیاپاشا است که در جریان دستگیری نزدیکان مشائی بازداشت شد.

کاظم و عباس کیاپاشا بی پرده و با صراحت از محمود احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشائی دفاع می کردند و می کنند.

وی حتی در مقطعی دلیرانه اظهار می کرد هیچ عیبی ندارد که برای اداره امور مملکتی از علوم غریبه و ارتباط با اجنه استفاده شود.

 

دوبرادر؛ از تفاوت تا اختلاف

کمتر کسی است که با یکی از دو برادر، آشنایی داشته باشد و پی به تفاوت های آنها نبرده باشد. تفاوت هایی که نزد برخی تا سر حد اختلاف و جدال، پبش می رفت.

در ادامه، به اختصار گزیده ای از تفاوت های حاج آقا مرتضی و حاج آقا مجتبی را مورد بررسی قرار می دهیم. بی گمان، مطالعه احوال واعظان نامی تهران، بهره های فراوانی برای مشتاقان به همراه خواهد داشت:

 

 تصویر: حاج آقا مجتبی (سمت راست) و حاج آقا مرتضی (سمت چپ) در سالهای جوانی

در جلوت و خلوت واعظان:

 1-حاج آقا مجتبی حوزه ی درسی منظم و شناخته شده ای را راه اندازی کردند. حوزه ای که سالیان دراز با نهایت نظم و انضباط برقرار بود. و در مدرسه ای شناخته شده برگزار می شد به گونه ای که کمتر کسی از طلاب تهرانی از وجود آن دروس خارج فقه و اصول بی اطلاع بود و یا مجال حضور در آن درس از او سلب می شد.

حال آنکه، دروس خارج حاج آقا مرتضی، به طور متناوب با افت و خیز های بسیار برگزار شده و تعطیلی های بهنگام و نابهنگام زیادی به خود می بیند. ضمن آنکه نه در مدرسه ای رسمی و شناخته شده که در محفلی خصوصی در مسجد میرزا موسی برگزار می شود.

  2-حاج آقا مجتبی، دروس و رئوس مطالب فقهی و اصولی اش را مکتوب می کرد و حتی توسط شاگردان یادداشت می شد و طلاب می توانستند از تقریرات درسی ایشان به گونه ی صوتی و مکتوب بهره ببرند.

اما دروس حاج آقا مرتضی هرگز توسط ایشان مکتوب نشد و به گفته ی خود ایشان حتی یادداشتهای درسی شان را نیز نگه نمی داشتند. و سنت تقریر نویسی در میان اندک شاگردان ایشان آنچنان رواج ندارد که امروز بتوان به منبعی برای طلاب اشاره کرد. و جلسات درس فقه و اصول ایشان هر چند ضبط می شود اما کاست هایش هرگز منتشر نشده اند.

  3-در زمان حیات حاج آقا مجتبی، شاگردان ایشان با یدک کشیدن افتخار شاگردی ایشان، شناخته می شدند و در مناصب گوناگون کشوری و حوزوی فعالیت می کردند. اما شاگردان حاج آقا مرتضی، هر چند هم منصبی و مقامی یافته باشند، ذکری از ایشان به میان نمی آورند و عنوان شاگردی حاج آقا مرتضی بر پیشانی شان نمی درخشد.

  4- حاج آقا مجتبی، سالیان دراز مقلدانی داشت اما رساله ای منتشر نمی نمود. که سرانجام اقدام به این کار نمود و فتاوایش را چه در سایت شخصی اش و چه در رساله ی عملیه اش منتشر می نمود. حال آنکه حاج آقا مرتضی، هرگز نسبت به رساله نویسی هیچ اهتمامی نداشته و هیچ منبع مکتوبی از فتاوای ایشان در دست نیست.

  5-جلسات اخلاقی حاج آقا مجتبی، از سوی شاگردان ایشان به عنوان "درس" شناخته می شد و از سالیان پیش تحت عناوینی مانند تفسیر قرآن و شرح نهج البلاغه ارائه می شد و تقریبا، همزمان به طور عمومی منتشر می شد. اما جلسات هفتگی حاج آقا مرتضی، کمتر به عنوان "درس" شناخته می شود. و هرگز تحت عنوانی مشخص مانند تفسیر یا شرح حدیث و نهج البلاغه و یا حتی درس اخلاق ارائه نمی شود. و محتوای آن جلسات هم، تا مدت های مدید هرگز ارائه نمی شد. که البته در این سه چهار سال اخیر، با راه اندازی پایگاه مجازی برای نشر سخنرانی های هفتگی، و انتشار چهار جلد کتاب، برگرفته از سخنان ایشان، اقدامی سنت شکنانه انجام گرفت.

البته کیفیت سایت های حاج آقا مجتبی و حاج آقا مرتضی هرگز قابل مقایسه نیست و تیراژ و شیوه ی انتشار کتاب این دو برادر نیز، تفاوت چشمگیری دارد. به گونه ای که گویا، کتب انتشاری حاج آقا مرتضی، به نحوی خصوصی و حتی بدون اخذ مجور از وزارت ارشاد چاپ گردیده.

  6-تعداد جلساتی حاج آقا مجتبی در طول سال برگزار می کرد، بسیار بیشتر از جلسات برادرش بود. به طور مثال، حاج آقا مجتبی، تمام شبهای ماه رمضان به برگزاری جلسه اقدام می نمود حال آنکه حاج آقا مرتضی، هیچ تغییری در تعداد جلساتشان در ماه رمضان نداده و گاهی حتی به خاطر اختلاف بر سر رویت ماه، جلسات شبهای قدر نیز تعطیل می شود.

  7- حاج آقا مجتبی، محل زندگی اش را جایی انتخاب کرده بود که به برای عموم متقاضیان قابل دسترسی تر بود. و متدینین جنوب و مرکز شهر که اکثر قریب به اتفاق شرکت کنندگان جلسات مذهبی را تشکیل می دهند با صرف وقت و هزینه ی کمتری می توانستند خود را به جلسات ایشان برسانند. در حالی که حاج آقا مرتضی یکی از شمالی ترین نقاط تهران را برای برگزاری جلسات اختیار کرد و عموم شرکت کنندگان از اقصا نقاط تهران، با صرف وقت و هزینه ای زیاد خود را بدانجا می رسانند.

در شب های کوتاه تابستان، بازگشت دیر هنگام دانشجویان به خواب گاهها و کسانی که وسیله ی شخصی نداشتند، مشکلی بزرگ به حساب می آید. و در شبهای بلند زمستان، عبور از ترافیک سنگین عصرگاهی برای کسانی که از جنوب شهر می آمدند، بسیار طاقت فرسا می نماید.

  8-فعالیت گسترده ی اقتصادی، وجه تمایزی بزرگ برای حاج آقا مرتضی به حساب می آید. در حالی که حاج آقا مجتبی از این خصیصه نسبتا بی بهره بود.

  9-حاج آقا مرتضی، وقت و توجه زیادی برای خانواده و مادرش صرف کرده و می کنند. از مادرش نگهداری می کرد، در بیماری های برادرانش، حامی شان بود، و در محیط خانواده، حضوری نسبتا پر رنگ داشت و دارد.

در حالی که، حاج آقا مجتبی، آنچنان به دروس حوزوی اشتغال محض داشت که هرگز فرصت نکرد وقت چندانی برای مادر، بگذارد.

  10-یکی از عمده فعالیت های روزمره ی حاج آقا مرتضی، حل مرافعات و مشاجرات شخصی و خانوادگی و مذهبی مراجعین است. به گونه ای که زمان زیادی در مسجد و در زیر زمین خانه، به نشست و گفتگو با توده ی مردم اشتغال دارد. تا جایی که وقت و حوصله ی چندانی برایشان باقی نمی ماند که برای نخبگان و محققان حوزوی، صرف کنند.

در حالی که، حاج آقا مجتبی درست در نقطه ی مقابل برادر بود. او اگر چه در مسجد جامع بازار، در میان توده ی مردم حاضر می شد، اما عمده ی فعالیت و اشتغال فیزیکی و ذهنی اش، مصروف به محصلین و محققین حوزوی و تدریس و تالیف می گذشت.

