قسمت دوم...
(اى مالك)بدان! مردم از گروه هاى
مختلف تشكيل يافتهاند كههر كدام جز به وسيله ديگرى اصلاح و تكميل نمىشوند، و
هيچكدام از ديگرى بىنياز نيستند. (اين گروه ها عبارتند) از:
«لشكريان
خدا»، «نويسندگان عمومى و خصوصى»، «قضات عالىو دادگستر»، «عاملان انصاف و
دارائى» (انتظامات داخلى)، «اهل جزيه و ماليات» اعم از كسانى كه در پناه اسلامند
و يا مسلمانند و «تجار و صنعتگران» و بالاخره «قشر پائين» يعنى نيازمندان و
مستمندان، براى هر كدام از اينگروهها خداوند سهمى را مقرر داشته و در كتاب خدا، يا
سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم كه به صورت عهد در نزد ما محفوظ است اين
سهم را مشخص و معين ساخته است.
اما
«سپاهيان» با اذن پروردگار حافظان و پناهگاه رعيت ،زينت زمامداران،عزت و شوكت
دين و راه هاى امنيت اند. قوام رعيت جز بوسيله اينان ممكن نيست از طرفى برقرارى
سپاه جز بوسيله خراج (مالياتاسلامى) امكانپذير نمىباشد، زيرا با خراج براى جهاد
با دشمن تقويت مىشوند، و براى اصلاح خود به آن تكيه مىنمايند. و با آن رفع نيازمندي
هاى خويش را مىكنند. سپس اين دو گروه(سپاهيان و مالياتدهندگان) جز با گروه سوم
قوام و پايدارى نمىپذيرند و آنها عبارتند از:
«قضات»
و «كارگزاران دولت» و منشىها زيرا آنها قرار دادها و معاملات را استحكام
مىبخشند. و ماليات ها را جمع آورى مىكنند. و در ضبط امور خصوصى و عمومى مورد
اعتماد و اطمينان هستند. و اين گروه ها بدون «تجار» و «پيشهوران» و «صنعتگران»
قوامى ندارند ،زيرا آنها وسائل زندگى راجمع آورى مىكنند. و در بازارها عرضه
مىنمايند. و وسائل و ابزارى را با دست خود مىسازند كه در امكان ديگران نيست.
سپس
«قشر پائين» نيازمندان و از كار افتادگان هستند كه بايد به آنها مساعدت و كمك
نمود، و براى هر كدام بخاطر خدا سهمى مقرر داشت. و نيزهر يك از نيازمندان به مقدار
اصلاح كارشان بر والى حق دارند. و هرگز والى از اداى آنچه خداوند او را ملزم به آن
ساخته خارج نخواهد شد، جز با اهتمام و كوشش و استعانت از خداوند، و مهيا ساختن خود
بر ملازمت حق و شكيبائى و استقامت در برابر آن، خواه بر او سبك باشد يا سنگين.
فرمانده سپاهت را كسى قرار ده كه در پيش تو نسبت به خدا و پيامبر و امام
تو خيرخواه تر از همه و پاك دلتر و عاقلتر باشد. از كسانى كه دير خشم مىگيرند
و عذر پذيرترند، نسبت به ضعفا رئوف و مهربان و در مقابل زورمندان قوى و پر قدرت، از
كساني كه مشكلات آنها را از جاى بدر نمىبرد، و ضعف همراهان آنها، را به زانو در
نمىآورد. سپس روابط خود را با افراد با شخصيت و اصيل و خاندان هاى صالح و خوش
سابقه بر قرار ساز!
و
پس از آن با مردمان شجاع و سخاوتمند و افراد بزرگوار، چرا كه آنها كانون كرم و
مراكز نيكى هستند. آنگاه از آنان آن گونه تفقد كن كه پدر و مادر ازفرزندشان تفقد و
دلجوئى مىكنند. و هرگز نبايد چيزى را كه بوسيله آن، آنها را نيرو مىبخشى در نظر
تو بزرگ آيد. و نيز نبايد لطف و محبتى كه با بررسى وضع آنها مىنمائى هر چند اندك
باشد، خرد و حقير بشمارى، زيرا همين لطف ومحبت هاى كم، آنان را وادار به خير خواهى
و حسن ظن نسبت به تو مىكند.
