الف و ایده ی مدیریت پادگانی!

آقای الف تنها کسی بود که حاج آقا مرتضی تهرانی بی تامل دیگران را به او مراجعه می داد!

در حالی که به لحاظ علمی و قدرت بیان رقبایی نیز داشت اما حاج آقا مرتضی تا وقتی که الف محدود نشده بود و هنوز بود؛ بی محابا مراجعین را بدو می سپرد.

در زمانی که الف بود، رسما ریاست دفتر حاج آقا مرتضی و حاجب و پرده دار ملاقات های عمومی و خصوصی مسجد و مدرسه میرزا موسی در بازار تهران بود.

هر ملاقاتی باید با تائید و نظر و دخالت او صورت می گرفت.

هر گفتگویی بواسطه او شنیده میشد و ثبت و ضبط می شد.

و همیشه مراجعین بیم این را داشتند اگر مورد عنایت الف قرار نگیرند، شاید برای همیشه از ملاقات خصوصی محروم شوند و بلکه حتی ممنوع الورود در بیت و مسجد شوند.

 بسیار پیش می آمد کسی از قبل با خودِ حاج آقا مرتضی هماهنگ کرده بود که در روزی مشخص و ساعتی معین به ملاقات او در مسجد برود. اما آقای الف در حالی که حاج آقا مرتضی منتظر مراجعین تک و تنها در اتاق دربسته اش نشسته بود اجازه ورود صادر نمی کرد.

بسیار تجربه شده بود که اگر با کسی در خلوتی از خلوت ها و حجره های مدرسه میرزا موسی نجوا کنی، ناگهان بفهمی آقای الف گفتگویتان را شنیده و صرفا به این خاطر که مخفیانه گفتگو کردید، مجازاتتان کند.

بسیار شده که در موردی بسیار شخصی و خصوصی وقت ملاقات با حاج آقا مرتضی گرفته باشی و آقای الف بی کسب اجازه از شما، کنار دستت نشسته و یا ایستاده باشد و زیر و بم گفتگوهای خصوصی تان با حاج آقا مرتضی را شنیده باشد و تو، چون آن شوخ چشمی و گستاخی در مرئی و مسمع حاج آقا مرتضی است ترجیح بدهی سکوت کنی و دم فرو بندی.

بسیاری از اختلافات و قهر و آشتی ها و کوچ کردن هایی که پیرامون حاج آقا مرتضی صورت می گرفت، ریشه در سعایت او داشت و یا در انتقاد به رفتار پادگانی آقای الف بود.

پس از آنکه آقای الف رفت؛ برخی این خیال خام را داشتند که همه چیز عادی می شود و وضعیت سفید می گردد.

غافل از آنکه آقای الف سنت سیئه ای از خود بجای گذاشته بود که هرگز بطور کامل کنار گذاشته نشد.

چه که هر چه باشد دیر زمانی بود آقای الف، چشم و چراغ حاج آقا مرتضی بود و حتی حاج آقا عبد العلی در زمانی که هنوز "محمود" خطاب می شد، ذیل مدیریت و زیر نظر آقای الف تربیت و پرورش یافته بود و آنچه از اداره مراجعین می فهمید در آموخته هایش از آقای الف خلاصه می شد.

این شد که فهمیده شد که تقدیر حاج آقا مرتضی این است که در حبس ابد بماند. و الان کما کان.

قاسم احتسابی و ایده ی مرید مطیع

قاسم احتسابی یک تنه همه ی مریدان حاج آقا مرتضی را نمایندگی می کند.

اجتسابی یک مریدِ مطیع حاج آقا مرتضی است. نه یک کلمه بیش نه یک کلمه کم.

اگر چه سالهاست شاگرد درس خارج حاج آقا مرتضی است اما گویا با خویش این میثاق را بسته که تا همیشه بیانات و نقطه نظرات حاج آقا مرتضی را بازبیان کند.

باید دانست که ارادت و اطاعت محض از عهده هر کسی ساخته نیست. اما قاسم احتسابی به خوبی از عهده ی این ایده ی بزرگ استادش بر آمد. چه که تاکید بر اطاعت محض از ولی خدا، ترجیع بند همیشگی آموزه های حاج آقا مرتضی است.

تا پیش از آنکه فرزند حاج آقا مرتضی (حاج عبد العلی) مناسب منبر و محراب شود؛ برخی از جلسات شبهای جمعه که به علت کسالت یا عذر دیگری، خالی از حضور حاج آقا مرتضی بود، با سحنرانی حاج قاسم احتسابی پر می شد. 

نزد عموم مستمعین این پیام را داشت که تنها این احتسابی است که سخنان اش طابق بالنعل، مطابق گفته های حاج آقا مرتضی است.

احتسابی کاریزمای نوروزی و نیک بین را نیز ندارد و این خطر احساس نمی شود که برای خود مرید جدید بسازد.

پس گزینه ی خوبی بود که با وجود حاج آقا مرتضی منبر رود.

در باره قاسم احتسابی باید گفت آن مقدار از علوم حوزوی را که آموخته به خوبی در ذهن دارد و در بحث و گفتگو های طلبگی کمتر مانند استادش (حاج آقا مرتضی) احساسی و عصبی می شود.

 منبر را دون شان خود نمی داند و هر کجا که مجلسی و دعوتی از ناحیه مرتبطین صورت گیرد جواب نه نمی دهد.

محمود نیک بین و ایده ی هدایت از طریق اقتصاد

محمود نیک بین شاید تنها شاگرد آیت الله تهرانی باشد که اقتصاد را به ارث برد.

هم مانند حاج آقا مرتضی هوش اقتصادی خوبی دارد و هم مثل او برخوردار از بنیه اقتصادی بسیار قوی است.

اگر چه سالهاست در درس خارج فقه و اصول برخی از حضرات در تهران شرکت می کند اما هرگز چهره ی علمی به خود نگرفت.

او بیش از هر چیز یک کنش گر اقتصادی است.

اما اقتصاد از نظر او صرفا یک ابزار است، نه هدف؛ ابزاری برای مدیریت.

او از طریق اعمال قدرت اقتصادی اش سعی می کند با انسانها ارتباط برقرار کند و به عمق مسائل و زندگی آنها راه یابد و پس از آن جهان بینی اش را به آنها منتقل کند.

شاید او تنها کسی از شاگردان حاج آقا مرتضی باشد که در به ثمر رساندن ایده اش شکست نخورده است.

او نه مباحثه ی علمی و طلبه پروری و نه ارتباط با دانشجویان را برگزید.

او به طور مستقیم با نهاد خانواده و از طریق رگ حیاتی آن؛ "اقتصاد" رابطه برقرار می کند.

بیهوده نیست که در کارنامه فعالیت تبلیغی اش با حوزه های علمیه خواهران و بخش خواهران مساجد ارتباط وثیق تری برقرار کرده است. چرا که از نظر او مدیریت و دستگیری از این طریق بیشتر مفید فایده قرار می گیرد.

برگزاری اردوها و سفرهای زیارتی و سیاحتی و صندوق های قرض الحسنه محلی و فامیلی و مسجدی و... از رئوس برنامه های کاری اوست.

بیش از هر چیز بر قرض الحسنه و معامله با خداوند تاکید می کند و دلیرانه به مصاف بانک داری ربوی میرود.

او تا پیش از روی کار آمدن محمود احمدی نژاد هرگز یک انقلابی دوآتشه نبود اما پس از آن با این باور که انقلاب پس از سه دهه به مسیر اصلی اش افتاده به دفاع صریح از نظام پرداخت.

وی همواره درباره جهت گیری های سیاسی-اجتماعیِ حاج آقا مرتضی چانه زنی های بسیاری با او داشته و دارد.

محمود نیک بین پس از اختلاف و جدا شدن گروه خیرآبادی سعی می کرد وسط را بگیرد و پس از آنکه اشرقی در عمل مدیر برنامه های حاج آقا مرتضی شد آماج فشارها قرار گرفت. تا آنکه پس از فتنه ی دوم و جدا شدن اشرقی و رنجبر از محفل و محضر حاج آقا مرتضی مجددا جایگاه خود را یافت.

درباره سایر شاگردان نزدیک حاج آقا مرتضی در آینده خواهم نوشت.

 

عباس کیاپاشا و ایده مدرسه ی زیر نظر ولی خدا

عباس کیاپاشا نیز یکی دیگر از شاگردان قدیمی آیت الله مرتضی تهرانی بود.

کیاپاشا هرگز جلسات شب های جمعه را به طور کامل ترک نکرد اما با حوزه میرزا موسی قطع رابطه کرد.

همانطور که سید رضا دربندی مدرسه نور را زیر نظر و اشراف حاج آقا مجتبی اداره می کرد؛ کیاپاشا نیز این ایده را در سر می پروراند که با تاسیس مدرسه جواد الائمه الگویی شبیه مدرسه نور را پیاده کند.

اما هم دربندی و هم کیاپاشا در پیاده سازی این ایده شکست خوردند.

سید رضا در بندی پس از ظهور و بروز اختلافات دامنه دار میان مسئولین مدرسه و حاج آقا مجتبی، نور را ترک کرد و در نهایت دبیرستان نور برای همیشه منحل شد.

اما نفوذ و اشرافی که حاج آقا مجتبی بر نور داشت هرگز توسط حاج آقا مرتضی بر هیچ مدرسه ای اعمال نشد، هرچند عباس کیاپاشا  هر شب جمعه شاگردان مدرسه اش را به جلسات اخلاق حاج آقا مرتضی می برد.

جدا از اینکه سعی فراوان میشد جلسات حاج آقا مرتضی، مرجع و ملجاء شاگردان شود؛ بسیاری از شاگردان خاص و عام حاج آقا مرتضی در این مدرسه عهده دار مسئولیت بودند. کارجو و هاتفی از شاگردان متقدم و شفیعی مراد و رستگار مقدم از شاگردان متاخر؛ معلم دینی و عربی بودند و محمود نیک بین نیز به کررات در سالهای نخستین تاسیس مدرسه تحت عنوان امامت جماعت در مدرسه حاضر می شد. 

شایان ذکر است که یکی از اقدامات ابهام بر انگیز و پر شائبه کیاپاشا استفاده از حسین اتابکی به عنوان معلم اخلاق در مدرسه بود. اتابکی که از نزدیکان فکری مهدوی کنی بود به شدت از شیوه و مسلک آیت الله مرتضی تهرانی بیزار بود و ابراز مخالفت می کرد. 

بسیاری از کادر جواد الائمه پس از آنکه مجموعه آموزشی حکمت تحت اشراف آیت الله ری شهری در شهر ری افتتاح شد از جواد الائمه کوچ کردند و به "حکمت" پیوستند.