  11-حاج آقا مجتبی، در مواقع بسیاری، موضع گیری های سیاسی می کرد. چه در ابتدای انقلاب که قبول کرد، برای قضات جلسات درس بگذارد و در کارنامه قوه ی قضاییه جمهوری اسلامی ایران، شریک شود. و چه بعد از چاپ رساله و اعلام مرجعیت که برای انتخابات و راه پیمایی ها، از مردم دعوت رسمی و رسانه ای به عمل می آورد.

او، چه در زمان حیات امام و چه پس از آن، در تمام جلسات، به دعا برای رهبر(قائد) می پرداخت.

اما امنتاع حاج آقا مرتضی از چنین کاری، انتقادات بسیاری را متوجه ش کرد. همچنین یکی از معدود موضع گیری های سیاسی صریح حاج آقا مرتضی مبنی بر لزوم حذف شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه، با واکنش های تند عده ای مواجه شد.  حاج آقا مرتضی، نه تنها، هیچ مسئولیتی در نظام اسلامی قبول نکرد، بلکه، هرگز، نسبت به راه پیمایی و انتخابات، به تحریک و تشویق علنی و عمومی و رسانه ای دست نزد. کاری که عموم ائمه جماعت و مراجع تقلید و روحانیون سرشناس می کنند.

  12-حاج آقا مجتبی قریب به ده سال، متصدی مدرسه ی نور بود. مدرسه ای که البته سرانجام پس از بروز برخی اختلافات، به انحلال کشیده شد. اما حاج آقا مرتضی هرگز در مدیریت چنین تشکیلاتی موفق نبوده. و نه دروس خارج فقه و اصول مدرسه ی میرزا موسی و نه حوزه ی دانشجویی آنجا از رونق و بازدهی قابل بیانی بهره نداشته است.

و همین دروس معدود طلبگی و دانشجویی مدرسه ی میرزا موسی، در طول این سالیان، با اختلافات و تنش های شدیدی روبرو بوده که تا مرز انحلال کلی رفته و برخی از کسانی که عامل این تنش ها شناخته می شدند به ترک جلسات مجبور می شدند. به همین دلیل بسیاری از کسانی که سالیان دراز از محضر درسی و اخلاقی حاج آقا مرتضی استفاده کرده اند، دیگر هرگز نامی از او به میان نمی آورند. چه که اقبال و ادبارهای شدید، در سیره ی حاج آقا مرتضی سنتی همیشگی بوده.

  13-بنابر این همانگونه که خود حاج آقا مرتضی می فرمود و بر کسی از نزدیکان خاص ایشان در خلوت، پوشیده نیست: این دو برادر، چه در اصول و چه در فروع و چه در مسائل سیاسی و اجتماعی و چه در مدیریت امور شخصی و خانوادگی، اختلافات بسیار زیادی داشته اند. اختلافاتی که بیش از هر چیز دامن مریدان این دو بزرگوار را می گرفت و جدال هایی فرسایشی میان ایشان پدید می آورد.

اما علی رغم همه ی اینها، حاج آقا مرتضی در جلوتِ مصاحبه ی کوتاهش با صدا و سیما در تعریف از شخصیت برادر، پس از مرگش اینگونه فرمود:

""عمر شریفش رو صرف کرده بود برای آشنا کردن مردم با خدای متعال و کار هایی که مفید نبود یا کم فایده بود یا از سنخ کارهای دنیایی بود هیچ نمی کرد.

توصیه ی ایشون این بود که -مردم- ارتباطشون رو با خدای متعال قطع نکنند و مبتلای به غفلت نشوند."

 

مهدی کلهر: ساواک خیلی اصرار داشت که بین حاج آقا مجتبی و حاج آقا مرتضی اختلاف بیاندازد.

مهدی کلهر، برادر کوچکتر حاج آقا مجتبی و حاج آقا مرتضی تهرانی طی مصاحبه با مشرق به نکات جالبی اشاره کردند که برخی از فراز هایش را از نظر می گذرانیم :  

                                                                                                                                                                                                                                                   

در حکم پدر:

"من خیلی مسافرت بدون پدر و مادر و بدون خواهرها با حاج آقا مجتبی و حاج آقا مرتضی رفتم.

اختلاف سنی من با مرحوم پدرم 55 سال بود و آقا مجتبی بیشتر حکم پدر را برای من داشتند. من با ایشان زیاد سفر مشهد می رفتم بدون پدر و مادر و خواهرهایم.

این دو برادر یک طوری حکم پدر من را هم داشتند. چون فاصله سنی من با اینها 17 سال بود. با حاج آقا مرتضی 17 سال با حاج آقا مجتبی 15 سال. یعنی اینها وقتی در مدرسه حجتیه قم طلبه بودند  با آنها زندگی کردم. دوتایی در یک حجره بودند. یکی اینطرف بود و یکی آن طرف. این وسط برای ما یک جایی میانداختند و شب من میخوابیدم. اصلاً قبل از ایشان ازدواج بکنند رابطهام بیش از حد برادری است هم با حاج آقا مرتضی و هم با حاج آقا مجتبی. "

تشییع و تدفین مرحوم میرزا عبدالعلی تهرانی (پدر ایشان):

ایشان [حاج آقا مجتبی] بعد از تبعید امام(ره) حدود چهار سال به نجف رفت و آمد داشتند.

مثلا دی ماه سال 1346 که پدر فوت کردند ایران بودند. پدر به ما گفته بودند که در ماه رمضان امسال و شب جمعه فوت می‌کنم و همه 9 فرزندشان حضور داشتند.

از جمله حاج آقا مجتبی که آن زمان ساکن نجف بود و در مراسم ترحیم هم حضور داشت. جنازه را هم حاج آقا مجتبی همراه خانواده شان مشایعت کردند تا نجف.

ما خبر دار شدیم که مرحوم امام(ره) از نجف آمدند به کربلا. در کربلا مجددا حضرت امام(ره) خودشان با آب فرات پدر من را غسل دادند و کفنی را که برای خودشان نگه داشته بودند به پدر من پوشاندند. در ورودی وادیالسلام ظاهرا یک حوض خیلی قدیمیای بود. شهردار نجف در زمان بعثیها که به صورت پنهانی از مریدان حضرت امام(ره) بود این حوض را داد و یک مقبرهای شد برای مرحوم پدر ما.


حاج آقا مجتبی در تشییع جنازه پدر ما کار بسیار خطرناکی کرد. دست "سرهنگ طاهری" (فرد خونآشامی بود که در قضیه 15 خرداد هم خیلی خون گردنش بود) را چنان به دیوار نود سانتی خانه پدری کوبید که تمام دستش زخم شد. کار خیلی خطرناکی بود. این کار در آن ایام می توانست ایشان را تا مرگ پیش ببرد."

علی شریعتی:

" قبل از انقلاب با حاج آقا مجتبی و آقای شبیری زنجانی (شوهر خواهرم) در قضایای سیاسی خیلی نزدیک بودم.

مثلا بعد از قضیه نامه مرحوم مطهری و مهندس بازرگان راجع به دکتر شریعتی (فکر میکنم یک ماه قبل از فوت دکتر شریعتی بود). حاج آقا مجتبی به من گفت که دکتر شریعتی پیغامی به من داده است که "بیایید هرطور کتابهای من را که فکر میکنید در آن خطوط غیراسلامی هست در بیاورد و تصحیح کنید". 