هرگز از بررسى جزئيات امور آنها بخاطر انجام
كارهاى بزرگ ايشان، چشم مپوش! زيرا همين الطاف و محبت هاى جزئى جائى براى خود
دارد كه از آن بهرهبردارى مىكنند و كارهاى بزرگ نيز موقعيتى دارد كه خود را از
آن بىنياز نمىدانند.
فرماندهان
لشكر تو بايد كسانى باشند كه در كمك به سپاهيان بيش از همه مواسات كنند. و از
امكانات خود بيشتر به آنان كمك نمايند، بحدى كه هم نفرات سربازان، و هم كساني كه
تحت تكفل آنها هستند اداره شوند. به طورىكه همه آنها تنها به يك چيز بينديشند و
آن جهاد با دشمن است.
محبت
و مهربانى تو نسبت به آنان قلب هاي شان را به تو متوجه مىسازد (بدان )برترين
چيزى كه موجب روشنائى چشم زمامداران مىشود، بر قرارى عدالت در همه بلاد و آشكار شدن
علاقه رعايا نسبت به آنها است. اما مودت و محبت آنان جز با پاكى دل هايشان نسبت به
واليان آشكار نمىگردد. و خير خواهى آنها در صورتى مفيد است كه با ميل خود گرداگرد
زمامداران را بگيرند، و حكومت آنها برايشان سنگينى نكند و طولانى شدن مدت
زمامداريشان براى اين رعايا ناگوار نباشد.
ميدان
اميد سران سپاهت را توسعه بخش و پىدرپى آنها را تشويق كن! و كارهاىمهمى كه
انجام دادهاند بر شمار. زيرا ياد آورى كارهاى نيك آنها شجاعانشان را به حركت بيشتر،
وادار مىكند. و آنان كه در كار كندى مىورزند بكار تشويقمىشوند انشاء الله.
سپس
بايد زحمات هر كدام از آنها را به دقتبدانى. و هرگز زحمت و تلاش كسى از آنان را
به ديگرى نسبت ندهى. و ارزش خدمت او را كمتر از آنچههست به حساب نياورى، و از
سوى ديگر شرافت و آبروى كسى موجب اين نشود كه كار كوچكش را بزرگ بشمارى. و همچنين
حقارت و كوچكى كسى موجب نگردد كه خدمت پر ارجش را كوچك به حساب آورى. مشكلاتى كه
در احكام برايت پيش مىآيد، و امورى كه بر تو مشتبه مىشود به خدا و پيامبرش
ارجاع ده. چرا كه خداوند بزرگ به گروهى كه علاقه داشته ارشادشان كند فرموده:
«اى
كساني كه ايمان آورده ايد اطاعت خداوند كنيد و اطاعت پيامبرش و اطاعت اولى
الامرى كه از خود شما هستند، و اگر در چيزى نزاع كرديد آن را به خدا و رسولش باز
گردانيد» (سورهنساء،آيه59).
باز
گرداندن چيزى به خداوند، متمسك شدن به قرآن كريم و يافتن دستور از آيات محكم آن
است و باز گرداندن به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم همان تمسك به سنت قطعىو
مورد اتفاق آن حضرت است.
سپس
از ميان مردم، برترين فرد، در نزد خود را براى قضاوت برگزين از كساني كه مراجعه
فراوان آنها را در تنگنا قرار ندهد. و بر خورد مخالفان با يكديگر او را به خشم و
كجخلقى وا ندارد. در اشتباهاتش پافشارى نكند.
و
باز گشت به حق، هنگامى كه براى آنها روشن شد، بر آنها سخت نباشد.
طمع
را از دل بيرون كرده، و در فهم مطالب به اندك تحقيق، اكتفا نكند، ازكسانى كه در
شبهات از همه محتاطتر، و در يافتن و تمسك به حجت و دليل از همه مصرتر باشند. با
مراجعه مكرر شكايت كنندگان كمتر خسته شوند و در كشف امور شكيبا تر، و به هنگام
آشكار شدن حق در فصل خصومت از همه قاطعتر باشند. از كساني كه ستايش فراوان آنها
را فريب ندهد، و تمجيدهاى بسيار آنان را متمايل به جانب مدح كننده نسازد، ولى
البته اين افراد بسيار كم اند.