 عباس کیاپاشا نیز پس از افت و خیز های زیاد در نهایت پروژه مدرسه مذهبی زیر نظر اولیاء الاهی را شکست خورده دید و عطایش را به لقایش بخشید.

عباس کیاپاشا برادر کاظم کیاپاشا است که در جریان دستگیری نزدیکان مشائی بازداشت شد.

کاظم و عباس کیاپاشا بی پرده و با صراحت از محمود احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشائی دفاع می کردند و می کنند.

وی حتی در مقطعی دلیرانه اظهار می کرد هیچ عیبی ندارد که برای اداره امور مملکتی از علوم غریبه و ارتباط با اجنه استفاده شود.

 

آقا مجید خیرآبادی و ایده ی طلبه دانشجو

مجید خیرآبادی در سال 1345 در میان خانواده ای متدین و دوستدار خاندان پاک پیامبر (ص) در شهر تهران به دنیا آمد.

در سال 1363 وارد حوزه علمیه گردید و به یادگیری جامع المقدمات پرداخت.

پس از آن به فراگیری دروس سطح پرداخت با پایان یافتن دوره سطح به درس خارج اصول حاج آقا مجتبی تهرانی راه یافت، به موازات آن در درس خارج حاج آقا مرتضی تهرانی نیز حضور پیدا کرد و از آن بهره ای بسیار برد.

آقا مجید خیر آبادی در شمار شاگردان قدیمی حاج آقا مرتضی است و سالها پیش ایده ی تاسیس حوزه علمیه ای مخصوص دانشجویان را در مدرسه میرزا موسی پیاده کرد.

ایشان در ارتباط موثر و عمیق با طلبه-دانشجو ها موفق بود. علی زندی، هادی سلیمان، وکیلی، منصوری و شمار زیادی از طلاب موفق را تربیت و ملبس کرد. 

اما در اوج کار حوزه علمیه میرزا موسی که تحت اشراف حاج آقا مرتضی تهرانی بود اختلافاتی میان مجید خیرآبادی و حاج آقا مرتضی تهرانی در گرفت. این اختلاف تا بدانجا پیش رفت که خیر آبادی و تمام شاگردانش از مسجد میرزا موسی و ارادت به حاج آقا مرتضی دست شستند و به مدرسه مروی نقل مکان کردند.

ماجرای اختلافات فکری و رفتاری خیرآبادی و حاج آقا مرتضی تهرانی آنقدر عمیق شد که کانون اطراف ایشان به پایگاهی برای نقد و مخالفت با منش و روش و نظرات حاج آقا مرتضی بدل گردید.

خیر آبادی سعی می کرد جای خالی حاج آقا مرتضی را با آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی و آیت الله محمد تقی شریعت مداری و حاج آقا محتبی تهرانی پر نماید. 

طرفه آنجاست که میان آیت الله خسروشاهی و شریعت مداری اختلافات عمیق و دامنه داری درباب فلسفه و عرفان بود.

شریعت مداری از جمله کسانی است که بی تعارف و با صراحت و تندی تمام به نقد و تخریب فلسفه و عرفان و فلاسفه و عرفا می پردازد و از این دیدگاه یک پیروی دو آتشه ی مکتب تفکیک میرزا مهدی اصفهانی به شما می آید.

و از سوی دیگر خسروشاهی اعتقادی عمیق به یگانگی طریق عرفا و فلاسفه با قرآن و روایات دارد و شیوه تربیتی علمی و عملی اش کاملا بر اساس آموزش فلسفه استوار است.

در رویارویی این دو استاد بزرگوار و اختلافات دراز آهنگ میان تفکیکیان و فلاسفه و عرفا حکایت های جالب زیادی نقل می شود.

نتیجه اینکه خیرآبادی و کانون اطرافش در این میان، وضعیت نامخشص و سرگردانی داشتند و سعی می کردند جانب هر دو استاد را بگیرند! اما برخی از شاگران خیرآبادی بیشتر از حد انتظار به خسروشاهی نزدیک شدند و برخی نیز به طور افراطی مجذوب شریعتمداری هستند.

پیگیری و پر تلاشی از ویژگی های مثال زدنی حوزه علمیه ی زیر نظر مجید خیر آبادی بود.

شنیده ها حاکی از آن است که خیر آبادی در ماه گذشته به مدیریت مدرسه مروی منسوب شده است.

قاسم احتسابی: سی سال قبل ائمه جماعت مجتهد بودند اما جایشان پر نشد/

 

حجت الاسلام «قاسم احتسابی»، امام جماعت مسجد «حضرتی» در گفت وگو با خبرنگار مسجد و کانون های مساجد خبرگزاری شبستان، با بیان اینکه مسجد حضرتی بیش از صد سال قدمت دارد گفت:

"بعد از بازسازی مسجد نوشته ای در مورد تاریخ ساخت مسجد پیدا شد که موید این مساله بود، در حال حاضر بخشی از مسجد را همان بافت قدیمی تشکیل می دهد اما حیاط مسجد به فضای داخلی اضافه شده است."

 

وی ادامه داد:

"ظاهرا شخصی معروف به رمضان این مسجد را ساخته است، به گفته مأمومین قدیمی مسجد، محلی که مسجد در آن ساخته شده است در اصطلاح مردم آن روزگار آخر تهران بوده است و کسانی که می خواستند به زیارت حضرت عبدالعظیم الحسنی بروند بین راه در این مسجد توقف می کرده اند و نماز خواندند و شب را در مسجد استراحت می کردند و صبح راهی زیارت می شدند و به همین دلیل است که نام این مسجد، مسجد حضرتی است و اتفاقا بازار اطراف مسجد نیز حضرتی نام دارد."

 

امام جماعت مسجد حضرتی در ادامه این مصاحبه به ویژگی های یک مسجد موفق اشاره کرد و گفت: "مسجدی می تواند در میان مردم مطرح شود که جوابگوی نیاز معنوی شان باشد، مسجدی که علاوه بر آنکه محل عبادت مردم باشد، در مورد مسایل دینی شان در سه بخش اعتقادات، احکام و مسایل اخلاقی همواره پاسخگو باشد تا مردم همیشه تکیه گاه و پشتوانه ای برای مسایل عبادی خود داشته باشند."

 

 

حجت الاسلام احتسابی با بیان اینکه حضور فرزندان در مسجد به نگاه و رویکرد خانواده به مسجد برمی گردد، گفت:

"وقتی خانواده ای اهل نماز باشند و برای اقامه نماز به مسجد بروند در این صورت فرزند آن خانواده نیز به تاسی از والدین اش چنین رویکردی را در پیش می گیرد، بنابراین عمدتا رفت و آمد به مسجد ریشه در خانواده دارد. از سوی دیگر مراکز آموزشی و به ویژه آموزش و پرورش نیز نقش مهمی در این راستا ایفا می کنند."

 

وی ادامه داد:

"شاید این موثر باشد که بودجه به مسجد بدهند اما این بودجه برای اقبال مردم به حضور در مسجد کافی نیست، ما مساجدی را داریم که امکانات محدودی دارند ولی مردم در آن مساجد حضور پیدا می کنند و مساجدی را داریم که امکانات بالایی دارند ولی اهل مسجد اندک اند، این مساله به نوع نگاه امام جماعت و فعالیت های مسجد برمی گردد."

 

 

امام جماعت مسجد حضرتی با بیان اینکه فعالیت برای مسجد نیاز به فکر و هم اندیشی همه جانبه کارشناسان دارد، گفت:

"در حال حاضر مساجد کمتر از این ظرفیت برخوردار هستند یعنی به ندرت پیش می آید که افراد برجسته و نخبه در حوزه های مختلف علوم دینی به صوت مستمر در مسجد حضور یابند از سوی دیگر ائمه جماعات این روزگار نیز به سبب شرایط مانند ائمه جماعات دوران گذشته نیستند."

 

 وی ادامه داد:

"وقتی شرایط مساجد و ائمه جماعات امروز را با امام جماعت های سی سال قبل مقایسه می کنیم می بینیم اکثرا از نظر بنیه علمی مثل آنها نیستند، در بیشتر مساجد تهران ائمه جماعات مجتهد بودند و از نظر علمی قوی، اما متاسفانه جای آنها پر نشد و بعد از آنکه به رحمت خدا رفتند سایر اشخصی که به جانشینی آنها در مساجد حاضر شدند هرگز نتوانستند جای آنها را پر کنند."

 

امام جماعت مسجد حضرتی تصریح کرد:

"افراد بسیاری در حوزه های علمیه هستند که از نظر علمی بنیه قوی دارند ولی متصدی مسجد نیستند، تصور می کنم حوزه ها از جنبه های مختلفی می توانند در  رابطه با مساله مسجد نقش آفرین باشند."

 

حجت الاسلام احتسابی در ادامه به فعالیت های مسجد حضرتی در طول هفته اشاره کرد و گفت:

"ما در مسجد مان فعالیت های متعددی داریم، البته مسجد ما شش ماه اول سال فقط نوبت نماز ظهر و عصر دارد چراکه زمان نماز مغرب و عشا بیشتر مغازه ها تعطیل هستند، اما در شش ماهه دوم سال دو نوبت نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را داریم."

 

امام جماعت مسجد حضرتی گفت:

"در طول هفته بین دو نماز مسایل شرعی بیان می شود، زمانی که دو وقت نماز در مسجد داریم در یک نوبت مسایل مربوط به خرید و فروش را در مساجد برای مردم بیان می کنیم و و نوبت دوم مسایل عبادی در مسجد م طرح می شود، همچنین هفته ای دو روز نیم ساعت قبل از اذان ظهر با حضور عده ای مامومین زیارت جامعه کبیره قرائت و تفسیر می شود."

 

گفتنی است مسجد حضرتی در خیابان مولوی بازار حضرتی اول کوچه شهید موسوی (ارامنه) واقع شده است.

دوبرادر؛ از تفاوت تا اختلاف

کمتر کسی است که با یکی از دو برادر، آشنایی داشته باشد و پی به تفاوت های آنها نبرده باشد. تفاوت هایی که نزد برخی تا سر حد اختلاف و جدال، پبش می رفت.

در ادامه، به اختصار گزیده ای از تفاوت های حاج آقا مرتضی و حاج آقا مجتبی را مورد بررسی قرار می دهیم. بی گمان، مطالعه احوال واعظان نامی تهران، بهره های فراوانی برای مشتاقان به همراه خواهد داشت:

 

 تصویر: حاج آقا مجتبی (سمت راست) و حاج آقا مرتضی (سمت چپ) در سالهای جوانی

در جلوت و خلوت واعظان:

 1-حاج آقا مجتبی حوزه ی درسی منظم و شناخته شده ای را راه اندازی کردند. حوزه ای که سالیان دراز با نهایت نظم و انضباط برقرار بود. و در مدرسه ای شناخته شده برگزار می شد به گونه ای که کمتر کسی از طلاب تهرانی از وجود آن دروس خارج فقه و اصول بی اطلاع بود و یا مجال حضور در آن درس از او سلب می شد.