من چون ماجرای قبل را میدانستم، دلم نمیخواست که آن موقع کدورتی در بیرون از جریانات مذهبی مبارزه علیه رژیم دیده شود. گفتم که خیلی خوب است! حاج آقا مجتبی شما این کار را بکنید. بالاخره تقاضایی کرده است دیگر. ایشان گفت: نه من خیلی تجلیل کردم از دکتر گفتم این حرفها چه هست. گفتم مگر نخوانده اید؟ گفتند "بله. بعضیقسمت هایش دارد از این خطوط غیر اسلامی اما من چیزی نگفتم، فقط گفتم إنشاءالله خودتان هم نگاه میکنید و بعد عوض میکنید." که این اتفاق صورت نگرفت. یعنی با فاصله 20 یا 25 روز بعد دکتر شریعتی در لندن فوت کرد. "

 

کاندیتاتوری حاج آقا مرتضی و حاج آقا مجتبی در مجلس خبرگان:

" در سال 1357 عکس حاج آقا مجتبی و حاج آقا مرتضی را دوتایی کنار هم چاپ کردند به عنوان کاندیداهای تهران که بروند مجلس مؤسسان؛ اما هر دو انصراف دادند و اعلام شد در روزنامهها که رأی ندهید به اینها! چون اصلا نیستند در خبرگان اول. من هم متاسفانه علت انصرافشان را نمی دانم. اما در خبرگان دوم اتفاقی افتاد که من فکر کنم این تعیین کننده استکه یک مرتبه شخصیت اجتماعی حاج آقا مجتبی یک سمت جدیدی پیدا کرد."

اختلافات خانوادگی:

" رابطه من قبل از انقلاب و تا مدتی بعد از انقلاب با حاج آقا مجتبی خیلی بیشتر بود. یکی از نزدیکان ما یک بار جملهای گفت و فاصله ما را زیاد کرد. گفت که هرکسی که میآید در درس حاج آقا مجتبی وزیر میشود و فلان میشود و یک پیغامی هم توسط یک واسطهای به من داد که من دیگر کلاس درس ایشان نرفتم. خانهاش میرفتم یا ایشان بعضی وقتها به خانه بنده میآمدند. البته جاهای دیگر هم یکدیگر را می دیدیم.
ضمن اینکه من نوارهای جلسات ایشان را که نوارهای کاست بود میگرفتم و گوش میکردم. آن سریهای اول حتی وقتی اروپا میرفتم یادم است که مثلا سالهای 60 و 61 و 62 من به عنوان سوغاتی برای بچههای انجمن اسلامی، نوارهای حاج آقا را میآوردم. بعد از ده یا دوازده سال رفتم دیدم آن کاستها هنوز دارد تکثیر میشود!

 
ما از نظر سیاسی اختلاف نظرهایی داشتیم. اما برخی با حرف هایی که می زدند، می خواستند این اختلاف را در جنبه های دیگر هم نشان بدهند. حتی قبل از انقلاب، ساواک خیلی اصرار داشت که بین حاج آقا مجتبی و حاج آقا مرتضی اختلاف بیاندازد. چیزهایی را هم مطرح کردند و من که در خانواده بودم میدیدم که اینطور نیست. مثلا در این 10 سال حاج آقا مرتضی بارها به دیدار آقا مجتبی رفتند اما خیلیهای دیگر بودند که نرفتهاند.

اختلاف دید سیاسی یک چیز است و من آن را هنوز هم دارم. هیچ فرقی هم برایم نمیکند چون اصلا تقلیدی نیست. ولی از نظر خانوادگی هیچ چیز بین ما نبوده است. حداقل رفیقترین آدمها در کل مجموعه خانواده ما بودیم. "

معنویت:

"ما چند چیز در خانوادهمان دیگر خارج از اندازه است. یکیعلاقه به اهل بیت و امام حسین علیه السلام است. از بچگی در خانه روضه داشتیم. یکجورایی ما حسینی هستیم. میدانید که حاج آقا مجتبی این اواخر یکی از چیزهایی که در بیهوشی میگفت "یا حسین" (علیه السلام) بود. شب آخر زندگی ایشان هم هم خواهرم به من گفت که قبل از رفتن، "یا حسین" (علیه السلام) میگفت.


حاج آقا مجتبی که شما میشناسیدش. اصلا حاج آقا مجتبی این نبود از اول. سال 64 من به مشهد رفته بودم. آقای طبسی را آنجا دیدم که گلایه مند بودند از آقا مجتبی که چرا مشهد میاید، یک راست به حرم می رود یک هفته میماند و دیدن ما نمی آید. هیچ تلفنی هم به ما نمیزند. 


تهران که برگشتم گفتم حاج آقا مجتبی حاج آقا طبسی از شما گلایه دارد. گفت درست میگوید. گفتم یعنی چیزی هست بینتان؟ گفت نه. گفتم خوب چرا نمیروید ببینیدش؟ گفت: "من نیتم زیارت کردن است. من غیر از زیارت هیچکاری انجام ندادم. هیچ کدورتی و هیچ چیزی نیست. بگو یک دفعه من فقط باید به خاطر دیدار بیایم. فقط برای دیدار آقای طبسی." "

 منبع: +اینجا

 

خاندان تهرانی

یادداشت اختصاصی حضرت آیت الله استادی دربارۀ خاندان «تهرانی»

"تصویر: حضور آیت الله استادی در کنار حجت الاسلام پور محمدی و حاج آقا مرتضی در مراسم چهلمین روز درگذشت حاج آقا مجتبی در مسجد جامع بازار"

جدّ سوم حاج آقا مجتبی رحمة‌الله‌علیه، آقا میرزا موسی طهرانی بوده است. 

حاج آقا بزرگ طهرانی می‌نویسد: «المیرزا موسی الطهرانی امام المسجد المعروف باسمه فی طهران و من اجلاء العلماء بها.» و در جای دیگر نوشته: «من فقهاء طهران و اعلامها.»

بین سقّاخانۀ نوروزخان (كه در خیابان بوذرجمهری - پانزده خرداد فعلی- واقع است) و چهارسو بزرگ بازار تهران، دو مدرسه و دو مسجد بنا شده بود.
مدرسه میرزاابوالحسن خان ایلچی نزدیك سقّاخانه نوروزخان بود كه بنا به وصیت او توسّط آصف‌الدوله ساخته و از این جهت مدرسه آصفیه هم خوانده می‌شد.
این مدرسه در اوائل طلبگی ما به‌صورت مخروبه‌ای بود و سپس به صورت پاساژ یا مانند آن درآمده است. «فاعتبروا یا اولی الابصار»
مدرسۀ دوم، مدرسۀ محمّدیه كه روبروی مسجد جامع واقع شده است و حقیر كتاب صمدیه را در آنجا و نزد بزرگواری كه اهل قائن بود خواندم.
و دو مسجد، یكی مسجد جامع معروف كه در دهه‌های اخیر حاج آقا مجتبیرحمةالله‌علیه در بخشی از آن اقامۀ جماعت می‌كرد و مسجد دوم، مسجد معروف به مسجد میرزاموسی است كه تاریخ 1282هـ‌ق در ساختمان آن دیده می‌شود؛ یعنی بیش از 150 سال از عمر آن می‌گذرد و برخی می‌گویند: این مسجد و حجرات آن كه به این خاطر مدرسه هم بوده توسط میرزاموسی وزیر (متوفای 1282هـ‌ق) ساخته شده است. در هر صورت عالم جلیلی كه از بزرگان علما و فقهای طهران بوده یعنی مرحوم میرزا موسی طهرانی جدّ سوم حاج آقا مجتبی، امام آن مسجد و بلكه مسجد به نام او است.
از این میرزا موسی دو فرزند می‌شناسیم، میرزا ابراهیم و میرزا احمد. 
پس از میرزا موسی، میرزا ابراهیم كه او هم عالمی جلیل بوده در مسجد اقامه جماعت می‌كرده و گویا بعد از پدر مدّت امامت او طولانی نبوده، زیرا نوشته‌اند قبل از سال 1300 هـ‌ق از دنیا رفته است. 
بعد از میرزا ابراهیم برادرش میرزا احمد كه به گفتۀ علّامه طهرانی از برادرش افضل بوده امامت مسجد را به عهده داشت و نزدیك سال 1302 از دنیا رفت. 
از میرزا ابراهیم دو فرزند روحانی می‌شناسیم: میرزا غلامحسین و میرزا موسی دوم. 
میرزا غلامحسین جدّ اوّل حاج‌آقا مجتبی است و در قضایای مشروطه با آقا میرزا مصطفی آشتیانی، فرزند میرزا محمّد حسن آشتیانی در حرم حضرت عبدالعظیم در سال 1327هـ‌ق ترور و شهید شده‌اند و محلّ قبر او در حرم حضرت عبدالعظیم مشخّص است. از این شهید گاه‌گاه در كتاب‌های تاریخ مشروطه یاد شده است.
پس از میرزا غلامحسین عموی پدر حاج آقا مجتبی، مرحوم آقا میرزا موسی در مسجد میرزا موسی اقامۀ جماعت می‌كرد و علّامه طهرانی می‌نویسد: او یكی از مجلّدات بحارالانوار را تصحیح و نیز تفسیری هم داشته است.
وی در سال 1373هـ‌ق از دنیا رفته است و آن‌طور كه به‌خاطر دارم در وادی‌السّلام نزدیك مزار هود و صالح دفن شده كه پس از چندی مرحوم حاج شیخ هادی مقدّس معروف به حاج مقدّس كه در بازگشت از حجّ خانه خدا در عتبات از دنیا رفت، نزدیك قبر آقا میرزا موسی دفن شد. 
در اواخر زمان حیات آقا میرزا موسی حاج میرزا عبدالعلی پدر حاج آقا مجتبی به مشهد هجرت كرده بود. در حرم امام رضا(بالای سر) اقامۀ جماعت می‌كرد. بسیار محترم و معزّز بود.
پس از وفات آقا میرزا موسی ظاهراً با درخواست علاقمندان به طهران بازگشت و در مسجد مزبور اقامۀ جماعت می‌نمود و بسیار مورد توجه متدیّنان بود.
و بعد از وفات ایشان برادر بزرگ حاج‌آقا مجتبی، آقای حاج آقا مرتضی طهرانی در آن مسجد اقامۀ جماعت می‌كنند.
بنابراین شجرۀ طیّبۀ حاج آقا مجتبی به این صورت است: حاج‌آقامجتبی فرزند حاج میرزا عبدالعلی فرزند میرزا غلامحسین شهید فرزند میرزا ابراهیم فرزند میرزا موسی كه مسجد میرزا موسی به نام او است.
و این عزیزان در طول این 150 سال، همه اهل علم و تقوی و ترویج مكتب اهل‌بیت بوده‌اند. امید است آقازاده‌های مرحوم حاج آقا مجتبی كه از طرف مادر هم به شیخ انصاری می‌رسند، در این راه توفیق بیشتری داشته باشند.