آنگاه
با جديت هر چه بيشتر قضاوتهاى قاضى خويش را بررسى كن و در بذل و بخشش به او
سفره سخاوت ات را بگستر آنچنانكه نيازمندي اش از بين برود وحاجت و نيازى به مردم
پيدا نكند، و از نظر منزلت و مقام آن قدر مقامش را نزد خودت بالا ببر كه هيچكدام
از ياران نزديكت، به نفوذ در او طمع نكند. و از توطئه اين گونه افراد در نزد تو در
امان باشد.
(و
بداند كه موقعيتش از اوبالاتر نيست كه بخواهد از او شكايتى بكند) در آنچه گفتم با دقت
بنگر! چرا كه اين دين اسير دست اشرار، و وسيله هوسرانى و دنيا طلبى گروهى بوده
است.
سپس
در كارهاى كارمندان ات بنگر! و آنها را با آزمايش و امتحان به كاروادا! و از
روى ميل و استبداد آنها را بكارى واندار، زيرا استبداد و تسليم تمايل شدن، كانونى
از شعبههاى جور و خيانت است.
و
از ميان آنها افرادىكه با تجربهتر و پاك تر و پيش گام تر در اسلامند برگزين، زيرا
اخلاق آنها بهتر و خانواده آنها پاكتر، و همچنين كم طمعتر و در سنجش عواقب كارها
بيناترند.
سپس
حقوق كافى به آنها بده زيرا اين كار آنها را در اصلاح خويش تقويت مىكند، و از
خيانت در اموالي كه زير دست آنها است بىنياز مي سازد.
به
علاوه اين حجتى در برابر آنها است اگر از دستورت سر پيچى كنند يا در امانتخيانت
ورزند، سپس با فرستادن ماموران مخفى راستگو و با وفا، كارهاى آنان را زير نظر
بگير! زيرا بازرسى مداوم پنهانى، سبب مىشود كه آنها به امانت دارى و مداراكردن به
زيردستان ترغيب شوند!
اعوان و انصار خويش را سخت زير نظر بگير اگر يكى از آنها دست به خيانت زد
و ماموران سرى تو متفقا چنين گزارشى را دادند، به همين مقدار از شهادت قناعت كن. و
او را زير تازيانه كيفر بگير! و به مقدار خيانتى كه انجام داده او را كيفر نما! سپس وى را
در مقام خوارى و مذلت بنشان! و نشانه خيانت را بر او بنه! و گردن بند ننگ و تهمت
را بگردنش بيفكن! (و او را به جامعه چنان معرفى كن كه عبرت ديگران گردد)
«خراج»
و «ماليات» را دقيقا زير نظر بگير! به گونهاى كه صلاح ماليات دهندگان باشد. زيرا
در بهبودى وضع ماليات، و بهبودى حال ماليات دهندگان، بهبودى حال ديگران نيز نهفته
است. و هرگز ديگران بصلاح و آسايشنمىرسند، جز اينكه خراج دهندگان در صلاح و
بهبودى بسر برند، چرا كه مردم همه عيال و نان خور خراج و خراج گذاران هستند.
بايد كوشش تو در آبادىزمين بيش از كوشش در جمع آورى خراج باشد زيرا كه
خراج جز با آبادانى بدست نمىآيد. و آن كس كه بخواهد ماليات را بدون عمران و
آبادانى مطالبهكند، شهرها را خراب، و بندگان خدا را نابود مىسازد. و حكومتش بيش
از مدت كمى دوام نخواهد داشت.
اگر
رعايا از سنگينى ماليات، و يا رسيدن آفات، يا خشك شدن آب چشمهها، و يا كمى باران
و يا دگرگونى زمين دراثر آب گرفتن و فساد بذرها، و يا تشنگى بسيار براى زراعت و
فاسد شدن آن به تو شكايت آورند. ماليات را به مقدارى كه حال آنها بهبود يابد
تخفيف ده و هرگز اين تخفيف بر تو گران نيايد، زيرا كه آن ذخيره و گنجينهاى است
كهآنها بالاخره آنرا در عمران و آبادى كشورت بكار مىبندند و موجب عمران سرزمين هاى
تو و زينت حكومت و رياست تو خواهد بود و از تو بخوبى ستايش مىكنند و در گسترش
عدالت از ناحيه تو با خرسندى سخن مىگويند. و تو نيز خوددر اين ميان مسرور و
شادمان خواهى بود.