حال آنکه، دروس خارج حاج آقا مرتضی، به طور متناوب با افت و خیز های بسیار برگزار شده و تعطیلی های بهنگام و نابهنگام زیادی به خود می بیند. ضمن آنکه نه در مدرسه ای رسمی و شناخته شده که در محفلی خصوصی در مسجد میرزا موسی برگزار می شود.

  2-حاج آقا مجتبی، دروس و رئوس مطالب فقهی و اصولی اش را مکتوب می کرد و حتی توسط شاگردان یادداشت می شد و طلاب می توانستند از تقریرات درسی ایشان به گونه ی صوتی و مکتوب بهره ببرند.

اما دروس حاج آقا مرتضی هرگز توسط ایشان مکتوب نشد و به گفته ی خود ایشان حتی یادداشتهای درسی شان را نیز نگه نمی داشتند. و سنت تقریر نویسی در میان اندک شاگردان ایشان آنچنان رواج ندارد که امروز بتوان به منبعی برای طلاب اشاره کرد. و جلسات درس فقه و اصول ایشان هر چند ضبط می شود اما کاست هایش هرگز منتشر نشده اند.

  3-در زمان حیات حاج آقا مجتبی، شاگردان ایشان با یدک کشیدن افتخار شاگردی ایشان، شناخته می شدند و در مناصب گوناگون کشوری و حوزوی فعالیت می کردند. اما شاگردان حاج آقا مرتضی، هر چند هم منصبی و مقامی یافته باشند، ذکری از ایشان به میان نمی آورند و عنوان شاگردی حاج آقا مرتضی بر پیشانی شان نمی درخشد.

  4- حاج آقا مجتبی، سالیان دراز مقلدانی داشت اما رساله ای منتشر نمی نمود. که سرانجام اقدام به این کار نمود و فتاوایش را چه در سایت شخصی اش و چه در رساله ی عملیه اش منتشر می نمود. حال آنکه حاج آقا مرتضی، هرگز نسبت به رساله نویسی هیچ اهتمامی نداشته و هیچ منبع مکتوبی از فتاوای ایشان در دست نیست.

  5-جلسات اخلاقی حاج آقا مجتبی، از سوی شاگردان ایشان به عنوان "درس" شناخته می شد و از سالیان پیش تحت عناوینی مانند تفسیر قرآن و شرح نهج البلاغه ارائه می شد و تقریبا، همزمان به طور عمومی منتشر می شد. اما جلسات هفتگی حاج آقا مرتضی، کمتر به عنوان "درس" شناخته می شود. و هرگز تحت عنوانی مشخص مانند تفسیر یا شرح حدیث و نهج البلاغه و یا حتی درس اخلاق ارائه نمی شود. و محتوای آن جلسات هم، تا مدت های مدید هرگز ارائه نمی شد. که البته در این سه چهار سال اخیر، با راه اندازی پایگاه مجازی برای نشر سخنرانی های هفتگی، و انتشار چهار جلد کتاب، برگرفته از سخنان ایشان، اقدامی سنت شکنانه انجام گرفت.

البته کیفیت سایت های حاج آقا مجتبی و حاج آقا مرتضی هرگز قابل مقایسه نیست و تیراژ و شیوه ی انتشار کتاب این دو برادر نیز، تفاوت چشمگیری دارد. به گونه ای که گویا، کتب انتشاری حاج آقا مرتضی، به نحوی خصوصی و حتی بدون اخذ مجور از وزارت ارشاد چاپ گردیده.

  6-تعداد جلساتی حاج آقا مجتبی در طول سال برگزار می کرد، بسیار بیشتر از جلسات برادرش بود. به طور مثال، حاج آقا مجتبی، تمام شبهای ماه رمضان به برگزاری جلسه اقدام می نمود حال آنکه حاج آقا مرتضی، هیچ تغییری در تعداد جلساتشان در ماه رمضان نداده و گاهی حتی به خاطر اختلاف بر سر رویت ماه، جلسات شبهای قدر نیز تعطیل می شود.

  7- حاج آقا مجتبی، محل زندگی اش را جایی انتخاب کرده بود که به برای عموم متقاضیان قابل دسترسی تر بود. و متدینین جنوب و مرکز شهر که اکثر قریب به اتفاق شرکت کنندگان جلسات مذهبی را تشکیل می دهند با صرف وقت و هزینه ی کمتری می توانستند خود را به جلسات ایشان برسانند. در حالی که حاج آقا مرتضی یکی از شمالی ترین نقاط تهران را برای برگزاری جلسات اختیار کرد و عموم شرکت کنندگان از اقصا نقاط تهران، با صرف وقت و هزینه ای زیاد خود را بدانجا می رسانند.

در شب های کوتاه تابستان، بازگشت دیر هنگام دانشجویان به خواب گاهها و کسانی که وسیله ی شخصی نداشتند، مشکلی بزرگ به حساب می آید. و در شبهای بلند زمستان، عبور از ترافیک سنگین عصرگاهی برای کسانی که از جنوب شهر می آمدند، بسیار طاقت فرسا می نماید.

  8-فعالیت گسترده ی اقتصادی، وجه تمایزی بزرگ برای حاج آقا مرتضی به حساب می آید. در حالی که حاج آقا مجتبی از این خصیصه نسبتا بی بهره بود.

  9-حاج آقا مرتضی، وقت و توجه زیادی برای خانواده و مادرش صرف کرده و می کنند. از مادرش نگهداری می کرد، در بیماری های برادرانش، حامی شان بود، و در محیط خانواده، حضوری نسبتا پر رنگ داشت و دارد.

در حالی که، حاج آقا مجتبی، آنچنان به دروس حوزوی اشتغال محض داشت که هرگز فرصت نکرد وقت چندانی برای مادر، بگذارد.

  10-یکی از عمده فعالیت های روزمره ی حاج آقا مرتضی، حل مرافعات و مشاجرات شخصی و خانوادگی و مذهبی مراجعین است. به گونه ای که زمان زیادی در مسجد و در زیر زمین خانه، به نشست و گفتگو با توده ی مردم اشتغال دارد. تا جایی که وقت و حوصله ی چندانی برایشان باقی نمی ماند که برای نخبگان و محققان حوزوی، صرف کنند.

در حالی که، حاج آقا مجتبی درست در نقطه ی مقابل برادر بود. او اگر چه در مسجد جامع بازار، در میان توده ی مردم حاضر می شد، اما عمده ی فعالیت و اشتغال فیزیکی و ذهنی اش، مصروف به محصلین و محققین حوزوی و تدریس و تالیف می گذشت.

  11-حاج آقا مجتبی، در مواقع بسیاری، موضع گیری های سیاسی می کرد. چه در ابتدای انقلاب که قبول کرد، برای قضات جلسات درس بگذارد و در کارنامه قوه ی قضاییه جمهوری اسلامی ایران، شریک شود. و چه بعد از چاپ رساله و اعلام مرجعیت که برای انتخابات و راه پیمایی ها، از مردم دعوت رسمی و رسانه ای به عمل می آورد.

او، چه در زمان حیات امام و چه پس از آن، در تمام جلسات، به دعا برای رهبر(قائد) می پرداخت.

اما امنتاع حاج آقا مرتضی از چنین کاری، انتقادات بسیاری را متوجه ش کرد. همچنین یکی از معدود موضع گیری های سیاسی صریح حاج آقا مرتضی مبنی بر لزوم حذف شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه، با واکنش های تند عده ای مواجه شد.  حاج آقا مرتضی، نه تنها، هیچ مسئولیتی در نظام اسلامی قبول نکرد، بلکه، هرگز، نسبت به راه پیمایی و انتخابات، به تحریک و تشویق علنی و عمومی و رسانه ای دست نزد. کاری که عموم ائمه جماعت و مراجع تقلید و روحانیون سرشناس می کنند.

  12-حاج آقا مجتبی قریب به ده سال، متصدی مدرسه ی نور بود. مدرسه ای که البته سرانجام پس از بروز برخی اختلافات، به انحلال کشیده شد. اما حاج آقا مرتضی هرگز در مدیریت چنین تشکیلاتی موفق نبوده. و نه دروس خارج فقه و اصول مدرسه ی میرزا موسی و نه حوزه ی دانشجویی آنجا از رونق و بازدهی قابل بیانی بهره نداشته است.

و همین دروس معدود طلبگی و دانشجویی مدرسه ی میرزا موسی، در طول این سالیان، با اختلافات و تنش های شدیدی روبرو بوده که تا مرز انحلال کلی رفته و برخی از کسانی که عامل این تنش ها شناخته می شدند به ترک جلسات مجبور می شدند. به همین دلیل بسیاری از کسانی که سالیان دراز از محضر درسی و اخلاقی حاج آقا مرتضی استفاده کرده اند، دیگر هرگز نامی از او به میان نمی آورند. چه که اقبال و ادبارهای شدید، در سیره ی حاج آقا مرتضی سنتی همیشگی بوده.

  13-بنابر این همانگونه که خود حاج آقا مرتضی می فرمود و بر کسی از نزدیکان خاص ایشان در خلوت، پوشیده نیست: این دو برادر، چه در اصول و چه در فروع و چه در مسائل سیاسی و اجتماعی و چه در مدیریت امور شخصی و خانوادگی، اختلافات بسیار زیادی داشته اند. اختلافاتی که بیش از هر چیز دامن مریدان این دو بزرگوار را می گرفت و جدال هایی فرسایشی میان ایشان پدید می آورد.

اما علی رغم همه ی اینها، حاج آقا مرتضی در جلوتِ مصاحبه ی کوتاهش با صدا و سیما در تعریف از شخصیت برادر، پس از مرگش اینگونه فرمود:

""عمر شریفش رو صرف کرده بود برای آشنا کردن مردم با خدای متعال و کار هایی که مفید نبود یا کم فایده بود یا از سنخ کارهای دنیایی بود هیچ نمی کرد.

توصیه ی ایشون این بود که -مردم- ارتباطشون رو با خدای متعال قطع نکنند و مبتلای به غفلت نشوند."