منبع: +اینجا

فقیه یاینخت

علی‌ اشرف فتحی در شماره ی بهمن ماه مهرنامه اینگونه نوشته است: پس از سید احمد خمینی و مادرش، آیت‌الله آقا مجتبی تهرانی (شهید کلهری) سومین کسی بود که آیت‌الله خامنه‌ای در دوران ۲۳ ساله رهبری خود بر پیکر وی نماز میت خواند. این فقیه ۷۵ ساله جزو معدود فقهای ایرانی است که می‌توان عنوان «فقیه پایتخت» بر وی نهاد، چرا که نیاکان وی از اوایل دوره قاجار در شمار روحانیون و فقهای اثرگذار و محبوب پایتخت بوده‌اند. از همین رو اقامه نماز بر پیکر وی از سوی رهبری چندان غیرطبیعی به نظر نمی‌رسد.

قاضی سعید استرآبادی (قاضی‌القضات دوره آغا محمدخان قاجار)، میرزا مسیح مجتهد تهرانی (فقیه نامدار دوره فتحعلی‌شاه) و برادرش میرزا موسی تهرانی (بانی مسجد میرزا موسی در بازار تهران)، شیخ غلامحسین پیش‌نماز (روحانی منتقد شیخ فضل‌الله نوری که به دست عوامل محمدعلی شاه کشته شد) و میرزا عبدالعلی تهرانی از مهم‌ترین روحانیون و فقهای این خاندان بوده‌اند که در دو قرن گذشته، نقش‌های مهم و محسوسی در تحولات سیاسی پایتخت ایفا کرده‌اند.

مرحوم آیت‌الله آقا مجتبی تهرانی و برادر ارشدش آیت‌الله آقا مرتضی تهرانی در چند دهه اخیر به عنوان روحانیون محبوبی شناخته می‌شدند که به دور از غوغاهای سیاسی، به برپایی کلاس‌های پرطرفدار اخلاقی در شمال و مرکز پایتخت پرداخته و هزاران جوان را به پای مواعظ و نصایح دینی می‌نشانده‌اند. در چند سال اخیر نیز برادر کوچک به انتشار رساله عملیه خود اقدام کرد و رسماً به عنوان یکی از مراجع تقلید شیعه و جزو معدود مراجع تقلید مقیم تهران مطرح شد. انتشار رساله توضیح‌المسائل مرحوم آقا مجتبی تهرانی بر پایه جایگاه فقهی وی بود که در سایه شرکت در جلسات درس مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی، مرحوم آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی و امام خمینی در قم و نجف کسب کرده بود.

مرحوم تهرانی که در سنین جوانی، جزو تدوین‌کنندگان رساله عملیه استادش امام خمینی و نیز کتاب مکاسب محرمه ایشان بود، در جلسات درس خارج فقه و اصول خود که تا دو ماه پیش از درگذشت وی برپا می‌شد، عنایت ویژه‌ای به آرای امام خمینی داشت و در شمار مراجع تقلید معدودی بود که کتاب تحریرالوسیله امام خمینی را مبنای درس خارج فقه خود قرار داده‌اند. در جلسات درس خارج اصول نیز به بهره‌گیری از نظرات اصولی امام خمینی و بررسی آنها التفات ویژه‌ای داشت.

با این حال همگان از مرحوم آقا مجتبی تهرانی به عنوان مهم‌ترین استاد اخلاق پایتخت یاد می‌کنند و توده‌های مختلف قشر مذهبی تهران در چند دهه اخیر علاقه‌مند به شرکت در جلسات اخلاقی وی و برادر ارشدش بوده‌اند. البته حوزه تهران در دهه‌های اخیر به دلیل ابراز نیاز مذهبی‌های شهر به مواعظ اخلاقی و تذکرات مذهبی، شاهد گسترش جلسات اخلاقی روحانیونی همچون مرحوم آیت‌الله میرزا عبدالکریم حق‌شناس، مرحوم شیخ احمد مجتهدی تهرانی، مرحوم آقا مجتبی تهرانی، آقا مرتضی تهرانی، شیخ محمود امجد کرمانشاهی و شیخ عزیزالله خوشوقت بوده و حتی دامنه فعالیت اخلاقی روحانیون تهرانی به قم نیز کشیده شده و مشهورترین استاد اخلاق کنونی حوزه علمیه قم، یکی از علمای تهرانی مقیم قم یعنی آیت‌الله سید محسن خرازی است.

تمرکز برادران تهرانی (آقا مرتضی و آقا مجتبی) بر جلسات اخلاقی و دوری‌گزینی محسوس از جدال‌های سیاسی شدید دهه‌های اخیر که حوزه‌‌ قم را به شدت درگیر خود کرده است، سبب شده که شایعاتی درباره مواضع سیاسی این دو برادر و خصوصا آقا مجتبی تهرانی در سالیان اخیر مطرح شود. اما به نظر می‌رسد که این دو برادر با وجود همه انتقاداتی که گاه درباره مسائل سیاسی و فرهنگی کشور مطرح کرده‌اند، بر رویه عملی مسالمت‌آمیز، دوستانه و دلسوزانه خود در قبال نظام سیاسی کشور در عین اجتناب از سیاست‌ورزی فعالانه استوار بوده‌اند. حضور آقامجتبی تهرانی در مراسم رونمایی از ضریح جدید امام رضا (علیه‌السلام) در زمستان ۱۳۷۹ در کنار رهبری، دیدار خصوصی با رهبری در پاییز سال ۱۳۸۸ در منزل مرحوم تهرانی، پخش مستقیم جلسات اخلاقی ایشان در لیالی قدر از تلویزیون، اقامه نماز بر پیکر وی از سوی رهبری، حضور برادرش آقا مرتضی تهرانی در مجلس ترحیم منعقد شده در بیت رهبری و سخنانی که وی در تأیید اجتهاد آیت‌الله خامنه‌ای در جلسات اخلاقی خود گفته است، همگی نشان‌دهنده ارتباط دوستانه و البته غیرسیاسی این دو برادر با رهبری کنونی است.

