*برگرفته از پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه (شفقنا) + لینک

*منتشر شده در خبر آنلاین+ لینک

حاج آقا مرتضی تهرانی، از یادگار های تربیتی حضرت امام خمینی و مرحوم میرزا عبدالعلی تهرانی هستند. تاکید به عقلانیت و شعور، از ترجیع بندهای همیشگی آموزه های ایشان است. ایشان اگر چه از بیان فلسفی استفاده نمی کنند اما عقلانیت را عنصری مغفول در دین داری، می دانند که نقشی حیاتی در کامیابی دنیوی و اخروی انسان دارد.

ترویج فرهنگ تعقل

ایشان جلسات ذکر و یاد اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و ابراز شور و احساسات نسبت به ایشان را ابزاری می‌دانند که باید در راستای تقویت فهم و شعور مؤمنین از آن استفاده شود. و از جمله احادیثی که بسیار زینت بخش مجلس ایشان است، این روایت است؛ "خود را به تداوم در تفکر مقید کنید زیرا که آن پدر تمام خوبی‌ها و مادر آن است"[1]

موانع گسترش تعقل

اگر سخن از مشکلات و موانع مسیر فهم و تعقل در میان باشد، از جمله نکاتی که حاج آقا مرتضی تهرانی مورد تأکید و تذکر قرار می‌دهند، سختی‌ها و گرفتاری‌های معیشتی است که مؤمنین برای برطرف کردن نیازهای اولیه‌ی زندگی مجبور به دست و پنجه نرم کردن با آن هستند. و سبب می‌گردد انرژی کافی برای پرداختن به امور معنوی و معارف دینی در انسان‌ها باقی نماند. حاج آقا مرتضی در این‌باره می‌فرماید:

"دوستانه عرض کنم که شماها وسط راه نیستید، بلکه اول راه هستید. کثرت گرفتاری‌ها و مشاغل به شما اجازه نداده که به مقدار لازم از علوم دین را در وجودتان تهیه کنید."

علی‌رغم برخی عقاید که برای حفظ پاکی انسان‌ها، توصیه به عدم مواجهه و ورود به دنیا می‌کنند. حاج آقا مرتضی تهرانی، مؤمن حقیقی را کسی می‌داند که هراسی از اینکه در معرض وجهه‌های مختلف دنیا قرار گیرد، ندارد چرا که قدرت عبور از آن‌ها و کنترل خویش را داراست. ایشان می‌گوید:

"آن عالم و پیش‌نمازی که می‌گوید به نظر من نقل مکان از پایین شهر به بالای شهر معصیت است، باید بداند که دلیلی برای معصیت بودن این کار نیست. آن مؤمنی که شما می‌خواهید در پایین شهر او را مؤمن نگاه دارید، هر وقت به بالای شهر نقل مکان کند، تغییر می‌کند. چنین شخصی عادل و مؤمن است، ولی گفتار و فعل او تناقض دارد. بعضی از تناقض‌ها نشان از کم بودن قدرت عقلی دارد."

چرا که شخص عاقل می‌تواند تعارضات و تناقضات ظاهری‌ای را که ابتدائا در مواجهه با متون دینی و روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به ذهن می‌رسد، گره‌گشایی و حل کند. زیرا عقل، قدرت تصور شرائط و حالات مختلف را داراست که در هر یک از وضعیت‌ها، یکی از گفتارها یا رفتارها، مصداق عملکرد صحیح می‌باشند. از این جهت هرقدر عقل بیشتر باشد، دین‌فهمی و دین‌داری نیز، بیشتر است و این به دلیل پیچیدگی‌های دین است که ریشه در پیچیدگی زندگی دارد. حاج آقا مرتضی تهرانی این روایت را نقل می‌کنند که:

"طبق روایتی نزد رسول بزرگوار (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) آمدند و عرض کردند کسی را می‌شناسند که روزها روزه‌دار است و شب‌ها تا صبح، نماز می‌خواند و گفتند ما تا کنون چنین شخصیت معنوی و الهی ندیده‌ایم و از او در شگفت بودند. حضرت فرمودند: شعور و عقلش چه‌قدر است؟ آن‌ها گفتند که ما به شما گفتیم روز و شبش این‌گونه است، شما از عقل سؤال می‌کنید. حضرت فرمودند: در قیامت اشخاص به کارها و اعمال جزا داده نمی‌شوند، بلکه بر حسب شعور و عقلشان پاداش می‌گیرند.[2] این خود درس شعور است و اگر کسی این مطلب را بفهمد، چگونه زندگی کردن در دنیا را می‌فهمد."