بعلاوه تو مىتوانى با تقويت آنها ازطريق
ذخيرهاى كه بر ايشان نهادهاى اعتماد كنى. و نيز مىتوانى با اين عمل كه آنها را
به عدالت و مهربانى عادت دادهاى، به آنان مطمئن باشى، چرا كه گاهىبراى تو
گرفتاري هائى بيش مىآيد كه بايد بر آنها تكيه كنى. و در اين حال آنه ابا طيب
خاطر، پذيرا خواهند شد و عمران و آبادى تحمل همه اينها را دارد و اما ويرانى زمين
تنها به اين علت است كه كشاورزان و صاحبان زمين فقير مىشوند.
و
بي چارگى و فقر آنها بخاطر آن است كه زمامداران به جمع اموال می پردازند و نسبتبه
بقاى حكومتشان بدگمانند، و از تاريخ زمامداران گذشتهعبرت نمي گيرند.
سپس
در وضع منشيان و كارمندان ات دقت كن و كارهايت را به بهترين آنها بسپار و نامههاى
سرى و نقشهها و طرحهاى مخفى خود را در اختيار كسى بگذار كه داراى اساسىترين اصول
اخلاقى باشد! از كسانى كه موقعيت و مقام آنهارا مست و مغرور نسازد كه در حضور
بزرگان و سران مردم، نسبتبه تو مخالفتو گستاخى كنند، و در اثر غفلت در رساندن
نامههاى كارمندان ات، به تو و گرفتن جواب هاى صحيحش از تو، كوتاهى ننمايند، خواه
در امورى باشد كه از طرف تو دريافت مي دارند و يا از سوى تو مي بخشند، بايد
قراردادهائى كه براى تو تنظيم مي كنند سست و آسيب پذير نباشد، و هر گاه قرار دادى
به زيان تو باشد از يافتن راه حلعاجز نمانند. و نسبتبه ارزش و منزلت خويش نا
آگاه و بى اطلاع نباشند كه شخص نا آگاه از منزلت خويش، از ارزش و مقام ديگرى نا
آگاه تر خواهد بود.
سپس در انتخاب اين منشيان هرگز به فراست و خوشبينى و خوش گمانىخود تكيه مكن، چرا كه مردان زرنگ، طريقه جلب نظر و
خوشبينى زمامداران را با ظاهر سازى و تظاهر به خوش خدمتى خوب مىدانند، در حالي كه
در ماورا ءاين ظاهر جالب هيچ گونه امانت دارى و خيرخواهى وجود ندارد. بلكه آنهارا از طريق پست
هائى كه براى حكومت هاى صالح پيش از تو داشتهاند بيازماى، بنابر اين بر كسانى
اعتماد كن كه در ميان مردم خوش سابقهتر و در امانت دارىمعروفند، و اين خود دليل
آنست كه تو براى خدا و كسانى كه والى بر آنان هستىخير خواه مىباشی.
بايد
براى هر نوعى از كارها يك رئيس انتخاب كنى! رئيسىكه كارهاى مهم، وى را مغلوب و
درمانده نسازد، و كثرت كارها او را پريشان و خسته نكند، و به خوبى بايد بدانى هر
عيبى در منشيان تو يافتشود كه تو از آن بي خبر باشى شخصا مسؤل آن خواهى بود!
به
تجار و صاحبان صنايع توصيه كن! و آنها را به خير و نيكى سفارش نما (و در اين توصيه
بين) بازرگانانى كه در شهر و يا ده هستند (و داراى مركز ثابت وتجارت خانهاند) و
آنها كه سيار و در گردشند، و نيز صنعت گرانى كه با نيروى جسمانى خويش به كار صنعت
مي پردازند، تفاوت مگذار! چرا كه آنها منابع اصلى منافع و اسباب آسايش جامعه به
شمار ميروند، آنها هستند كه از سرزمين هاىدور دست، از پرتگاه ها و كوهستان ها و
درياها، و سرزمين هاى هموار و ناهموار مواد مورد نياز را گرد مي آورند، از مناطقى
كه عموم مردم با آن سر و كارى ندارند و جرئت رفتن به آن سامان را نميكنند.