به نظر می‌رسد که تجربه تلخ فعالیت سیاسی دو تن از نیاکان این خاندان (میرزا مسیح مجتهد و شیخ غلامحسین) در دوره قاجار که یکی تبعید و دیگری شهید شد، در دوری‌گزینی علمای این خاندان از فعالیت‌های سیاسی جدی بی‌تأثیر نبوده باشد. این مشابه سرنوشتی است که برخی علمای ایرانی نجف پس از ناکامی‌های انقلاب مشروطه و انقلاب ۱۹۲۰ عراق بدان دچار شدند و احتیاط در وادی سیاست را پیشه خود ساختند.

این یادداشت در صفحه ۱۸ شماره ۲۸ (بهمن ۹۱) مجله مهرنامه منتشر شده است.

وقتی از حاج آقا مجتبی سخن می گوییم از کدام حاج آقا مجتبی سخن می گوییم؟

سایت بازتاب، در یادداشتی که روز 18دیماه منتشر کرد، نوشت:

"مواضع و دیدگاه های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آیت الله مجتبی تهرانی، موضوعی نبود که بر ارادتمندان ایشان پوشیده باشد، به ویژه در طول سال های اخیر و همزمان با ظهور جریان افراطی، تفاوت مواضع ایشان با این مشی بیشتر نشان داده شد.

 اما متاسفانه کسانی که در طول سال های اخیر، این مرجع تقلید از اقدامات آنان و به ویژه از هتاکی و اتهام زنی های آنان به شخصیت های انقلاب ناراضی بود، دوان دوان خود را به صف اول نماز بر ایشان می رسانند و در مقابل دوربین های تلویزیونی تلاش می کنند خود را به عنوان یکی از ارادتمندان و نزدیکان این استاد اخلاق جا بزنند.

 آیا به راستی این جماعت نمی دانند دیدگاه آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی درباره منشا حوادث سال 88 چه بود یا خود را به ندانستن می زنند؟

 آیا از روابط و احترام خاص ایشان نسبت به [...] بی خبرند و اینچنین خود را پایبند به سیره و ارادتمند آقا مجتبی معرفی می کنند، اما همچنان بر طبل اهانت و تهمت به [...] می کوبند؟

 اگر بیت شریف آیت الله تهرانی مصلحت بدانند و دیدگاه های ایشان را نسبت به وقایع سال 1388 که بی پرده با بسیاری از نزدیکان ایشان مطرح شده بود و بخشی نیز در جلسات حضوری مستقیما توسط آیت الله تهرانی به رهبر انقلاب منتقل گردیده بود، به اطلاع ارادتمندان برسانند، حقایق آشکارتر خواهد شد، اما هم اکنون نیز سیاسیون فرصت طلب و رسانه های افراطی خودعمار پندار بهتر است حرمت این مرجع تقلید راحل را نگاه دارند و اگر به دلیل هوشیاری ایشان در زمان حیات آیت الله تهرانی نتوانستند از وجهه ایشان سوءاستفاده کنند، بعد از رحلت ایشان نیز از خدا بترسند و از این سوء استفاده خودداری کنند."

 *پس از انتشار این نوشته، کاربران این سایت به اظهار نظر پرداختند:

(نظرات به ترتیب رای های مثبتی که از طرف سایر کاربران دریافت کرده نقل می کنیم)

1-در واقع باید گفت پس از رحلت استاد، این جماعت دست به کار شدند تا ایشان را به نفع خود مصادره کنند ولی بیت شریف ایشان باید در فرصت مناسب دیدگاههای سیاسیشان را به شایستگی نشر دهند.

2-خود بزرگان طوری عمل می کنند که زمینه را برای مصادره شدن فراهم می کنند.
اگر رفتار و مواضع قدری صراحت نسبی داشته باشد کار به جایی نمی رسد که حقایق تا این مقدار وارونه شود.

3-من وقتی که دیدم آقای صدیقی در تهران سخنران مراسم ختم ایشان و در قم آقای خاتمی سخنران هستند به بعضی از دوستانم گفتم که می‌خواهند ایشان را به خودشان وصل کنند و در این ایام... ایشان را هم‌عقیده با خودشان فرض کنند در حالی که ایشان در زمان حیاتشان این سیاست‌بازان بی‌سیاست را بی محل از إعراب می‌دانست... 
خدا روحش را شاد کند 
ما که از قدیم الأیام مخلص ایشان بودیم نه مثل صدا و سیما که مرده‌پرست به تمام معنا باشد؛ 
تحلیل خوبی بود...

4-خدایش رحمت کند، مرد بزرگی بود! اهل پروا و تقوا! این بزرگوار هیچ نسبتی با جریان فرصت طلبِ خود عمار پندار ندارد! سوء استفاده از این عالم ربانی ، گناهی است نابخشودنی !!

5-مطمئنا اگر خوانواده ایشون هم روشنگری کنند میگویند اینه نفوذی هایی هستند که در بیت ایشان فتنهگری میکنند

6-به جای این حرفها سخنرانی های روشنگر و افشاگر ایشان را منتشر کنید. دست سوء استفاده چیان کوتاه خواهد شد.

*و نظراتی که بیشترین رای منفی را آوردند:

7-اقا مجتبی سرباز ولایت بود ای جماعت فرصت طلب که هر فرصتی پیش میاد میخواد فاصله بین دوست داران انقلاب بندازید انشالله همه به راه راست هدایت بشیم

8-شما هم اگر مردید برید و نظر حاج آقا رو راجع به خاتمی و شب عاشورا 78 بگید! حاج آقا با هر انحرافی مبارزه میکرد. چه خاتمی و چه احمدی نژاد.
پس شما بهتره دست از سر حاج آقا بردارید. حاج آقا اگر میخواست این مواضعش علنی بشه، خودش بلد بود حرف بزنه. اما چرا این کار رو نمی کرد؟

 از دیدن آقای صدیقی تعجب میکنن و البته ادعا دارند که از قدیم الایام مخلص ایشون بودند، بهتره بهشون یادآوردی کنم که مراسماتی که در دفتر آقا مجتبی برگزار میشد مثل شهادت امام صادق، سخنران این مراسم ها معمولا آقای صدیقی بود که حتی عکس هاش در اینترنت زیاده. پس بهتره حاج آقا رو اونطور که بود بشناسیم نه اون طور که دوست داریم.

 

اما واقعیت چیست و  در حقیقت چه کسی در صدد مصادره است؟

نظر شما چیست؟

مجلس ترحیم حاج آقا مجتبی در مسجد میرزا موسی+تصویر

صبح روز دوشنبه، 28 دیماه 91؛ مجلس بزرگداشت مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی در مسجد میرزا موسی (واقع در بازار تهران) برگزار شد.

این مسجد از موقوفات اجدادی ایشان می باشد و مرحوم میرزا عبدالعلی امامت آنجا را عهده دار بودند.

پس از فوت ایشان، در مدت زمان کوتاهی حاج آقا مجتبی تهرانی جانشین پدر گشتند و امامت آنجا را بر عهده گرفتند.

اما پس از آنکه حاج آقا مرتضی به تهران آمدند، حاج آقا مجتبی به مسجد جامع بازار رفتند و حاج آقا مرتضی امام جماعت مسجد میرزا موسی شدند.

حاج آقا مرتضی می فرمود، پس از فوت پدرم به تهران آمدم و به مسجد میرزا موسی رفتم و دیدم حاج آقا مجتبی، امام جماعت است. چند روز پشت سر برادرم نماز خواندم. اما حاج آقا مجتبی تصمیم گرفت از میرزا موسی برود. پس از آنکه ایشان از آنجا رفت، من امام جماعت میرزا موسی شدم.