و متأسفانه در جامعه‌ی ما تأکید بر عمل و انجام واجبات و مستحبات بیش از تأکید بر عقل و میزان درک عمل‌کننده از دین است و این به معنای ظاهرگرایی و قشری‌گری است. حاج آقا مرتضی می‌گویند:

" یکی از چیزهایی که من را رنج می‌دهد، این است که چرا این مردم خوب به آن اندازه‌ای که به فکر ثواب، رفتن به بهشت، قضای حاجات و اجر انجام مستحبات هستند، به فکر فراگرفتن اصول و معارف اسلامی نیستند. چرا مردم به فکر بالاتر بردن سطح شعور الهی و توحیدی خود نیستند. غصه‌ی من این است که چرا جامعه‌ی مسلمین، جامعه‌ی شیعه و علمای شیعه این مسئله را مطرح نمی‌کنند. چرا به حداقل از اجرها و ثواب‌های اخروی قناعت کرده‌اند؟ و این موجب می‌شود انسان در قیامت بارها دچار حسرت شود که اگر می‌دانست معرفت، چه‌قدر ارزش کارها را بالا می‌برد، یک مقدار هم به دنبال معرفت و اصول معارف می‌رفت."

راه‌کارهای تقویت عقلانیت

یکی از راه‌های پیشرفت عقلانیت، مأنوس بودن با عاقلان و تلاش جهت یادگیری از ایشان است. ایشان می‌فرماید:

" انسان اگر خودش را به محیط تربیتی اولیای خدا نزدیک و روحش را با روح اولیا تطبیق دهد، همان خاصیت اولیا را می‌گیرد. مثل زغالی که در کنار آتشی می‌گذاری و آتش می‌شود. این قوت اراده و این مقدار آبرومندی به درگاه حق‌تعالی تنها مخصوص اولیا، ائمه و انبیای خداست." که شناخت و مطالعه‌ی گفتار، رفتار و زندگی اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در این زمینه فایده‌بخش است. حاج آقا مرتضی می‌گوید: " در جواب این سؤال که چه‌طور عمل کنیم و چه‌طور دین‌دار باشیم که تلاش ما بهترین فایده را برای قیامت ما داشته باشد، باید گفت که لازم است بیشتر با منابع علم دین رابطه داشته باشیم."

چرا که دوری از انسان‌های عاقل و عدم بهره‌مندی از ایشان، موجب هلاکت و گمراهی می‌گردد.[3]

یکی از رویکردهایی که موجب نسج گرفتن تعقل در وجود آدمی می‌گردد این است که نسبت به بی‌عقلی‌ها و بی‌تدبیری‌های جامعه‌اش بی‌تفاوت نباشد. البته نشان دادن عدم بی‌تفاوتی نیز باید مدبرانه و عقلایی باشد. حاج آقا مرتضی می‌فرماید:

"جامعه‌ای که ارزش‌های واقعی در آن مبدل به ضد ارزش شده و ضدارزش‌ها مبدل به ارزش، مانند یک انسان بیمار است. در این مورد بی‌تفاوت بودن غلط است."

جامعه‌ای که در آن بی‌عقلی حاکم گردد ازحالت تعادل خارج می‌گردد، چرا که کارهای بزرگ در اختیار انسان‌های کوچک و کارهای خرد به دست انسان‌های بزرگ سپرده می‌شود. در این جامعه فرهنگ دچار اختلال می‌شود و جایگاه خیر و حقیقت مخدوش می‌گردد. متعاقبا در این اجتماع وظیفه‌ی عقلا نیز دیگرگون خواهد بود. و نمی‌توان چنین گفت که آنان موظف به پیاده سازی و اجرای ایده‌آل ترین عملکردها هستند، هرچند که قدرت هضم و پذیرش آن در جامعه وجود نداشته باشد بلکه باید میان اعمالی که انجام می‌دهند، با جامعه تناسب وجود داشته باشد در غیر این صورت، مردم از عقلا دورتر و تمایلشان به ایشان کمتر می‌شود. لذا در این جامعه انسان‌های حکیم به زمینه‌سازی و فراهم آوردن بستر مناسب و تغییر ذهنیت‌ها همت می‌گمارند تا شرایط به گونه‌ای گردد که دیگر اجرای حق و عدالت با موضع‌گیری تدافعی و تهاجمی از سوی مردم مواجه نشود. همان‌طور که امام زمان (علیه‌السلام) علی‌رغم داشتن قدرت الهی برای اجرای عدالت و به اطاعت واداشتن تمامی انسان‌ها، در پس پرده‌ی غیبت به انتظار فراهم آمدن زمینه‌ی مناسب است. حاج آقا مرتضی در این زمینه بیان می‌کنند:

