نظر شما چیست؟

امیر المومنین شرط سوم آن جلسه ی شورا را نپذیرفت.

چرا؟ ...چون می خواهد نقش هدایت گری داشته باشد نه نقش حکومت و سلطنت! خدا برای این خلقش کرده: "جعناهم ائمه یهدون بامرنا" نه یحکم بامرنا!

می گویند اینها حق است اما فعلا مصلحت اقتضاء می کند کمی راست بگوییم کمی دروغ!  

آیا این مصلحت را امیر المومنین نمی فهمید؟ آیا امام حسین نمی فهمید که شب عاشوراء سفت و محکم به یارانش گفت بروید و همه رفتند؟

به خلاف گویی معتاد شده ایم!

خودمان سوراخ فهممان را کور کرده ایم!

هر کس حرف راست بزند می گویید برو بابا تو کاسب نمی شوی!

آگاهی هدف است نه حکومت

وحدت و اتحاد بین مسلمین هدف نیست، بلکه وسیله است تا مسلمین از طریق وحدت، به آگاهی و هدایت برسند.


آیا اینکه امیرالمومنین با آن همه قدرت در حالیکه ریسمان بر گردنش بسته شده بود، هیچ چیز نمی گفت، معجزه نبود؟ اگر معجزه نبود پس چرا آن یهودی با دیدن این صحنه ایمان میآورد؟


عاشورا بیش از اینکه جنگ و زد و خورد باشد، یک جنگ تبلیغاتی بوده. از یک طرف عمر سعد می گقت: " یا خیل الله ارکبی و بالجنه ابشری" (ای لشکر خدا سوار شوید و بسوی بهشت بشتابید) و از طرف دیگر هر کدام از یاران امام، وقتی به میدان میرفتند، با رجزخوانی خود را معرفی می کردند.


آنچه برای اولیاء خدا خیلی مهم بوده، ایجاد یک دستگاه سلطه گر بدن بر بدن نیست. بلکه آمده اند پیش از حکومت کردن مردم را هدایت کنند و با افکار مردم مخاطب باشند. و با بیدار کردن دلهای مردم آنها را به سعادت برسانند.


نه در اسلام و نه در هیچ دین آسمانی دیگر حکومت هدف نیست. بلکه وسیله است. و هدف اینست که مردم با شعور شوند و حق و باطل را از هم تمیز دهند.


هدف انبیاء و اولیاء آدم سازی و هدایت مردم است. اگر نتوانند به این هدف با تفاهم و منطق برسند، دست به شمشیر نمیزنند. چرا که با شمشیر، نمی توان آدم سازی کرد. برای همین امیرالمومنین 25 سال در خانه نشستند.


همه انبیاء آمده اند تا انسانها -خودشان- بتوانند فکر کنند و تصمیم گیری کنند و به مرز تعادل برسند. آمده اند تا مردم –خودشان- در جامعه طوری عمل کنند، که تعادل فکری و علمی و فرهنگی و اخلاقی و...بوجود آید.(لیقوم الناس بالقسط)


ائمه نه برای دریافت وجوهات و نه برای جنگ با دشمن های حق آفریده شده بوده اند بلکه برای دستگیری فکری و هدایت مردم خلق شده بودند.


امامت، در اصطلاح دین به معنی "حکومت و پادشاهی" نیست بلکه به معنای "هدایتگری" است.


همه انبیاء آمدند که آدم درست کنند و سپس اگر توانستند حکومت برقرار کردند، ولی ما اول حکومت برقرار کردیم و حالا دنیال آدم می گردیم.


دانشمندان زودتر تسلیم حق می شوند تا افراد دیگر. زیرا روحشان با منطق و علم آمیخته شده.


 

ویژگی حاکمان

تا مشخص نشود که یک شخص دارای یک لیاقت واقعی (نه اعتباری و قراردادی) است عقلا به خود مجوز نمی دهیم از او اطاعت کنیم.


کسی که از حق تعالی به معنای واقعی اش بترسد، امکان ندارد از غیر خدا بترسد و کسی که از غیر خدا نترسید، امکان ندارد دروغ بگوید.


دروغ بد است و آنها که رهبر هستند و عده ای دنبالشان هستند، حتی دروغ مصلحتی هم نباید بگویند، چون طرف تا بیاید اثبات کند این دروغ مصلحتی بوده، عده ای بد بین میشوند.


اینکه انسان، احساس تقدس کند، کار شیطان است!


موفقیت یک حکومت، بر حسب مقبولیت آن حکومت است. هرچه مقبولیت و محبوبیت حکومت ها بیشتر باشد، لزوم هزینه کردن و میزان استفاده از زور کمتر میشود. اینها مسائل بسیار واضحی است که ما از آنها غافل مانده ایم. به جای اینکه پس از 20 سال، کار ما به جایی رسیده باشد که نیاز به پلیس نداشته باشیم، کارمان به جایی رسیده است که روز بروز نیاز بیشتری به پلیس پیدا کرده ایم. که دلیلش اینست که مقبولیت حکومت در نزد مردم کم شده.