لازم به ذکر است که ده ها سال است که حاج آقا مرتضی، در مسجد میرزا موسی به تدریس دروس خارج فقه و اصول می پردازد. و مدت کوتاهی نیز به تدریس معقول نیز اشتغال داشتند.

چندین سال است که میرزا موسی به مدرسه ای علمیه مبدل گشته و دانشجویان در آنجا به تحصیل علوم دینی مشغول بوده اند.

حاج آقا مرتضی برخی از روزهای هفته، بین نماز به سخنرانی می پردازند.

سالها پیش، حاج آقای نوروزی نیز به جای حاج آقا مرتضی اقامه ی نماز و سخنرانی می کردند.

اما، پس از مدتی، آقای اشرقی و مدتی نیز آقای احتسابی و سرانجام فرزند ایشان "حاج آقا عبدالعلی" جانشین حاج آقا مرتضی شدند.

برادران تهرانی، در ادامه ی سیره ی علمای تهران (مرحوم شاه آبادی، میرزا عبدالعلی و خوانساری) بازار را راهی برای حفظ ارتباط با توده ی مردم برگزیدند.

ایشان با سخنان اعتقادی و اخلاقی در میان بازاریان سعی در تحکیم ایمان آنان داشته و با تدریس علوم دینی در مساجد بازار، رابطه ی روحانیت و کسبه را تقویت می کردند.

شاید یکی از مشخصه های مکتب تهران همین باشد.

*(عکس ها برگرفته از خبرگزاری مهر می باشد)

نظر حاج آقا مجتبی پیرامون ولایت فقیه

حاج آقا مجتبی می فرمایند: "حاکم اسلامی باید مثل عسل شیرین باشد...

و در همه ی مسائل حکومتی با مردم مشورت کند و تبادل نظر کند، نه اینکه چهار سال یکبار رای گیری کند و برود.

در اسلام دستور است که حاکم اسلامی باید در مسائل با مردم مشورت کند نه در اشخاص. اگر چهار سال یکبار درباره ی اشخاص رای گیری شود، فرمالیته می شود و جاکم قیم مردم می شود. در حالی که اسلام دستور داده در یکایک امور تبادل نظر صورت بگیرد"


برای مطالعه متن کامل این فرمایشات به لینک زیر مراجعه کنید:

حاکم اسلامی باید مثل عسل شیرین باشد- شفقنا

بزرگداشت آقا مجتبی تهرانی در مسجد جامع بازار+تصویر

صبح امروز مراسمی در بزرگداشت آیت الله آقا مجتبی تهرانی در مسجد جامع بازار تهران برگزار شد.

گفتنی است حاج آقا مجتبی امامت جماعت آن مسجد را عهده دار بودند.

در تصویر فوق، در کنار حاج آقا مرتضی، آیه الله شیخ حسین نوروزی نشسته. ایشان از جمله شاگردان خاص و فاضل حاج آقا مرتضی می باشند. در اینباره به لینک زیر مراجعه فرمایید.

مطلب مرتبط:

*درباره ی آقای نوروزی +کلیک کنید

مراسم بزرگ داشت حاج آقا مجتبی در بیت رهبری+تصویر

حاج آقا مرتضی مقام معظم رهبری را شخصیتی باهوش و پرکار توصیف کرده بودند.


ایشان می فرمود هرچند مقام معظم رهبری زمان کوتاهی در درس امام حاضر شده بودند اما با هوش و پشتکارشان، به اجتهاد رسیدند.

درباره ی حاج آقا مجتبی+ لینک دانلود فایل تصویری

 فرمایش آیت الله حاج آقا مرتضی تهرانی درباره حاج آقا مجتبی:

"عمر شریفش رو صرف کرده بود برای آشنا کردن مردم با خدای متعال و کار هایی که مفید نبود یا کم فایده بود یا از سنخ کارهای دنیایی بود هیچ نمی کرد.

توصیه ی ایشون این بود که -مردم- ارتباطشون رو با خدای متعال قطع نکنند و مبتلای به غفلت نشوند."

دانلود فایل تصویری: اینجا را کلیک کنید (دقیقه ی 7)

حاج آقا مرتضی در مراسم تشییع و تدفین برادر+تصویر

گفتنی است مادر ایشان نیز در صحن حضرت عبد العظیم مدفون است.


بر روی سنگ قبر مادر ایشان نام مرتضی تهرانی نیز حک شده. حاج آقا مرتضی همچو برادرش، قبری آماده در حرم عبد العظیم دارد.

خاکسپاری حاج آقا مجتبی+ شرح حال خانوادگی ایشان

صبح امروز آیه الله حاج شیخ مجتبی تهرانی، در حرم حضرت عبد العظیم و در جوار مدفن جدش (که از شهدای مشروطه بود) به خاک سپرده شد.

نام خانوادگی اصلی خاندان تهرانی، شهید کلهری است.

نیاکان ایشان، از طرف پدر به استر آباد و از طرف مادر به ایل کلهر (کرمانشاه) می رسد. و این نام خانوادگی برگرفته از واقعه ی شهادت جدشان و انتساب مادرشان به ایل کلهر می باشد.

گفتنی است پدر بزرگ ایشان، شهید میرزا غلامحسین، از جمله کسانی بود که پس از تحصن شیخ فضل الله در حرم عبد العظیم، در اعتراض به اختلافات پیش آمده میان آخوند و شیخ فضل الله، تحصنی مستقل را شکل دادند.

ایشان در گروهی به رهبری آیه الله آشتیانی، در حرم حضرت عبدالعظیم متحصن شدند که توسط شخصی به گلوله بسته می شوند. مرحوم میرزا غلامحسین، بر اثر اصابت شانزده گلوله کشته می شود در حالی که میرزا عبدالعلی تهرانی در آن زمان تنها 12 سال داشت.


*ببینید:

شرح حال خانوادگی آیت الله تهرانی از زبان مهدی کلهر: 

+قسمت اول  +قسمت دوم  +قسمت سوم  +قسمت چهارم

حاح آقا مرتضی و حاج آقا مجتبی در جوانی


سمت راست مرحوم آیت الله حاج شیخ مجتبی تهرانی و سمت چپ آیت الله مرتضی تهرانی

نماز جماعت در دفتر برادر+تصویر

ظهر امروز حاج آقا مرتضی تهرانی با حضور در دفتر حاج آقا مجتبی، به  اقامه ی نماز جماعت پرداختند:

آیت اله حاج شیخ مجتبی تهرانی برادر کوچک تر حاج آقا مرتضی بودند که نیمه شب 13 دی ماه 91 از دنیا رفتند.


حاج آقا مرتضی به همراه آقازاده ی مکرم، در حال ورود به دفتر آیه الله مجتبی تهرانی


دفتر حاج آقا مجتبی در حوالی میدان شهدا واقغ شده. این مکان در گذشته منزل حاج آقا مجتبی بود. اما پس از اعلام مرجعیت به دفتر ایشان تبدیل شد.


حاج آقا مجتبی، قریب به ده سال پیش، با انتشار رساله ای که در آن ذیل برخی از فتاوای حضرت امام، نظراتشان را منعکس کرده بودند، اعلام مرجعیت نمودند.


برای مشاهده تصاویر در ابعاد کامل، روی آنها کلیک راست نموده و در صفحه جدا گانه ای مشاده کنید.


تصاویر از خبر گزاری رسا دربافت گردیده.

برای مشاهده ی سایر تصاویر به اینجا مراجعه کنید.


*انعکاس: خبر گزاری عالمون +لینک

از حاج آقا مجتبی چه آموختید؟

اگر از حاج آقا مجتبی خاطره ای دارید و یا در جلسات ایشان شرکت می نمودید. در بخش نظرات بنویسید که چه استفاده ای از ایشان می نمودید؟

پیام تسلیت آیت الله صافی

بسمه تعالی


انا لله و انا الیه راجعون

ارتحال عالم ربانی، استاد بزرگ حوزه‌ی علمیه‌ی تهران، حضرت آیت الله آقای حاج شیخ مجتبی تهرانی رحمة‌الله علیه موجب تأثر و تأسف گردید.