 

خاندان تهرانی

یادداشت اختصاصی حضرت آیت الله استادی دربارۀ خاندان «تهرانی»

"تصویر: حضور آیت الله استادی در کنار حجت الاسلام پور محمدی و حاج آقا مرتضی در مراسم چهلمین روز درگذشت حاج آقا مجتبی در مسجد جامع بازار"

جدّ سوم حاج آقا مجتبی رحمة‌الله‌علیه، آقا میرزا موسی طهرانی بوده است. 

حاج آقا بزرگ طهرانی می‌نویسد: «المیرزا موسی الطهرانی امام المسجد المعروف باسمه فی طهران و من اجلاء العلماء بها.» و در جای دیگر نوشته: «من فقهاء طهران و اعلامها.»

بین سقّاخانۀ نوروزخان (كه در خیابان بوذرجمهری - پانزده خرداد فعلی- واقع است) و چهارسو بزرگ بازار تهران، دو مدرسه و دو مسجد بنا شده بود.
مدرسه میرزاابوالحسن خان ایلچی نزدیك سقّاخانه نوروزخان بود كه بنا به وصیت او توسّط آصف‌الدوله ساخته و از این جهت مدرسه آصفیه هم خوانده می‌شد.
این مدرسه در اوائل طلبگی ما به‌صورت مخروبه‌ای بود و سپس به صورت پاساژ یا مانند آن درآمده است. «فاعتبروا یا اولی الابصار»
مدرسۀ دوم، مدرسۀ محمّدیه كه روبروی مسجد جامع واقع شده است و حقیر كتاب صمدیه را در آنجا و نزد بزرگواری كه اهل قائن بود خواندم.
و دو مسجد، یكی مسجد جامع معروف كه در دهه‌های اخیر حاج آقا مجتبیرحمةالله‌علیه در بخشی از آن اقامۀ جماعت می‌كرد و مسجد دوم، مسجد معروف به مسجد میرزاموسی است كه تاریخ 1282هـ‌ق در ساختمان آن دیده می‌شود؛ یعنی بیش از 150 سال از عمر آن می‌گذرد و برخی می‌گویند: این مسجد و حجرات آن كه به این خاطر مدرسه هم بوده توسط میرزاموسی وزیر (متوفای 1282هـ‌ق) ساخته شده است. در هر صورت عالم جلیلی كه از بزرگان علما و فقهای طهران بوده یعنی مرحوم میرزا موسی طهرانی جدّ سوم حاج آقا مجتبی، امام آن مسجد و بلكه مسجد به نام او است.
از این میرزا موسی دو فرزند می‌شناسیم، میرزا ابراهیم و میرزا احمد. 
پس از میرزا موسی، میرزا ابراهیم كه او هم عالمی جلیل بوده در مسجد اقامه جماعت می‌كرده و گویا بعد از پدر مدّت امامت او طولانی نبوده، زیرا نوشته‌اند قبل از سال 1300 هـ‌ق از دنیا رفته است. 
بعد از میرزا ابراهیم برادرش میرزا احمد كه به گفتۀ علّامه طهرانی از برادرش افضل بوده امامت مسجد را به عهده داشت و نزدیك سال 1302 از دنیا رفت. 
از میرزا ابراهیم دو فرزند روحانی می‌شناسیم: میرزا غلامحسین و میرزا موسی دوم. 
میرزا غلامحسین جدّ اوّل حاج‌آقا مجتبی است و در قضایای مشروطه با آقا میرزا مصطفی آشتیانی، فرزند میرزا محمّد حسن آشتیانی در حرم حضرت عبدالعظیم در سال 1327هـ‌ق ترور و شهید شده‌اند و محلّ قبر او در حرم حضرت عبدالعظیم مشخّص است. از این شهید گاه‌گاه در كتاب‌های تاریخ مشروطه یاد شده است.
پس از میرزا غلامحسین عموی پدر حاج آقا مجتبی، مرحوم آقا میرزا موسی در مسجد میرزا موسی اقامۀ جماعت می‌كرد و علّامه طهرانی می‌نویسد: او یكی از مجلّدات بحارالانوار را تصحیح و نیز تفسیری هم داشته است.
وی در سال 1373هـ‌ق از دنیا رفته است و آن‌طور كه به‌خاطر دارم در وادی‌السّلام نزدیك مزار هود و صالح دفن شده كه پس از چندی مرحوم حاج شیخ هادی مقدّس معروف به حاج مقدّس كه در بازگشت از حجّ خانه خدا در عتبات از دنیا رفت، نزدیك قبر آقا میرزا موسی دفن شد. 
در اواخر زمان حیات آقا میرزا موسی حاج میرزا عبدالعلی پدر حاج آقا مجتبی به مشهد هجرت كرده بود. در حرم امام رضا(بالای سر) اقامۀ جماعت می‌كرد. بسیار محترم و معزّز بود.
پس از وفات آقا میرزا موسی ظاهراً با درخواست علاقمندان به طهران بازگشت و در مسجد مزبور اقامۀ جماعت می‌نمود و بسیار مورد توجه متدیّنان بود.
و بعد از وفات ایشان برادر بزرگ حاج‌آقا مجتبی، آقای حاج آقا مرتضی طهرانی در آن مسجد اقامۀ جماعت می‌كنند.
بنابراین شجرۀ طیّبۀ حاج آقا مجتبی به این صورت است: حاج‌آقامجتبی فرزند حاج میرزا عبدالعلی فرزند میرزا غلامحسین شهید فرزند میرزا ابراهیم فرزند میرزا موسی كه مسجد میرزا موسی به نام او است.
و این عزیزان در طول این 150 سال، همه اهل علم و تقوی و ترویج مكتب اهل‌بیت بوده‌اند. امید است آقازاده‌های مرحوم حاج آقا مجتبی كه از طرف مادر هم به شیخ انصاری می‌رسند، در این راه توفیق بیشتری داشته باشند.

منبع: +اینجا

آیت الله مجتبی تهرانی، از دنیا رفت

آیت الله آقا مجتبی کلهر تهرانی از مراجع تقلید شب گذشته درار فانی را وداع گفت.

به گزارش شفقنا‏ مهدی کلهر برادر آیت الله آقا مجتبی تهرانی در گفتگو با مهر خبر درگذشت وی را تائید کرد.

وی گفت: وی ساعت یک بامداد شب گذشته دار فانی را وداع گفته است.

آیت الله مجتبی تهرانی در سال 1316 ه.ش در خانواده‏ای از اهل علم، معرفت و شهادت در تهران به دنیا آمد. پدر ایشان مرحوم آیت‏الله میرزا عبدالعلی تهرانی،از شاگردان مرحوم حاج‌شیخ عبدالکریم حائری یزدی، فقیهی مجاهد و عارفی سترگ بود که در زمان تاریک حکومت پهلوی اوّل، با همراهی و رفاقت مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی بزرگ، به اقامة جماعت در مسجد جامع بازار تهران مشغول بود و در امر تربیت نفوس مستعدّ و راهنمایی سالکان الی‏الله‏تعالی اهتمام ویژه داشت.

وی طبق رسم تمامی خاندان‌های علم و معرفت، تحصیل در علوم دینی و اشتغال به علوم حوزوی را از دوران کودکی آغاز نمود و در امر تحصیل علوم، جدّیت فوق‌العاده‌ای داشت. ایشان با هدایت و ارشاد والد بزرگوار خود، برای مدّت چهار سال به مشهد مقدّس مهاجرت کرد و در سایه الطاف حضرت علی‌بن‏موسی الرّضا(ع)مشغول به گذراندن سطح گردید و از محضر اساتید برجسته‌ای چون ادیب نیشابوری بهره برد. سپس به قم مهاجرت کرد تا در حوزه نوپای آن دیار، که به تازگی تمامی اهل علمِ جهان تشیّع را به‌سوی خود جذب می‌کرد، حضور یابد و سطوح عالی دروس حوزوی را نیز به اتمام برساند.

این عالم وارسته با جدّیت و پشتکار بسیار، دروس سطح را به‏سرعت تمام کرد و در سنین نوجوانی به محضر علمی بزرگانی چون امام خمینی، مرحوم آیت‌الله‏العظمی بروجردی،آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی و مرحوم علّامه طباطبایی راه یافت. در جدّیت و پشتکار معظّم‌له همین نکته کافی است که به فرمودة خودشان، در زمانی که مشغول به دروس سطح بودند، دو مرتبه تمام وسائل‌الشیعه را مطالعه کردند تا برای شرکت در درس خارج آماده شوند. ایشان با نبوغ و پشتکاری که از خود نشان دادند، در جوانی به درجة رفیع اجتهاد رسیده و به‌زودی توانستند از نزدیکان و خصّیصین حضرت امام قرار گیرند. مقبولیّت علمی ایشان نزد استاد خویش، به‌اندازه‌ای بود که حضرت امام به طلبة خوش‌فکر و جوان خود اجازه داد تا تقریرات و نوشته‌جات درس بیعشان را جمع‌آوری کرده و به صورت یک اثر مستقل منتشر نماید. ایشان در همین ایّام، کتاب مکاسب محرّمة حضرت امام، همچنین دوجلد رسائل اصولی ایشان را تنظیم و منتشر کردند.

با آنکه هنوز مدّت زیادی از استفاضة این طلبه فاضل و جوان از محضر زعیم عالم تشیّع، حضرت آیت‌الله‏العظمی بروجردی نگذشته بود، این مرجع کم‌نظیر رحلت کرد و بار هدایت امّت را به ‌دوش خلف صالح خویش چون حضرت امام خمینی(ره) نهاد. حال که امر خطیر مرجعیّت متوجّه حضرت امام شده بود، ایشان شاگرد فاضل خود، یعنی حاج‌آقا مجتبی تهرانی را مأمور به جمع‌آوری فتاوا و تنظیم اوّلین نسخه از رسالة عملیه و مناسک حجّ خویش گردانید که در همان ایّام به چاپ رسید و در دست‌رس مقّلدان قرارگرفت. حضرت استاد برای انجام این امر مهم، ضمن بهره‏گیری از دست‌نوشته‌های متعدّد استاد خویش، با ایشان هم‌بحث شد و رساله‌ای دقیق و علمی آماده کرد که بعدها جزو دقیق‌ترین رساله‌های منسوب به امام خمینی مطرح گردید. همة این امور در زمانی اتّفاق افتاد که هنوز کمتر از بیست و پنج سال از عمر شریف حضرت استاد می‌گذشت.