(توجه داشته باش) بازرگانان و پيشهوران و
صنعتگران مردمى سالمند و از نيرنگ و شورش آنها بيمى نيست، آنها صلح دوست و آرامش
طلبند. اما بايد از وضع آنان، چه آنها كه درمركز فرماندارى تو زندگى ميكنند و
چه آنها كه در گوشه و كنار هستند جستجو و بازرسى كنى، ولى بدان با همه آنچه گفتم
در ميان آنها گروهى تنگ نظر و بخيل آن هم به صورت قبيح و زشت آن، مي باشند.كه
همواره در پى احتكار مواد مورد نياز مردم و تسلط يافتن بر تمام معاملات هستند! و
اين موجب زيان توده مردمو عيب و ننگ بر زمامداران است.
از
احتكار به شدت جلوگيرى كن كه رسولخدا صلى الله عليه و آله و سلم از آن منع فرمود.
بايد معاملات با شرائط آسان صورت گيرد، با موازين عدل و نرخ هائى كه نه به فروشنده
زيان رساند و نه به خريدار! و هرگاه كسى پس از نهى تو از احتكار به چنين كارى
دستبزند، او را كيفر كن! ودر مجازات او بكوش ولى اين مجازات نبايد بيش از حد
باشد.
خدا
را! خدا را! در مورد طبقه پائين! آنها كه راه چاره ندارند يعنىمستمندان و
نيازمندان و تهيدستان و از كار افتادگان،در اين طبقه هم كسانى هستند كه دستسؤال
دارند و هم افرادى كه بايد بآنها بدون پرسش، بخشش شود، بنابر اين به آنچه خداوند
در مورد آنان به تو دستور داده عمل نما! قسمتى از بيت المال و قسمتى از غلات
خالصهجات اسلامى را در هر محل به آنها اختصاص ده، و بدان آنها كه دورند به مقدار
كسانى كه نزديكند سهم دارند و بايد حق همه آنها را مراعات كنى، بنابر اين هرگز
نبايد سرمستى زمامدارىتو را بخود مشغول سازد، (و بآنها رسيدگى نكنى) چرا كه
هرگز بخاطر كارهاى فراوان و مهمى كه انجام مىدهى از انجام نشدن كارهاى كوچك معذور
نيستى!
نبايد
دل از آنها برگيرى و چهره بروى آنان درهم كشى! درامور آنها كه به تو دسترسى ندارند
و مردم به ديده ی تحقير، به آنها مىنگرند بررسىكن، و براى اين كار فرد مورد
اطمينانى را كه خدا ترس، و متواضع باشد برگزين تا وضع آنان را به تو گزارش دهد، سپس
با آن گروه بطورى رفتار كن كه به هنگام ملاقات پروردگار عذرت پذيرفته باشد، چرا
كه از ميان رعايا اين گروه از همه به احقاق حق محتاج ترند. و بايد در اداى حق
تمام افراد در پيشگاه خداوند عذر و دليل داشته باشى.
درباره ی يتيمان و پيران از كارافتاده كه
هيچراه چارهاى ندارند و نمىتوانند دست نياز خود را بسوى مردم دراز كنند، بررسى
كن، البته اين كار بر زمامداران سنگين است! ولى حق همهاش سنگين است!
و
گاهى خداوند آن را بر اقوامى سبك مىسازد، اقوامى كه طالب عاقبتنيكند، و خويش را
به استقامت و بردبارى عادت داده و براستى وعده هاى خداوند اطمينان دارند.
براى
مراجعان خود وقتى مقرر كن كه به نياز آنها شخصا رسيدگى كنى!