آن عالم بزرگوار از مفاخر حوزه‌ی علمیه قم بودند و سال‌ها در حوزه‌ی علمیه‌ی تهران کرسی تدریس دروس خارج را برعهده‌ داشتند و طلاب فاضل و عالی از ایشان استفاده‌‌های فراوان ‌نمود‌ند و از طرفی استاد و مربی اخلاق برای نفوس مستعده‌ و جوانان متدین بوده و سال‌ها در نشر و ترویج معارف نورانی اهل البیت علیهم السلام بسیار موفق بودند.


این ضایعه‌ی مؤلمه را به حضرات علمای اعلام و حوزه‌ی علمیه تهران و برادر بزرگوارشان حضرت آیت الله حاج آقا مرتضی تهرانی و فرزندان روحانی و فاضل و بیوت محترم وابسته تسلیت می‌گویم.
غفران و رحمت واسعه‌ی الهی را برای آن فقید سعید و صبر جمیل و اجر جزیل برای بازماندگان محترم را ازخداوند متعال مسألت دارم.

19 صفر 1434
لطف الله صافی

آیت الله مجتبی تهرانی، از دنیا رفت

آیت الله آقا مجتبی کلهر تهرانی از مراجع تقلید شب گذشته درار فانی را وداع گفت.

به گزارش شفقنا‏ مهدی کلهر برادر آیت الله آقا مجتبی تهرانی در گفتگو با مهر خبر درگذشت وی را تائید کرد.

وی گفت: وی ساعت یک بامداد شب گذشته دار فانی را وداع گفته است.

آیت الله مجتبی تهرانی در سال 1316 ه.ش در خانواده‏ای از اهل علم، معرفت و شهادت در تهران به دنیا آمد. پدر ایشان مرحوم آیت‏الله میرزا عبدالعلی تهرانی،از شاگردان مرحوم حاج‌شیخ عبدالکریم حائری یزدی، فقیهی مجاهد و عارفی سترگ بود که در زمان تاریک حکومت پهلوی اوّل، با همراهی و رفاقت مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی بزرگ، به اقامة جماعت در مسجد جامع بازار تهران مشغول بود و در امر تربیت نفوس مستعدّ و راهنمایی سالکان الی‏الله‏تعالی اهتمام ویژه داشت.

وی طبق رسم تمامی خاندان‌های علم و معرفت، تحصیل در علوم دینی و اشتغال به علوم حوزوی را از دوران کودکی آغاز نمود و در امر تحصیل علوم، جدّیت فوق‌العاده‌ای داشت. ایشان با هدایت و ارشاد والد بزرگوار خود، برای مدّت چهار سال به مشهد مقدّس مهاجرت کرد و در سایه الطاف حضرت علی‌بن‏موسی الرّضا(ع)مشغول به گذراندن سطح گردید و از محضر اساتید برجسته‌ای چون ادیب نیشابوری بهره برد. سپس به قم مهاجرت کرد تا در حوزه نوپای آن دیار، که به تازگی تمامی اهل علمِ جهان تشیّع را به‌سوی خود جذب می‌کرد، حضور یابد و سطوح عالی دروس حوزوی را نیز به اتمام برساند.

این عالم وارسته با جدّیت و پشتکار بسیار، دروس سطح را به‏سرعت تمام کرد و در سنین نوجوانی به محضر علمی بزرگانی چون امام خمینی، مرحوم آیت‌الله‏العظمی بروجردی،آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی و مرحوم علّامه طباطبایی راه یافت. در جدّیت و پشتکار معظّم‌له همین نکته کافی است که به فرمودة خودشان، در زمانی که مشغول به دروس سطح بودند، دو مرتبه تمام وسائل‌الشیعه را مطالعه کردند تا برای شرکت در درس خارج آماده شوند. ایشان با نبوغ و پشتکاری که از خود نشان دادند، در جوانی به درجة رفیع اجتهاد رسیده و به‌زودی توانستند از نزدیکان و خصّیصین حضرت امام قرار گیرند. مقبولیّت علمی ایشان نزد استاد خویش، به‌اندازه‌ای بود که حضرت امام به طلبة خوش‌فکر و جوان خود اجازه داد تا تقریرات و نوشته‌جات درس بیعشان را جمع‌آوری کرده و به صورت یک اثر مستقل منتشر نماید. ایشان در همین ایّام، کتاب مکاسب محرّمة حضرت امام، همچنین دوجلد رسائل اصولی ایشان را تنظیم و منتشر کردند.

با آنکه هنوز مدّت زیادی از استفاضة این طلبه فاضل و جوان از محضر زعیم عالم تشیّع، حضرت آیت‌الله‏العظمی بروجردی نگذشته بود، این مرجع کم‌نظیر رحلت کرد و بار هدایت امّت را به ‌دوش خلف صالح خویش چون حضرت امام خمینی(ره) نهاد. حال که امر خطیر مرجعیّت متوجّه حضرت امام شده بود، ایشان شاگرد فاضل خود، یعنی حاج‌آقا مجتبی تهرانی را مأمور به جمع‌آوری فتاوا و تنظیم اوّلین نسخه از رسالة عملیه و مناسک حجّ خویش گردانید که در همان ایّام به چاپ رسید و در دست‌رس مقّلدان قرارگرفت. حضرت استاد برای انجام این امر مهم، ضمن بهره‏گیری از دست‌نوشته‌های متعدّد استاد خویش، با ایشان هم‌بحث شد و رساله‌ای دقیق و علمی آماده کرد که بعدها جزو دقیق‌ترین رساله‌های منسوب به امام خمینی مطرح گردید. همة این امور در زمانی اتّفاق افتاد که هنوز کمتر از بیست و پنج سال از عمر شریف حضرت استاد می‌گذشت.

ایشان علاوه بر یادگیری فقه و اصول در محضر استاد بی‌بدیل خود، چندین سال نیز از مشرب اخلاقی و عرفانی آن عارف کامل و عالم ربّانی سیراب گردید و با دیدگاه‏های اجتماعی و سیاسی امام امّت به‌خوبی آشنا شد. این استضائه از خورشید حیات‌بخش امام و دیگر اولیای الهی ادامه داشت تا آنکه جرقّه‌های بیداری اسلامیِ ملّت ایران زده شد و امام خمینی از کشور تبعید گردید. بعد از این واقعة دردناک، حضرت آیت‌الله تهرانی نیز سه سال بعد، به نجف رفت تا هم سیر معنوی خود را در سایة فیوضات امیر‌المؤمنین(ع) و دیگر ائمة هدی تکمیل نماید و هم از تربیت استاد خویش بی‌بهره نماند. امّا این معیّت زیاد طول نکشید و حضرت امام به ایشان امر کردند که به ایران برگشته و در تهران حضور داشته باشند. لذا ایشان در سال 1349 به زادگاه خود بازگشت و به کارهای مهم و برزمین مانده مشغول گردید.

 

حضرت استاد از زمان بازگشت به تهران، تا پیروزی انقلاب شکوهمند امامت و ولایت در ایران، ضمن اقامة جماعت در مسجد جامع بازار، تدریس سطوح عالی خود را در مدارس علمیة تهران آغاز کردند و تربیت و هدایت جوانان انقلابی را به‌دست گرفتند. از جلسات بسیار محرمانه با برخی انقلابیون فعّال گرفته تا جلسات عمومی اخلاق که در برخی مقاطع زمانی به‌دلیل ممانعت حکومت جور، تعطیل می‌شد، همچنین حضور در بازار تهران و هدایت و رهبری مردم کوچه و بازار، از اهمّ فعّالیت‌های معظّم‌له پیش از انقلاب بود.