ایشان علاوه بر یادگیری فقه و اصول در محضر استاد بی‌بدیل خود، چندین سال نیز از مشرب اخلاقی و عرفانی آن عارف کامل و عالم ربّانی سیراب گردید و با دیدگاه‏های اجتماعی و سیاسی امام امّت به‌خوبی آشنا شد. این استضائه از خورشید حیات‌بخش امام و دیگر اولیای الهی ادامه داشت تا آنکه جرقّه‌های بیداری اسلامیِ ملّت ایران زده شد و امام خمینی از کشور تبعید گردید. بعد از این واقعة دردناک، حضرت آیت‌الله تهرانی نیز سه سال بعد، به نجف رفت تا هم سیر معنوی خود را در سایة فیوضات امیر‌المؤمنین(ع) و دیگر ائمة هدی تکمیل نماید و هم از تربیت استاد خویش بی‌بهره نماند. امّا این معیّت زیاد طول نکشید و حضرت امام به ایشان امر کردند که به ایران برگشته و در تهران حضور داشته باشند. لذا ایشان در سال 1349 به زادگاه خود بازگشت و به کارهای مهم و برزمین مانده مشغول گردید.

 

حضرت استاد از زمان بازگشت به تهران، تا پیروزی انقلاب شکوهمند امامت و ولایت در ایران، ضمن اقامة جماعت در مسجد جامع بازار، تدریس سطوح عالی خود را در مدارس علمیة تهران آغاز کردند و تربیت و هدایت جوانان انقلابی را به‌دست گرفتند. از جلسات بسیار محرمانه با برخی انقلابیون فعّال گرفته تا جلسات عمومی اخلاق که در برخی مقاطع زمانی به‌دلیل ممانعت حکومت جور، تعطیل می‌شد، همچنین حضور در بازار تهران و هدایت و رهبری مردم کوچه و بازار، از اهمّ فعّالیت‌های معظّم‌له پیش از انقلاب بود.

حضور عادّی آیت الله تهرانی در تهران و فعالیّت‌های مخفی ایشان در راهنمایی و رهبری مجاهدان انقلابی، آن‌قدر مفید و مؤثّر بود هنوز هم برکات آن در میان اهالی تهران، باقی و جاری است، که بعد از مدّت‏ها سرّ تأکیدهای حضرت امام مبنی بر مراجعت ایشان به تهران را روشن ساخت. عنایت ویژة حضرت امام به تهران موجب گردید که حضرت استاد، تا امروز در عاصمة‌جهان تشیّع بماند و نعمتی بی‌بدیل برای اهل این دیار باشد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز ولایت و زعامت حضرت روح‏الله، همچنین با توجّه به سوابق درخشان و مراودات حضرت استاد با امام امّت، انتظار می‌رفت که ایشان یکی از مسؤولین نظام اسلامی شده و گوشه‌ای از بار این انقلاب را به دوش بکشند. امّا بنا به فرمودة خودشان، ایشان با دعا به درگاه خدای متعال و توسّل به حضرات معصومین، خود را از قبول مسؤولیت‌های آشکار کنار کشیدند و با حضور در صحنة نیروسازی برای انقلاب، همچنان به‏صورت گمنام و مؤثّر به تربیت نیروهای جوان و کارآمد برای انقلاب اسلامی پرداختند.

لذا جلسات درس خارج ایشان مملوّ از طلّاب سطوح عالی بود که برای انجام وظیفه به تهران آمده بودند و از فضای علمی قم فاصله داشتند. این جلسات آن‌قدر مفید و کم‌نظیر بود که بسیاری از فضلا را به خود جذب کرد و حسرت دوری از فضای علمی قم را به رضایت و شکرگزاری شرکت در این جلسات علمی تبدیل نمود.

از طرفی دیگر، جلسات عمومی اخلاق و معارف اسلامی که قبل از انقلاب نیز برپا بود و از سال 1356 به‏طور منظّم و هفتگی دائر می‌گردید، مأمن بی‌نظیری برای بسیجیان مخلص حضرت روح‌الله و سکّوی پرشی برای دلدادگان و حیات‌یافتگان انقلاب اسلامی بود که تازه از زیر یوق جهالت ستم‌شاهی رهایی یافته و به نور حکومت الهی منوّر گشته بودند و بی‌صبرانه و مشتاقانه به‌دنبال معارف عمیق اسلام بودند.

برگرفته از پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه (شفقنا)+ لینک

*تاریخچه ی خانوادگی ایشان:

قسمت نخست

قسمت دوم

قسمت سوم

قسمت چهارم

سیر تاریخی یک عقیده

زمانی که از گوشه ی جلسه ی شب های جمعه صدای فشردن دکمه ی ضبط صوت می آمد. حاج آقا چشم هایش را می بست و می گفت من شنیدم که کسی در حال ضبط صدایم است.

ناگهان همه برمی گشتند. هر کس کنار دستی اش را کنترل می کرد. و کسی که این خبط بزرگ را مرتکب شده بود به سرعت شناسایی می شد. . از خجالت شاید تا مدت ها در آن حوالی آفتابی نمی شد.

در آن زمان هرچند دوربین فیلم برداری بیت شریف ایشان تمام سخنان حاج آقا را ضبط می کرد اما هیچ کسی دسترسی به آنها نداشت.

سالها گذشت، به صورت غیر رسمی رفته رفته قبح ضبط کردن صدای حاج آقا توسط متسمعین ریخت. هر چند که هیچ گاه کسی نشنید علنا اجازه ای در این باره صادر شده باشد. اما لا اقل چشمهای بینا مترصد شکار ضابطین نبودند و همین قدری حاشیه امنیت ایجاد می کرد.

باز هم سالها گذشت... نه کسی جزوه ای رسمی از سخنان حاج آقا در دست داشت. و نه از ناحیه ی بیت شریف فایلی در اختیار کسی قرار می گرفت.

اما چندی بعد از گوشه و کنار شنیده می شد که این امکان وجود دارد که ابرخی از فایلهای جلسات شبهای جمعه را از حاج آقا عبد العلی دریافت کرد. هرچند که این امکان هم هیچ گاه علنا ابراز نشد. و فقط سینه به سینه می گشت. . برخی که توانسته بودند با لطایف الحیل دسترسی به برخی فایلهای قدیمی یا جدید حاج آقا پیدا کنند آنها را به صورت زیر زمینی و مخفیانه در اختیار دیگران قرار می دادند.

در این میانه ناگهان جزوه ای به نام مرتضی تهرانی به صورت محدود و خصوصی منتشر شد که نصایحی به زوجین بود پیرامون ازدواج و...

این اتفاق بسیار تامل برانگیز بود. حاج آقا مرتضی تهرانی حاضر شده بود رسما جزوه ای چاپ شود که اسم ایشان برویش درج شده باشد! هر چند در آن زمان حاج آقا اصرار داشت که نامش روی جزوه چاپ نشود و آن چند صفحه را به نام "جمعی از طلاب" یا چیزی شبیه به آن منتشر کنند.

چندی بعد صفحه ای با گرافیک بسیار ضعیف و امکانات بسیار محدود بروی اینترنت ایجاد شد که هر هفته فایل سخنرانی حاج آقا را برای دانلود بروی آن قرار می دادند. در ابتدا آدرس این صفحه هم بر ملا نمی شد و تنها عده ای خاص از این واقعه آگاه بودند. اما کم کم وجود این امکان علنی شد.

باز هم مدتهای مدیدی گذشت و آن صفحه ی نصفه و نیمه جای خودش را به یک سایت کامل داد. که طراحی مناسبی داشت و امکانات خوبی برویش پیش بینی شده بود.

اما در این پایگاه اینترنتی دیگر نه نامی از جمعی از طلاب بود و نه مرتضی تهرانی به تنهایی ذکر شده بود بلکه بر پیشانی آن صفحه ی مجازی حک شده: آیه الله العظمی مرتضی تهرانی مدظله العالی!

عنوانی که عرف جامعه ی ما مراجع عظام را با آن خطاب می کنند و حاج آقا مرتضی همیشه از این واژگان برای خطاب به خودش به شدت پرهیز داشت. چه که طبق زیارات ماثور و موثق تنها به حضرت امیر المومنین آیه الله العظمی خطاب شده و در میان فحول و بزرگان حوزه ی شیعی لقب آیه الله تنها به مرحوم علامه حلی اطلاق می شد.

اما گویا رفته رفته یار پرده نشین شاهد بازاری می شود. تا امروز یکی دو کتاب دیگر با حجمی جالب توجه از حاج آقا چاپ شده که بروی آن لقب آیه الله العظمی درج شده.

از آن روز ها که صدای فشردن دکمه ی ضبط صوت ذنب لا یغفر بود شاید بیش از ده سال می گذرد که حاج آقا به مثابه ی سایر هم کسوتانش رسما با خبر گزاری ها هم مصاحبه می کند.

روز سه شنبه بیست و سه ی خرداد نود و یک بروی پایگاه بین الملی همکاری های شیعه متن مصاحبه حاج آقا درج شد.

برای مطالعه سخنان حاج آقا می توانید به لینک زیر مراجعه کنید:

*شفقنا

آقای خاص


خود حاج آقا مرتضی و حتی قریب به اتفاق شاگردان و دوستدارانش را می توان در یک یا چند تیپ دسته بندی کرد. اکثرا تا حدود زیاد پیش بینی پذیرند و به هر حال با کلیشه های قبلی و قالب های همیشگیِ شخصیت ها تطبیق دارند.

اما در این میان کسی هست که از کلیشه بیرون است. و این مطلب را شاید کسانی که کمترین آشنایی و برخوردی با او داشته باشند دریافته اند:

شیخ حسین نوروزی!

همان شاگرد حاج آقا مرتضی که به جلسات خودشناسی اش معروف است. و ساکن محله ی دولاب (واقع در جنوب شرق تهران) هم هست.

اطرافیان حاج آقا مرتضی، نظرات ضد و نقیضی درباره ی او دارند.

به خلاف شیخ قاسم احتسابی که در بست مطیع و پذیرای کلیشه هاست؛ نوروزی به همراه شیخ محمود نیک بین کمی از توقعات و چهارچوب های مورد انتظار بیرون اند.

شیخ محمود نیک بین کمتر در مسائل نظری می تواند خاص باشد. بیشتر شیوه های اجرایی و مدیریتی و تعاملی اش ویژه هستند.

اما شیخ حسین نوروزی علاوه بر غیر منتظره بودن در روابط و اجرائیات؛ در مسائل نظری و فکری هم تافته ای جدا بافته است.

در هر حوزه ای اگر وارد شود و نظر بدهد شنونده را غافل گیر می کند.

خلاق است؛ و گاهی خلاقیت اش موجب می شود کمی بی دقتی و بی قاعدگی در گفته هایش نمود پیدا کند.