مجلس
عمومى و همگانى براى آنها تشكيل ده و درهاى آنرا بروى هيچكس نبند و بخاطر خداوندى
كه تو را آفريده تواضع كن و لشكريان و محافظان و پاسبانان را از اين مجلس دور
ساز! تا هر كس با صراحت و بدون ترس و لكنت سخنان خود را با تو بگويد، زيرا
من بارها از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم اين سخن را شنيدم «ملتى كه حق
ضعيفان را از زورمندان با صراحت نگيرد، هرگز پاك و پاكيزه نمىشود و روى سعادت
نمىبيند» سپس خشونت و كندى آنها رادر سخن تحمل كن، در مورد آنها هيچ گونه محدوديت
و استكبار روا مدار كه خداوند به واسطه اين كار، رحمت واسعش را بر تو گسترش خواهد
داد و موجب ثواب اطاعت او براى تو خواهد شد.
آنچه مي بخشى به گونهاى ببخشكه گوارا باشد (بى
منت و بى خشونت). و خود دارى از بخشش را با لطف و معذرتخواهى توام كن! بدان قسمتى
از كارها است كه شخصا بايد آنها راانجام دهى، (و نبايد به ديگران واگذار كنى). از
جمله: پاسخ دادن به كارگزاران دولت مي باشد، در آنجا كه منشيان و دفتر داران از
پاسخ عاجزند. و ديگر برآوردن نيازهاى مردم است در همان روز كه احتياجات گزارش مي شود،
و پاسخ آنها براى همكاران ات مشكل و دردسر مي آفريند.
(بهوش باش!) كار هر روز را درهمان روز انجام ده
زيرا هر روز كارى مخصوص بخود دارد. بايد بهترين اوقاتو بهترين ساعات عمرت را براى
خلوت با خدا قرار دهى! هر چند اگر نيت خالص داشته باشى، و امور رعايا رو به راه
شود همه كارهايت عبادت و براى خدا است.
از
جمله كارهائى كه مخصوصا بايد با اخلاص انجام دهى اقامه فرائض استكه ويژه ذات پاك
او است. بنابر اين از بدنت شب و روز در اختيار فرمان خدا بگذار! و آنچه موجب تقرب
تو به خداوند مي شود به طور كامل و بدون نقص به انجام رسان! اگر چه خستگى جسمى و
ناراحتى پيدا كنى. و هنگامى كه به نماز جماعت براى مردم مىايستى بايد نمازت نه
نفرتآور و نه تضييعكننده باشد. (نه آنقدرآنرا طول بده كه موجب تنفر مامومين شود
و نه آنقدر سريع كه نماز را ضايع كنى) چرا كه در بين مردمى كه با تو به نماز ايستادهاند،
هم بيمار وجود دارد،و هم افرادىكه كارهاى فوتى دارند، من از رسول خدا (ص)به هنگامى
كه مرا بسوى «يمن» فرستاد پرسيدم: چگونه با آنان نماز بخوانم؟ در پاسخم
فرمود:«نمازى بخوان همچون نمازى كه ناتوان ترين آنها ميخواند، و نسبتبه مؤمنان
رحيم و مهربانباش!»
هيچ
گاه خود را در زمانى طولانى از رعيت پنهان مدار! چرا كه دور بودن زمامداران از
چشم رعايا خود موجب نوعى محدوديت و بى اطلاعى نسبت به امور مملكت است، و اين
چهره پنهان داشتن زمامداران ،آگاهى آنها را ازمسائل نهانى قطع ميكند .در نتيجه، بزرگ
در نزد آنان كوچك، و كوچك بزرك، كار نيك زشت، و كار بد نيكو ،و حق با باطل آميخته
ميشود. چرا كه زمام دار به هر حال بشر است، و امورى كه از او پنهان است نمي داند. از
طرفى حق هميشهعلامت مشخصى ندارد تا بشود راست را از دروغ تشخيص داد از اين گذشته
تو از دو حال خارج نيستى يا مردى هستى كه خود را آماده جانبازى در راه حقساختهاى،
بنابر اين نسبت به حق واجبى كه بايد بپردازى، يا كار نيكى كه بايد انجام دهى، چرا
خود را در اختفا نگه مي دارى؟! يا مردى هستى بخيل و تنگنظر، در اين صورت ،مردم
چون تو را ببينند مايوس ميشوند و از حاجت خواستن صرفن ظر ميكنند!! بعلاوه بيشتر
حوائج مراجعان براى تو چندان زحمتى ندارد، از قبيل شكايت از ستمى، يا در خواست
انصاف در داد و ستدى. سپس بدان براى زمامدار، خاصان و صاحب اسرارى است كه خود
خواه و دست درازند، و در داد و ستد، با مردم عدالت و انصاف را رعايت نمي كنند، ريشه
ستم آنان را با قطع وسائل از بيخ بر كن!