همه انبیاء آمده اند تا انسانها -خودشان- بتوانند فکر کنند و تصمیم گیری کنند و به مرز تعادل برسند. آمده اند تا مردم –خودشان- در جامعه طوری عمل کنند، که تعادل فکری و علمی و فرهنگی و اخلاقی و...بوجود آید.(لیقوم الناس بالقسط)


وقتی شرایط مساعد نباشد، شایسته ترین افراد ( مثل امیر المومنین و امام حسن مجتبی) هم کنار میروند. اگر مردم پذیرفتند روی کار میآیند و اگر نپذیرفتند روی کار نمی آیند.

تمامي مفاسد از مديريت نالايق ناشي مي‌شود.


اگر مدير نالايقي داشته باشيم، آن گاه نمي‌توانيم ادّعا كنيم كه همة مردم بايد مؤمن باشند.


مدیران جامعه بايد بفهمند که چگونه با مردن برخورد بكنند.


اين مشكلات در جامعة ما، به خاطر كاسته شدن محبوبيت مدیران جامعه در نزد قلب‌ها و دل‌هاي مردم است.


کاری نکنید اطرافیانتان منافق بار بیایند.آنها را به زور آنجایی که می خواهید نبرید. مثلا اگر می خواهید با همسرتان به جلسه بروید به زور نبرید حتی پیشنهاد هم ندهیدبلکه فقط خبر دهید. بعد از آن هم سوال نکنید که چطور بود مبادا وادار به نفاق و دورویی شود.


چرا ما وقتی دستمان و درکمان به معارف دینی (ولایت و توحید)  نمی رسد، آن معارف را پائین می آوریم؟


 

معجزه ی ریسمان...

 

آیا اینکه امیرالمومنین با آن همه قدرت در حالیکه ریسمان بر گردنش بسته شده بود، هیچ چیز نمی گفت، معجزه نبود؟ اگر معجزه نبود پس چرا آن یهودی با دیدن این صحنه ایمان میآورد؟


عاشورا بیش از اینکه جنگ و زد و خورد باشد، یک جنگ تبلیغاتی بوده. از یک طرف عمر سعد می گقت: " یا خیل الله ارکبی و بالجنه ابشری" (ای لشکر خدا سوار شوید و بسوی بهشت بشتابید) و از طرف دیگر هر کدام از یاران امام، وقتی به میدان میرفتند، با رجزخوانی خود را معرفی می کردند.


آنچه برای اولیاء خدا خیلی مهم بوده، ایجاد یک دستگاه سلطه گر بدن بر بدن نیست. بلکه آمده اند پیش از حکومت کردن مردم را هدایت کنند و با افکار مردم مخاطب باشند. و با بیدار کردن دلهای مردم آنها را به سعادت برسانند.


نه در اسلام و نه در هیچ دین آسمانی دیگر حکومت هدف نیست. بلکه وسیله است. و هدف اینست که مردم با شعور شوند و حق و باطل را از هم تمیز دهند.


هدف انبیاء و اولیاء آدم سازی و هدایت مردم است. اگر نتوانند به این هدف با تفاهم و منطق برسند، دست به شمشیر نمیزنند. چرا که با شمشیر، نمی توان آدم سازی کرد. برای همین امیرالمومنین 25 سال در خانه نشستند.


همه انبیاء آمده اند تا انسانها -خودشان- بتوانند فکر کنند و تصمیم گیری کنند و به مرز تعادل برسند. آمده اند تا مردم –خودشان- در جامعه طوری عمل کنند، که تعادل فکری و علمی و فرهنگی و اخلاقی و...بوجود آید.(لیقوم الناس بالقسط)


ائمه نه برای دریافت وجوهات و نه برای جنگ با دشمن های حق آفریده شده بوده اند بلکه برای دستگیری فکری و هدایت مردم خلق شده بودند.


امامت، در اصطلاح دین به معنی "حکومت و پادشاهی" نیست بلکه به معنای "هدایتگری" است.


همه انبیاء آمدند که آدم درست کنند و سپس اگر توانستند حکومت برقرار کردند، ولی ما اول حکومت برقرار کردیم و حالا دنیال آدم می گردیم.


دانشمندان زودتر تسلیم حق می شوند تا افراد دیگر. زیرا روحشان با منطق و علم آمیخته شده.


وحدت و اتحاد بین مسلمین هدف نیست، بلکه وسیله است تا مسلمین از طریق وحدت، به آگاهی و هدایت برسند.