شینیدن یک دوره بحث های خود شناسی اش خالی از لطف نیست. کاری که البته حوصله و جنبه ی کافی می خواهد. چون در آن جلسات بیش از هر چیز آشنایی زدایی و نو آوری حس می شود. شاید برای همین باشد که از دوستداران پر و پا قرص حاج آقا مرتضی کمتر کسی تحمل نوروزی را دارد. چرا که نوعی انحراف و لااقل ابهام و شک برانگیزی حس می کنند.

آشنا کردن و مراجعه دادن از سمت نوروزی به حاج آقا مرتضی بیشتر به چشم می خورد تا از سمت حاج آقا مرتضی به نوروزی. با این حال برخی نقل قول های جالبی در تایید نوروزی از زبان حاج آقا مرتضی گفته می شود.

شاید با سواد ترین، متفکر ترین و خوش مشرب ترین و البته خاص ترین شاگرد حاج آقا مرتضی همین حاج آقای نوروزی باشد.

ظاهرا تنها کسی از شاگردان حاج آقا مرتضی ست که درس و بحث رسمی طلبگی دائر کرده و طلاب و دانشجویان کمابیش زیادی را به خودش جذب کرده.

جالب اینجاست که این خصوصیت ها فقط در جلسات خود شناسی دیده نمی شود بلکه در جلسات دروس فقه و اصول حاج آقای نوروزی به مراتب بیشتر به چشم می خورد.

در بسیاری موارد می توان آقای نوروزی را صرفا با لقب "منتقد" یاد کرد.

منتقد همه چیز! نظام آموزشی حوزه ها، نظام پرورشی دینی روحانیت و جامعه، نظام سیاسی اجتماعی...

او حتی در کسوت امام جماعتی هم از کلیشه بیرون است. برای مسجدی ها و کسانی که امام جماعت های زیادی را می شناسند کاملا صاحب سبک و بلکه عجیب و غریب به نظر می رسد.

یکی از ویژگی های ممتاز او تحمل بالای او و تسلط زیادش بر اعصابش است که کمتر بین دوستان و شاگردان حاج آقا مرتضی دیده می شود.

بر خلاف خیلی ها؛ کاملا می شود با حاج آقای نوروزی گفتگو کرد؛ می توان نظرش را رد کرد و حتی صریحا به او انتقاد کرد!

این ویژگی به طور قطع، آن نمای اولیه ی مغرورانه و جزم گرا را تعدیل می کند.

می گویم مغرورانه چون چنین قضاوتی در باره اش شده. اما می توان طور دیگری هم آنرا توصیف کرد؛ نوروزی نوعی استغنا و مناعت طبع دارد. که شاید در نظر اولیه از آن به غرور تعبیر شود. اما سهل الوصول بودن و بشاشیت و آسانی چالش با او همه چیز را عوض می کند.

اما می گویم جزم گرا چون گویا حاج آقای نوروزی از وسواس بودن و شکاکیت بسیار می هراسد به همین جهت آنچنان از آن فرار کرده که کمی جزم گرا و مطلق نگر شده.

از این نظر کمتر می توان او را در دسته ی روشن فکران قرار داد. چون به نظر می رسد یکی از ویژگی های روشن فکران دینی طرد جزم گرایی است.

از این خصیصه که بگذریم به لحاظ مضمون بسیاری از نظرات اش می توان او را یک مدل خاص و انحصاری از روشنفکری دینی به شمار آورد.

 همین که منتقد است و چهار چوب های موجود را بر نمی تابد و در این راه دست به تولید و ارائه ی راه کار هم زده مهمترین خصیصه ی روشن فکری در اوست.

شخصیت دیگری هم هست که نوروزی قرابت زیادی با او دارد:

حاج میرزا محمد اسماعیل دولابی.

در بسیاری از نظرات و سلائق این دو شخص بسیار به هم نزدیک اند.

بنا بر این روشن می شود که در میان گرایشات مختلف حاج آقای نوروزی بیشتر از هرچیزی عارف است تا فیلسوف. باطن گراست تا فقیه.

با مباحث روان شناسی بیگانه نیست و بسیاری از آموزه های خودشناسی اش تحت تاثیر بعضی مکاتب روان شناسی است.

اصولا توجه به تفریح، خوراک، گشت و گذار و ورزش ویژگی ممتاز نوروزی است.

و آنچه که این مقوله را خاص تر می کند این است که این گونه کار ها را با همراهی دوستان و شاگردانش انجام می دهد. که این رفتار تاثیر بسزایی در صمیمیت و حسن سلوک ایشان دارد و می رساند که اساسا آقای نوروزی جمع گریز و گوشه نشین نیست.

نکته ی جالب توجه دیگر؛ بی پرده گویی و رک گویی نوروزی در بیان مسائل فکری و معنوی و دینی است. به این لحاظ هرگز نمی توان آقای نوروزی را رمز گو دانست.

اگر چه جنس مسائلی که او به آنها می پردازد سهل و ممتع است و کمی مشکل به دیگران منتقل می شود اما زبان حاج آقای نوروزی در تفهیم مسائل باز و البته کمی هم پرده در و حتی شوخ و گستاخ است. که همین ویژگی کافی است که منتقدات سفت و سختی را برای خود دست و پا کند.

حسین نوروزی اگر چه شخصی آرام و بی آزار است و کمتر قصد مزاحمت دارد اما برخی حاضر نیستند نواندیشی و بی پرده گویی های او را تحمل کنند و رسما متهم به انحراف می کنندش.

در آخر باید بگویم نوروزی اگر چه در ارائه مباحث خودشناسی بسیار ظریف و خلاقانه عمل می کند اما ظرافت های هنرمندانه و شاعرانه کمتر در او دیده می شود.

ضمنا خیلی هم اهل مطالعه نیست بلکه بیشتر اهل تفکر و گفتگوست. با تالیف هم میانه ای ندارد و حتی از نظر رسانه ای و ترویج افکار و آرائش هم بسیار خاص! و منفعلانه عمل می کند.

 

*وبلاگ خودشناسی که به انعکاس نظرات و گفتگو پیرامون آنها می پردازد.

نتایج نظر سنجی شماره 2

 

 عنوان نظرسنجی: شاگردان

تاريخ شروع نظرسنجی :اردیبهشت 90

کدامیک از شاگردان حاج آقا مرتضی را بیشتر می شناسید؟

1- حاج آقا عبد العلی30      رای  21.8%     

2- حاج آقای پرورده 3         رای    2.1%        

3- حاج آقای اشرقی1       رای  0.7%        

4- حاج آقای نیک بین 26     رای  18.9%    

5- حاج آقای نوروزی 49      رای  35.7%     

6- حاج آقای احتسابی 19 رای  13.8%      

7- سایرین 9                   رای  6.5%         

*مجموع نظرات: 137

پست های مرتبط:

·         حاصل عمر

·         پدیده ای به نام اطرافیان!

 

یک سال از شروع این نظر سنجی می گذرد.

زمان مناسبی است که کمی درباره ی نتایج اش گفتگو کنیم.

روشن است که نتایج این نظر سنجی نشان نمی دهد که واقعا کدامیک از شاگردان حاج آقا مرتضی سرشناس ترند. بلکه تنها می رساند که آن دسته از آشنایان حاج آقا مرتضی که اهل اینترنت هستند و کمی هم خونگرمند و اقدام به شرکت در نظر سنجی می کنند، بیشتر کدام یک از شاگردان حاج آقا مرتضی را می شناسند.

 بنا بر این از بین خونگرم های اینترنتی 35درصد با آقای نوروزی آشناترند.

و در رتبه ی بعد، 21 درصدشان با فرزند ارشد حاج آقا (محمود شهید کلهری- معروف به عبدالعلی تهرانی) آشناترند.

آقای نیک بین و احتسابی هم به با ترتیب 18 و 13 درصد از خونگرم های اینترنتی آشنا شده اند.

 خیلی عجیب نیست که سایرین (با 6 درصد) بیشتر از آقایان پرورده (2درصد) و اشرقی (0.7درصد) بین اهالی اینترنت شناخته شده باشند.

 نتایج این نظر سنجی پیش از هر چیز نشان می دهد کدامیک از شاگردان حاج آقا مرتضی بیشتر توانسته اند فعالان فضای مجازی را به خودشان جذب کنند.

 حاج آقا عبدالعلی که متصدی سایت ام ابیها ست و مرد شماره ی یک بیت و مسجد حاج آقا به شمار می آید، در بدو هر آمد و شد و آشنایی با حاج آقا مرتضی به خوبی به چشم می آید.

شخصا انتظار داشتم ایشان با اختلافی چشم گیر شناخته شده ترین شخص از نظر کاربران به حساب بیاید.

اما اینکه ایشان تنها 21 درصد آراء را به خودشان اختصاص داده اند شاید ریشه در این مطلب داشته باشد که خیلی از نزدیکان و مخصوصان ایشان از اینکه در این وبلاگ اقدام به درج نظر کنند خود داری نموده اند. بنا بر این می توان نتیجه گرفت کسانی که به طور خاص از دریچه ی حاج آقا عبد العلی حاج آقا مرتضی را می شناسند، شاید با فضای مجازی آشنا باشند اما آنچنان خونگرم نیستند که بتوانند ارتباطی جالب توجه برقرار کنند.

 اما آقای نوروزی، هم خلاف پیش بینی از آب در آمد.

شخصا گمان نمی کردم به طور نسبی بیشتر کاربران ایشان را بشناسند.

شاید سالها پیش که ایشان در مسجد میرزا موسی به حای حاج آقا مرتضی نماز می خواند و مسئله می گفت. و یا از جانب حاج آقا مرتضی مورد مراجعه و توصیه قرار می گرفت و یا در اتحاد با سایر دوستانش جلسات خودشناسی اش را دائر کرد، می شد انتظار داشت که مرد شماره ی یک در کنار حاج آقا مرتضی باشد. اما امروز به جرات می توانم ادعا کنم که اگر این نظر سنجی را نه در این وبلاگ بلکه در یکی از شبهای جمعه در منزل حاج آقا مرتضی برگزار کنیم آقای نوروزی از "سایرین" هم کمتر شناخته شده تر خواهد بود.

 پس فقط درباره ی کاربران این وبلاگ می توان قضاوت کرد که 35 درصدشان آقای نوروزی را بیشتر می شناسند.

و اینکه چرا 14 درصد بیشتر از آقاعبدالعلی رای آورده احتمالا برمی گردد به اینکه حقیقتا نزدیکان آقای نوروزی فعال تر و جسور تر و خونگرم تر از بقیه هستند. و با این وبلاگ رابطه صمیمی تری توانسته اند برقرار کنند.

 درباره ی شاگردان حاج آقا مرتضی از این پس با تمرکز خاصی خواهم نوشت.