" چرا امام مجتبی (علیه‌السلام) با این‌که معتقد بود جامعه بیمار است، بر حسب ظاهر اقدام حادّی برای اصلاح جامعه نفرمود؟ چون جامعه به قدری بیمار و فاقد ارزش‌های واقعی بود، که چهل نفر که نظر امام مجتبی (علیه‌السلام) را باور کنند، در آن وجود نداشت. پس از آن‌که در مدائن نامه‌ی معاویه را به دست امام مجتبی (علیه‌السلام) دادند و ایشان آن را خواندند، بعد از نماز صبح روی سجاده ایستادند و فرمودند من نظرم این است که ازهمین‌جا برگردیم، زیرا آمادگی برای جنگ با معاویه در ما وجود ندارد. محدث قمی و دیگران نقل کرده‌اند وقتی که حضرت این صحبت را فرمود، چنان سجاده را از زیر پای او کشیدند که به زمین خورد. وقتی که سوار بر استر شد که از مدائن به طرف مدینه برگردد، خنجر به ران مبارک او زدند. در چنین شرایطی تکلیف معصوم این نیست که به امری اقدام کند که آن امر در ذهن و فکر هیچ‌کس جا نمی‌افتد. چرا که چنین اقدامی بی‌نتیجه و عقیم می‌ماند. بلکه باید زمینه‌ای پیش بیاورند که مردم تدریجا بفهمند که طرف معاهده و قرارداد، گذشته از این‌که تقوا ندارد، انسان هم نیست، برای خودش هم ارزش قائل نیست. آن معاهده و قرارداد برای این بود. "

قیام امام حسین (علیه‌السلام) و عقلانیت

آیا قیام امام حسین (علیه‌السلام) منافات با عقلانیت داشت؟ این سؤال ممکن است از این جهت مطرح شود که چرا علی‌رغم اینکه وجود اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نزد خدای متعال بسیار ارزشمند و گران‌بهاست چنان‌که در روایتی خداوند به پنج تن آل عبا (علیهم‌السلام) می‌فرماید: "من آسمان بناشده و زمین گسترده و ماه و خورشید و ... را خلق نکرده‌ام مگر برای شما و محبت شما"[4] امام حسین (علیه‌السلام) برای هدایت انسان‌ها حاضر به گذشتن از جان خود و یارانش شد؟ پاسخ حاج آقا مرتضی به این سؤال این است:

"امام حسین (علیه‌السلام) با تمام شخصیت الهی، فدای آن هدف بزرگ‌تر، یعنی زنده کردن دین خدا و ارزش‌های الهی شد. ارزش این هدف از جان امام حسین (علیه‌السلام) بالاتر است."

پس از نیل به عقل و چشیدن لذت و طعم آن، دیگر شخص حاضر نیست چیزی را به عنوان جایگزین آن بپذیرد. حتی اگر این جایگزین، رهایی از جهنم و یا بهره‌مندی از نعمات بهشتی باشد. ایشان می‌فرمایند:

" پاداش‌هایی که برای عمل به مستحبات ذکر شده برای کسانی است که شیرینی و لذت لقا و ذکر را نچشیده‌اند." همان‌طور که حضرت صادق (علیه‌السلام) فرموده‌اند: "قومی خدا را از روی ترس و قومی از روی طمع پرستش می‌کنند ولی قومی دیگر او را از روی محبت می‌پرستند، این‌ها آزادگانند." [5]

پانوشت

[1]- "أوصيكم بتقوى الله و إدامة التفكر فإن التفكر أبو كل خير و أمه‏" (مجموعةورام، ج1، ص 52)

[2]- (شرح‏نهج‏البلاغة، إبن أبی الحدید، ج20، ص 42)

[3]- "هَلَكَ مَنْ لَيْسَ لَهُ حَكِيمٌ يُرْشِدُهُ" (بحارالأنوار، ج75، ص 159)

[4]- حدیث کساء

[5]- "إِنَّ الْعُبَّادَ ثَلَاثَةٌ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَة" (الكافي، ج 2، ص 84)

*جملات نقل شده از معظم له؛ برگرفته از کتاب "توسل در دنیا بذر شفاعت در آخرت" می باشد.