حضور عادّی آیت الله تهرانی در تهران و فعالیّت‌های مخفی ایشان در راهنمایی و رهبری مجاهدان انقلابی، آن‌قدر مفید و مؤثّر بود هنوز هم برکات آن در میان اهالی تهران، باقی و جاری است، که بعد از مدّت‏ها سرّ تأکیدهای حضرت امام مبنی بر مراجعت ایشان به تهران را روشن ساخت. عنایت ویژة حضرت امام به تهران موجب گردید که حضرت استاد، تا امروز در عاصمة‌جهان تشیّع بماند و نعمتی بی‌بدیل برای اهل این دیار باشد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز ولایت و زعامت حضرت روح‏الله، همچنین با توجّه به سوابق درخشان و مراودات حضرت استاد با امام امّت، انتظار می‌رفت که ایشان یکی از مسؤولین نظام اسلامی شده و گوشه‌ای از بار این انقلاب را به دوش بکشند. امّا بنا به فرمودة خودشان، ایشان با دعا به درگاه خدای متعال و توسّل به حضرات معصومین، خود را از قبول مسؤولیت‌های آشکار کنار کشیدند و با حضور در صحنة نیروسازی برای انقلاب، همچنان به‏صورت گمنام و مؤثّر به تربیت نیروهای جوان و کارآمد برای انقلاب اسلامی پرداختند.

لذا جلسات درس خارج ایشان مملوّ از طلّاب سطوح عالی بود که برای انجام وظیفه به تهران آمده بودند و از فضای علمی قم فاصله داشتند. این جلسات آن‌قدر مفید و کم‌نظیر بود که بسیاری از فضلا را به خود جذب کرد و حسرت دوری از فضای علمی قم را به رضایت و شکرگزاری شرکت در این جلسات علمی تبدیل نمود.

از طرفی دیگر، جلسات عمومی اخلاق و معارف اسلامی که قبل از انقلاب نیز برپا بود و از سال 1356 به‏طور منظّم و هفتگی دائر می‌گردید، مأمن بی‌نظیری برای بسیجیان مخلص حضرت روح‌الله و سکّوی پرشی برای دلدادگان و حیات‌یافتگان انقلاب اسلامی بود که تازه از زیر یوق جهالت ستم‌شاهی رهایی یافته و به نور حکومت الهی منوّر گشته بودند و بی‌صبرانه و مشتاقانه به‌دنبال معارف عمیق اسلام بودند.

برگرفته از پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه (شفقنا)+ لینک

*تاریخچه ی خانوادگی ایشان:

قسمت نخست

قسمت دوم

قسمت سوم

قسمت چهارم

ترور با طعم دیانت!

پاسخ به نامه ی آقای اسماعیل ابراهیمی در باره ی "اظهارات اخیر  آیه الله مرتضی تهرانی و نظرات بازدید کننده ها" ی این وبلاگ:


 دوست عزیزم آقای اسماعیل ابراهیمی؛

من هم از این نحوه ی عملکرد دوستان به شدت آزرده ام و سینه ام تنگی می کند.

اما چه می شود کرد که چنین رفتار هایی سکه ی رایج روابط جامعه ی ما شده.

از همه بد تر اینکه بین متدینین و آن هم بر سر دیانت، قبح بد گویی و تخریب و پرونده سازی و تهمت ریخته.

 

سالها پیش که دانشجو بودم. اگر چه جانب احتیاط را در معرفی حاج آقا مرتضی تهرانی رعایت می کردم، اما زمانی که یکی از مریدان حاج آقا مجتبی  فهمید که به جلسات حاج آقا مرتضی رفت و آمد دارم به کلی رفتارش با من دگرگون شد و در دانشگاه بنا به بد گویی و تخریب من گذاشت. (اگر چه که تلاش های او اثر عکس داد.)

 

همچنین یکی از نزدیکان ما که از سالها پیش مشتری ثابت جلسات حاج آقا مجتبی بود، هنگامی که در  نوجوانی با حاج آقا مرتضی آشنا شدم، از سر خیر خواهی هیچ کوتاهی ای در تخریب شخصیت ایشان نکرد. و صریحا توصیه می کرد که به جلسات حاج آقا مجتبی بروم.

اما من موافق با تاکیدات خود حاج آقا مرتضی هیچ گاه تشخیص و تعقل خودم را در ارتباط با ایشان کنار ننهادم. و باز هم به توصیه ی ایشان هرگز جلسات دیگران را به دیده ی تحقیر ندیدم. و حتی برای استفاده به جلسات برادرشان حاج آقا مجتبی (و سایر علماء) هم رفتم.

اما در آن سالها جلسات حاج آقا مرتضی برایم قابل استفاده تر می نمود. به هر حال اگر چه از آن موقع سالها می گذرد اما ظاهرا هنوز همان جریانات برقرار است.

 

بدتر از همه اینست که بعضا شبیه همین رفتار، در بین مریدان حاج آقا مرتضی دیده می شود: نوعی تنگ نظری و کوچک شماری. نوعی خشکی و تعصب!!

 

و آنچه انگیزه بخش من بود که در باره فرمایشات حاج آقا مرتضی پیرامون آن ذکر چیزی بنویسم، انتقاد و اعتراضم نسبت به همین مسائل بود. یعنی احساس می کردم تخریب شخصیت دیگران و تهمت زدن و پرونده سازی برای آنها آنقدر عادی شده که اشخاصی مانند مهدی طیب و آیه الله حسن زاده و آیه الله قاضی و آیه الله محمد حسین حسینی تهرانی را تا مرز یهودیت و جاسوس بودن و شیطان دوپا بودن می برد.

تمام دغدغه ی من در راه اندازی این وبلاگ پرداختن به فرمایشات حاج آقا مرتضی بوده و هست نه اینکه به حواشی و زندگی خصوصی ایشان بپردازم. اما متاسفانه کمتر کسی نسبت به دیگران با دیده ای غیر متعصبانه و بدون پیش داوری بر خورد می کند. و دائما مسائل علمی و معارفی را با مسائل سیاسی خلط می کنیم و با توهم توطئه تخریب و لجن مالی دیگران، راه را برای خودمان هموار می کنیم.

 

دوست عزیزم در نامه ی قبلی به شما عرض کردم که آن برخورد حاج آقا مرتضی در ارتباط با آن ذکر، شمشیر دو دمی است که بیش از همه به زیان ما بکار می رود. وقتی قبح بعضی کارها بریزد و با مسائل معارفی و دینی برخورد سیاسی و تخریب گرانه شود، کار به جایی میرسد که دیگران به جای اینکه سخنان حاج آقا مرتضی را بشنوند و بخوانند و در باره ی آنها فکر کنند و نظر دهند درباره ی خصوصی ترین مسائل پشت پرده ی زندگی ایشان پرده دری می کنند و شخصیت ایشان را ترور می کنند.

وقتی مراجع را به بهانه ی حکم به طهارت اهل کتاب با سخیف ترین تعبیرات یاد می کردند می توانستیم چنین روزی را بیش بینی کنیم.

مشکل اینجا بوده و هست که به این آموزه ی عمیق و کارآمد عمل نمی کنیم که: هر چه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند.

به نظر بنده مشکل جامعه ی ما فراتر از حاج آقا مرتضی و حاج آقا مجتبی است بلکه همه ی ما (به قول حاج آقامرتضی) گرفتار یک مرض واگیر و شدید مثل طاعون یا وبا هستیم و این ابتلا برایمان عادی شده و کسی آن را بد نمی بیند و به درمانش نمی کوشد.

جامعه ی ما در سراشیبی اضمحلال فرهنگی است و این سر و صداهایی که من و شما را آزار می دهد صدای خرد شدن استخوان بزرگانی است که قدری به مانزدیک ترند. اما قبل از آن صداهای بزرگ تری نیز برخاسته بوده که به گوش ما نرسیده.

عاجزانه از درگاه خدا مسئلت دارم راه حلی اساسی که از عهده ی من برآید را بر من مکشوف سازد. شما هم اگر در نظر یا عمل کمکی می توانید بکنید دریغ نفرمایید.

در پناه خدا باشید- به امید دیدار مجدد-انصاری