 در این باره قویا منتظر نظرات، خاطرات و یادآوری های شما خوانندگان گرامی هستم.

 

 

ترور با طعم دیانت!

پاسخ به نامه ی آقای اسماعیل ابراهیمی در باره ی "اظهارات اخیر  آیه الله مرتضی تهرانی و نظرات بازدید کننده ها" ی این وبلاگ:


 دوست عزیزم آقای اسماعیل ابراهیمی؛

من هم از این نحوه ی عملکرد دوستان به شدت آزرده ام و سینه ام تنگی می کند.

اما چه می شود کرد که چنین رفتار هایی سکه ی رایج روابط جامعه ی ما شده.

از همه بد تر اینکه بین متدینین و آن هم بر سر دیانت، قبح بد گویی و تخریب و پرونده سازی و تهمت ریخته.

 

سالها پیش که دانشجو بودم. اگر چه جانب احتیاط را در معرفی حاج آقا مرتضی تهرانی رعایت می کردم، اما زمانی که یکی از مریدان حاج آقا مجتبی  فهمید که به جلسات حاج آقا مرتضی رفت و آمد دارم به کلی رفتارش با من دگرگون شد و در دانشگاه بنا به بد گویی و تخریب من گذاشت. (اگر چه که تلاش های او اثر عکس داد.)

 

همچنین یکی از نزدیکان ما که از سالها پیش مشتری ثابت جلسات حاج آقا مجتبی بود، هنگامی که در  نوجوانی با حاج آقا مرتضی آشنا شدم، از سر خیر خواهی هیچ کوتاهی ای در تخریب شخصیت ایشان نکرد. و صریحا توصیه می کرد که به جلسات حاج آقا مجتبی بروم.

اما من موافق با تاکیدات خود حاج آقا مرتضی هیچ گاه تشخیص و تعقل خودم را در ارتباط با ایشان کنار ننهادم. و باز هم به توصیه ی ایشان هرگز جلسات دیگران را به دیده ی تحقیر ندیدم. و حتی برای استفاده به جلسات برادرشان حاج آقا مجتبی (و سایر علماء) هم رفتم.

اما در آن سالها جلسات حاج آقا مرتضی برایم قابل استفاده تر می نمود. به هر حال اگر چه از آن موقع سالها می گذرد اما ظاهرا هنوز همان جریانات برقرار است.

 

بدتر از همه اینست که بعضا شبیه همین رفتار، در بین مریدان حاج آقا مرتضی دیده می شود: نوعی تنگ نظری و کوچک شماری. نوعی خشکی و تعصب!!

 

و آنچه انگیزه بخش من بود که در باره فرمایشات حاج آقا مرتضی پیرامون آن ذکر چیزی بنویسم، انتقاد و اعتراضم نسبت به همین مسائل بود. یعنی احساس می کردم تخریب شخصیت دیگران و تهمت زدن و پرونده سازی برای آنها آنقدر عادی شده که اشخاصی مانند مهدی طیب و آیه الله حسن زاده و آیه الله قاضی و آیه الله محمد حسین حسینی تهرانی را تا مرز یهودیت و جاسوس بودن و شیطان دوپا بودن می برد.

تمام دغدغه ی من در راه اندازی این وبلاگ پرداختن به فرمایشات حاج آقا مرتضی بوده و هست نه اینکه به حواشی و زندگی خصوصی ایشان بپردازم. اما متاسفانه کمتر کسی نسبت به دیگران با دیده ای غیر متعصبانه و بدون پیش داوری بر خورد می کند. و دائما مسائل علمی و معارفی را با مسائل سیاسی خلط می کنیم و با توهم توطئه تخریب و لجن مالی دیگران، راه را برای خودمان هموار می کنیم.

 

دوست عزیزم در نامه ی قبلی به شما عرض کردم که آن برخورد حاج آقا مرتضی در ارتباط با آن ذکر، شمشیر دو دمی است که بیش از همه به زیان ما بکار می رود. وقتی قبح بعضی کارها بریزد و با مسائل معارفی و دینی برخورد سیاسی و تخریب گرانه شود، کار به جایی میرسد که دیگران به جای اینکه سخنان حاج آقا مرتضی را بشنوند و بخوانند و در باره ی آنها فکر کنند و نظر دهند درباره ی خصوصی ترین مسائل پشت پرده ی زندگی ایشان پرده دری می کنند و شخصیت ایشان را ترور می کنند.

وقتی مراجع را به بهانه ی حکم به طهارت اهل کتاب با سخیف ترین تعبیرات یاد می کردند می توانستیم چنین روزی را بیش بینی کنیم.

مشکل اینجا بوده و هست که به این آموزه ی عمیق و کارآمد عمل نمی کنیم که: هر چه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند.

به نظر بنده مشکل جامعه ی ما فراتر از حاج آقا مرتضی و حاج آقا مجتبی است بلکه همه ی ما (به قول حاج آقامرتضی) گرفتار یک مرض واگیر و شدید مثل طاعون یا وبا هستیم و این ابتلا برایمان عادی شده و کسی آن را بد نمی بیند و به درمانش نمی کوشد.

جامعه ی ما در سراشیبی اضمحلال فرهنگی است و این سر و صداهایی که من و شما را آزار می دهد صدای خرد شدن استخوان بزرگانی است که قدری به مانزدیک ترند. اما قبل از آن صداهای بزرگ تری نیز برخاسته بوده که به گوش ما نرسیده.

عاجزانه از درگاه خدا مسئلت دارم راه حلی اساسی که از عهده ی من برآید را بر من مکشوف سازد. شما هم اگر در نظر یا عمل کمکی می توانید بکنید دریغ نفرمایید.

در پناه خدا باشید- به امید دیدار مجدد-انصاری

تاریخچه ی خانوادگی آیه الله حاج شیخ مرتضی تهرانی- قسمت چهارم

پایگاه مجلات تخصصی نور

قسمت چهارم- میرزا عبد العلی تهرانی همراه امام خمینی از شاگردان آیه الله شاه آبادی بود. ایشان شخصیتی بسیار تاثیر گذار و نافذ داشت. به شعر و صدای خوش علاقه مند بود. مثنوی را شرح می کرد. اهل طبیعت بود. ریاضیات خوبی داشت و سعی می کرد در خانه فضای لطیفی ایجاد کند. اما به اعتقاد مهدی، در وظیفه ی پدری اش کوتاهی کرده...

رو ی ادامه ی مطلب کلیک کنید

کیهان فرهنگی "آذر 1381 - شماره 194"

پایگاه مجلات تخصصی نور

ادامه نوشته

تاریخچه ی خانوادگی آیه الله حاج شیخ مرتضی تهرانی- قسمت سوم

قسمت سوم- مادر حاج آقا مرتضی تهرانی فرزند کوچک شیخ روح الله دانایی بود. وی بی اطلاع به عقد میرزا عبد العلی  تهرانی در می آید درحالی که میرزا عبد العلی از همسر سابقش فرزندی داشته. خانم دانایی همزمان با به دنیا آمدن پسر بزرگش مبتلا به ضعف اعصاب می شود. همین امر و دوری پدر از محیط خانواده موجب شد فرزندان بیشتر صدای داد و فریاد از خانه ی کودکی خود به یاد داشته باشند و  فقر و گرسنگی برایشان عادی باشد. در عین حال مادر، زنی بسیار با هوش بود. وی ساعات خوبی هم داشت که مایه آرامش فرزندانش می شد. در کل مادر رفتاری پیچیده داشت در حالی که پدر ساده و با صداقت عمل می کرد...

روی ادامه مطلب کلیک کنید

کیهان فرهنگی "آذر 1381 - شماره 194"

پایگاه مجلات تخصصی نور

 

ادامه نوشته

تاریخچه ی خانوادگی آیه الله حاج شیخ مرتضی تهرانی- قسمت دوم

قسمت دوم- مرحوم میرزا عبد العلی تهرانی حدود سال 30 به مدت چهار سال مقیم مشهد و امام جماعت مسجد بالاسر حرم مطهر بود. وی در جوانی نقاشی را آموخته بود و فرزندانش را به این هنر تشویق می کرد. پس از فوت ایشان پسر ارشدش حاج آقا مرتضی تهرانی حکم پدر را داشت و برای مهدی پناه و مونس بود. حاج آقا مرتضی تهرانی حروف انگلیسی را به برادرش آموخته بود و او را به مطالعه تشویق می کرد....

روی ادامه ی مطلب کلیک کنید

کیهان فرهنگی "آذر 1381 - شماره 194"

پایگاه مجلات تخصصی نور

 

ادامه نوشته

تاریخچه ی خانوادگی آیه الله حاج شیخ مرتضی تهرانی- قسمت اول

قسمت اول- مرحوم آیه الله میرزا عبد العلی تهرانی از طرف پدری استر آبادی بوده و از طرف مادری منسوب به ایل کلهر نزدیک کرمانشاه بوده. ایشان فرزند شهید غلامحسین تهرانی (از شهدای دوره ی مشروطه) بوده. و در 27 سالگی پس از احراز مرتبه ی اجتهاد از قم به تهران می آید و در مسجد میرزا موسی (از موقوفات اجدادی اش) امام جماعت می شود. مرحوم میرزا عبد العلی از شاگردان عبدالکریم حائری بوده. و دوازده سال داشت که پدرش در جریان اعتراض به استبداد صغیر کشته می شود...روی ادامه ی مطلب کلیک کنید    

                                                  کیهان فرهنگی "آذر 1381 - شماره 194"

پایگاه مجلات تخصصی نور

ادامه نوشته

ذکر اسمش را نبر!

اندر ماجرای ذکر "یا طیهار و یا طیهور"

با اجازه دوستان فقط اطلاعات میدهم قضاوت با خوانندگان.

سکانس اول: در شب بیست‌ودوم رمضان امسال در برنامه این شبها، استاد طیب برای شب قدر سوم ذکر " یا طُهر یا طاهِر یا طُهور یا طَیهور یا طَیهار" را توصیه کرد با شرایط و عدد خاص. (من مع الاسف فقط به تماشای چند دقیقه آخر این برنامه و البته این توصیه رسیدم )

سکانس دوم: حضرت ایه الله مکارم شیرازی فرموده اند در هیچ لغت عربی چنین واژه‌هایی (طیهور و طیهار) نداریم... این حرف مهمل را به عنوان حرف خدا یاد مردم می‌دهند و ...

سکانس سوم: در ۲۰:۳۰ با پخش تصویر و صدای آقای طیب به مردم هشدار داده شد مراقب باشند.  مجدد اقای طیب بر صحت کار خود تاکید کرد و استناداتش را ذکر نمود. و در برنامه مذکور مستندات قرائت شد.