و
به هيچ يك از اطرافيان و بستگان خود زمينى از اراضى مسلمانان وامگذار، و بايد طمع
نكنند كه قرار دادى به سود آنها منعقد سازى كه مايه ضرر ساير مردم باشد، خواه در
آبيارى و يا عمل مشترك ديگر، بطوري كه هزينههاى آن را بر ديگران تحميل كنند كه در
اين صورت سودش براى آنها است و عيب و ننگش براى تو در دنيا و آخرت.
حق
را درباره آنها كه خواهان حق اند چه خويشاوند، و چه بيگانه رعايتكن، و در اين
باره صابر باش و به حساب خدا بگذار! (و پاداش اين كار را ازاو بخواه) هر چند اينكار،
موجب فشار بر ياران نزديك اتشود، و سنگينى اين راه را به خاطر سرانجام ستوده آن
تحمل كن.
و هرگاه رعايا نسبت به تو گمان بد ببرند ،افشاگرى
كن! و عذر خويش را در مورد آنچه موجب بدبينى شده آشكارا باآنان در ميان گذار، و با
صراحت بدبينى آنها را از خود بر طرف ساز، چه اينكهاين گونه صراحت،موجب تربيت
اخلاقى تو، و ارفاق و ملاطفت براى رعيتاست و اين بيان عذر، تو را به مقصودت در
وادار ساختن آنها به حق مي رساند.
هرگز صلحى را كه از جانب دشمن پيشنهاد ميشود و رضاى خدا در آناست رد مكن، كه در صلح براى سپاهت
آسايش و تجديد نيرو، و براى خودت آرامش از هم و غم ها، و براى ملت ات امنيت است. اما
زنهار! زنهار! سخت از دشمنت پس از بستن پيمان صلح بر حذر باش! چرا كه دشمن گاهى
نزديك ميشود كه غافلگير سازد، بنابر اين دور انديشى را بكار گير،و در اين موارد
روح خوش بينى را كنار بگذار، اگر پيمانى بين تو و دشمنت بسته شد، و يا تعهد پناه
دادن را به او دادى،جامه ی وفاء را بر عهد خويش بپوشان، و تعهدات خود را محترم بشمار!
و جان خود را سپر تعهدات خويش قرارده! زيرا هيچ يك از فرائض الهى نيست كه همچون
وفاى به عهد و پيمان، مردم جهان با تمام اختلافاتى كه دارند، نسبت به آن اين چنين
اتفاق نظر داشته باشند. حتى مشركان زمان جاهليت، علاوهبر مسلمانان، آن را مراعات
ميكردند. چرا كه عواقب پيمان شكنى را آزموده بودند.بنابر اين هرگز پيمان شكنى
مكن، و در عهد خود خيانت روا مدار، و دشمنت را مفريب، زيرا غير از شخص جاهل و شقى،
كسى گستاخى بر خداوندرا روا نميدارد. خداوند عهد و پيمانى را كه با نام او منعقد
ميشود با رحمت خود مايه آسايش بندگان، و حريم امنى برايشان قرار داده تا به آن
پناه برند. و براى انجام كارهاى خود به جوار او متمسك مي شوند. بنابر اين، فساد، خيانت
و فريب، در عهد و پيمان راه ندارد، هرگز پيمانى را مبند كه در تعبيرات آن جاى
گفتگو باقى بماند، و بعد از تاكيد و عبارات محكم،عبارات سست و قابل توجيه بكار مبر
(كه اثر آنرا خنثى ميكند). هرگز نبايد قرار گرفتن در تنگنا بخاطر الزام هاى الهى
پيمان ها، تو را وادار سازد كه براى فسخ آن از راه ناحق اقدام كنى، زيرا شكيبائى
تو در تنگناى پيمان ها كه اميد گشايش و پيروزى درعاقبت آن دارى، بهتر است از پيمان
شكنى و خيانتى كه از مجازات آن مي ترسى همان پيمان شكنى كه موجب مسؤليتى از ناحيه
خداوند ميگردد كه نه در دنيا و نه در آخرت نتوانى پاسخ گوى آن باشى.
زنهار!
از ريختن خون بناحق بپرهيز، زيرا هيچ چيز در نزديك ساختن كيفر انتقام، بزرگ ساختن
مجازات، سرعت زوال نعمت، و پايان بخشيدن بهزمامدارى، همچون ريختن خون ناحق نيست، و
خداوند سبحان در دادگاه قيامت قبل از هر چيز در ميان بندگان خود،در مورد خونهائى
كه ريخته شده دادرسى خواهد كرد. بنابر اين زمامداريت را با ريختن خون حرام
تقويتمكن. چرا كه آنرا تضعيف و سست ميكند، بلكه بنياد آنرا مي كند. و آنرا
بهديگران منتقل مي نمايد. و هيچ گونه عذرى نزد خدا و نزد من در قتل عمد پذيرفته نيست.چرا
كه كيفر آن قصاص است. و اگر به قتل خطا مبتلا گشتى و شمشير و تازيانه و دستت به ناروا
كسى را كيفر كرد،-چون ممكن است با يك مشت وب يشتر قتلى واقع گردد، مبادا غرور
زمامدارى مانع از آن شود كه حق اولياء مقتول را بپردازى و رضايت آنها را جلب كنى!
خويشتن
را از خودپسندى بر كنار دار و نسبت به نقاط قوت خويش خود بين مباش. مبادا
تملق را دوست بدارى زيرا كه آن مطمئنترين فرصتبراى شيطان است، تا نيكوكارى
نيكان را محو و نابود سازد. از منت بر رعيت به هنگام احسان، بپرهيز، و بيش
از آنچه انجام دادهاى كار خود را بزرگ مشمار، و از اينكه به آنها وعده دهى و سپس
تخلفكنى برحذر باش، زيرا منت، احسان را باطل ميسازد، و بزرگ شمردن خدمت نور حق
را مي برد و خلف وعده موجب خشم خدا و خلق است، خداوند مي فرمايد: «اين موجب خشم
بزرگ نزد خدا است كه بگوئيد و انجام ندهيد» (سورهصف،آيه3)
از
عجله در مورد كارهائى كه وقتشان نرسيده، يا سستى در كارهائى كهامكان عمل آن فراهم
شده، يا لجاجت در امورى كه مبهم است، يا سستى در كارها هنگامى كه واضح و روشن است بر
حذر باش! و هر امرى را در جاى خويش و هر كارى را به موقع خود انجام ده.
از
امتياز خواهى براى خود در آنچه مردم در آن مساوى هستند بپرهيز، و از تغافل از آنچه
مربوط به تو است و براى همه روشن است برحذر باش، چرا كهبه هر حال نسبت به آن در
برابر مردم مسئولى و بزودى پرده از روى كارهايت بر كنار مي رود، و انتقام مظلوم
از تو گرفته مي شود.
باد دماغت را فرو بنشان حدت و شدت و قدرت دست، و
تيزى زبانت را در اختيار خود گير! و براى جلوگيرى از اينكار، مخصوصا توجه به زبانت
داشته باش كه (سخنى بدون فكر نگوئى)، و نيزدر به كار بستن قدرت تاخير انداز تا
خشمت فرو نشيند، و مالك خويشتن گردى، هرگز حاكم بر خويشتن نخواهى بود جز اينكه
فراوان به ياد قيامت و باز گشت بسوى پروردگار باشى!
بر
تو واجب است كه همواره به ياد حكومت هاى عادلانه پيش از خود باشى، همچنين توجه خود
را بر روش هاى خوب يا اثرى كه از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رسيده، و يا
فريضهاى كه در كتاب خداوند آمده معطوف دار، به خطوطى از حكومت كه در روش من
مشاهده كردهاى اقتداء كن.
و
سلام و درود، بر پيامبر خدا(ص) و دودمان پاكش باد، سلامى فراوان و بسيار و السلام.