چند نکته:

نکته 1: مهدی طیب از شاگردان قدیمی مرحوم عارف بزرگوار میرزا اسماعیل دولابی است که به برکت ایشان و کتاب معروف مصباح الهدی افراد زیادی با بیانات و معارف توحیدی مرحوم دولابی آشنا شدند. ایشان حدود یازده کتاب و ترجمه دارند. و البته الحق کتب نفیسی هست در اخلاق و عرفان و ... (سایت ایشان در قسمت پیوندها آمده)

نکته 2: این ذکر از سوی بزرگانی توصیه شده است که در مقام علمی‌شان شک نیست. آ. مرحوم آية الحقّ حاج ميرزا على آقا قاضى رضوان الله عليه (به نقل از مرحوم علامه طهرانی در یادداشت‌هایشان. مطلع انوار ج 2)  ب. علامه حسن‌زاده آملی در کتاب [نکته792 از کتاب "هزارویک نکته"] ج. آیه الله مبشر کاشانی (از شاگردان اقای کشمیری)

استاد احمد عابدی (از شاگردان آیة اللّه بهجت، آیة اللّه تبریزی، آیة اللّه انصاری شیرازی، علاّمه حسن حسن زاده آملی) توصیه شده‌است (سایت ایشان در بخش یادداشت ویژه شب قدر. البته عدد ذکر را متفاوت نوشته اند)

چرا فقط اقای طیب محکوم شد! اقای عابدی و ... هم قبلا رسما آن را نشر دادند!

نکته 3: در مورد معنای طیهار و طیهور: حضرت علامه ایه الله سیدمحمد حسین حسینی طهرانی، در ص 200رساله سيرو سلوك منسوب به بحر العلوم، در شرح دعایی منقول از سیدبحرالعلوم، در پاورقی می‌نویسند: "دَيْهار و دَيْهُور مبالغه دهر است و مراد از دهر خدا است، كما ورد فى الرّواية: لا تَسُبُّوا الدَّهْرَ فَإنَّ الدَّهْرَ هُوَ اللهُ." لذا نتیجه می‌شود: طیهار و طیهور هم مبالغه در طهارت را می‌رساند.

طیهور بر وزن فیعول است. مثل صفت قیوم. و فیعول از اوزان مبالغه است

منقول است شيخ الفقهاء و المجتهدين شيخ جعفر كاشف الغطاء غبار نعلين سید بحرالعلوم را با حنك عمامه خود پاك مى‏كرد!!! و مورد توجه تمام علما بوده‌اند از جمله ایه الله بهجت و .... و ایشان همان کسی است که در ادعیه خود از واژه دیهور و دیهار در دعا استفاده می‌نموده است!

این که آیا دیهور داریم یا نه را از حضرت آيت الله وحيد خراسانی نیز می‌شود پرسید، که در شعری درباره امير المؤمنين عليه السّلام گفته اند:

به وصفش بس که باشد ظل ممتد              ز دیهور ز دیهار و ز سرمد

نکته 4: ما در برخی ادعیه اسامی اهل بیت یا اسامی خدا را در الفاظ غیر عربی و غیرمتداول مشاهده می‌کنیم مثلا: واژه‌ی "أهيَأ شر أهيَأ؛ علّامه طباطبائى ظاهرا از قول مرحوم سیدعلى آقا قاضى می‌فرمایند"اين دو كلمه عبرى است و عربى آن يا حنّانُ يا مَنَّان است." (ر.ک: رساله سیر و سلوک، ص 201)

در مورد بداخلاقی خبری: ظاهرا برخی سایتهای خبری، بعد این ماجرا، استاد طیب را وابسته به انجمن حجتیه معرفی و ایشان را محکوم کردند. اگر قرار است هر کسی که قبل انقلاب از فعالان انجمن حجتیه بوده محکوم شود. پس خیلی از اقایان از جمله آقایان پرورش، دکتر ولایتی، حداد عادل و ... هم مشکل‌دار هستند! نعوذ بالله من الشیطان الرجیم!

تنها قضاوت بنده: شاید جالب نباشد در برنامه عمومی و صدا و سیما هر حرف و توصیه‌ای بشود. هرچند صحیح و از بزرگان باشد. (اگر به کتاب علامه حسن‌زاده آملی هم مراجعه کنید ایشان به رمز مطلب را نوشته‌اند: "من قال فى الليلة كح من 11221213/ 21441626 بعدد طيهار") علما هم بهتر است ...

قبل از درج این مطلب متوجه شدم این ماجرا به ویکی پدیا هم کشیده شده!

بگذریم! قرار بود قضاوتی نکنم، چون ...

ملتمس دعا در این ایام باقیمانده از این ماه ارزشمند.

نقل از وبلاگ حركت متعالي آدرس: http://harekatemoteali.blogfa.com/post-18.aspx

(حتما به آدرس مراجعه کنید و نظرات را هم مطالعه کنید!)

نقل از سایت کلوپ(به لینک مراجعه کنید)

چند شب پیش شبکه یک سیما در اقدامی پسندیده با دعوت از فاضل گرامی و صدیق ارجمند، جناب آقای مهندس مهدی طیب که دراین زمینه علاوه بر سلوک عملی و بهره بری بیش از بیست سال در محضر بزرگ قدر ناشناخته ای همچون عارف واصل حضرت آقای حاج میرزا اسماعیل دولابی با تالیف کتبی همچون سرّحق و شراب طهور در زمینه عرفان نظری هم تلاشی ارزنده داشته است در برنامه "این شبها "دعوت بعمل آورد تا دراین زمینه که انصافا جای کار دارد مباحثی به اطلاع تشنگان وادی معرفت رسانده شود.

آقای طیب در این برنامه که با استقبال زیاد بینندگان روبرو شد- که بیانگراین است اگر به مردم از سرچشمه زلال حقیقت جرعه ای نوشانده شود تا چه حد مشتاق نوشیدن آنند- علاوه برمطالب مفیدی که ارائه کرد ذکر" یا طهر یا طاهر یا طهور یا طیهور یا طیهار که یکی از بزرگان به او تعلیم داده بود را بعنوان هدیه شب قدر با مردم در میان گذاشت.

این ذکر را بزرگانی ازعلمای معاصر نظیر شخصیت ارزنده و کم نظیر درعرصه عرفان عملی و نظری ،علامه حسن زاده آملی به نقل ازاساتید خود در کتابهای هزار و یک نکته،( نکته 792 صفحه 629 ) و جمع پراکنده ( صفحه 110) خود در اعمال مستحب شب یبیست وسوم ماه مبارک رمضان آورده وتوصیه فرموده اگر کسی در سجده این ذکر را به تعداد 225 باربخواند ملائک الهی براو نازل شده و قلب و جان او را شستشو می دهند.

ایشان در مقدمه کتاب هزار و یک نکته دراهمیت نکات کتاب اینگونه می نویسد:

هزار ویک نکته هزار و یک اصل فصل است که نه هذل و مطایبه را به حریم آن راه است ونه مزاح وافسانه را در حرم آن بار. و در ذیل ذکر مذکور نوشته اند" مجرب جدا ( به صورت جدی تجربه شده است) باید به معنی نزول ملائکه توجه داشت."

پس از پخش این برنامه در کنار استقبال مردم از اینگونه سخنان، موجی ازاعتراض هم به راه افتاد.

بزرگی در شهر مقدس قم بدون آنکه از اصل ماجرا با خبر شود صرفا بر اساس گزارش اطرافیان خود در تخطئه حرف و حرف هایی که توسط آقای طیب زده شد به میدان آمد.

و دیگری در تهران که با لقب آیت الله العظمی از او یاد شده بر روی منبر پا را هم فراتر از بزرگ قبلی گذاشت و با بیان اینکه به من گفته اند کسی که خود را شاگرد دولابی معرفی کرده – که چنین حرفی هرگز از طیب که بیست سال چشم درچشم حاجی دوخت و گاه زانو به زانوی او نشست و با گوش جان حرف شنید دراین برنامه زده نشد!- چنین حرف هایی زده است علاوه برتخطئه این ذکر و صحبتها در بیسوادی مرحوم دولابی نیز داد سخن سر داد! ( به سایت ام ابیها مراجعه شود).

جالب اینکه جناب ایشان در ادامه صحبتشان خطاب به مستمعین گفت: آیا شما هم این چیزی را که برای من نقل کرده اند ازتلویزیون دیده و شنیده اید؟!

تا کی برخی که برای جامعه ما الگوهستند باید به صرف نقل اطرافیان خود و بدون اینکه خود از نزدیک مطلبی را ببینند و بشنوند اینگونه با آبروی کسی که همانندشان درد دین دارد آنهم در یک مجلس عمومی سخن بگویند و داوری کنند؟

آیا این امر که بدون تحقیق به رد یک مطلب بپردازند و حتی از مدعی سندی مطالبه نکنند زیبنده ساحت و جایگاه رفیع آنان است؟

عجیب تراز این دو، اقدام برنامه بیست و سی شبکه دو پنج شنبه شب بود که پس از پخش یک دقیقه ای سخنان تقطیع شده استاد طیب به صورت زیرنویس به مردم هشدار داد :مراقب باشید!

تو گویی دست اندرکاران برنامه ازدعوت طیب به برنامه ای چنان! و طرح مباحثی چنین ! نادم و پشیمان شده اند که اینگونه در صدد جبران مافات برآمده اند!.

از قرارمعلوم این خبرهمان شب در سایر برنامه خبری شبکه های سیما هم تکرار شده است.

پس ازاین اقدام تامل – و البته تاسف - برانگیزدوستان سیما که سیل تلفنهای موافق این برنامه- و از جمله تلفن خود آقای طیب به مجری و مسؤل برنامه در توضیح سند این ذکر- به کارافتاد و از دست اندرکاران برنامه خواسته شد که دراین زمینه لااقل با معرفی کتابها و شماره صفحاتی که این ذکر از آنها نقل شده توضیحی به مردم داده شود از مسؤلان این برنامه در سیمای جمهوری اسلامی! هیچ عکس العملی دیده نشد.

تو گویی صدا و سیما حق دارد به صورت یک طرفه با آبروی کسی که خودش او را با اصرار به سیما دعوت کرده تا با مردم سخن گفته و دانش خود را خالصانه در اختیار آنان قراردهد بازی کند.

البته آبروی مومنی همانند طیب با این روشهای زشت غیراسلامی از بین نرفته و نخواهد رفت . جالب اینکه بینندگان سایت اهل ولای او که تا این زمان چند صد نفربیشترنبود به رقم چند هزارنفر رسید که ازاین جهت باید از سیما تشکر کرد!

مهم تراز بد اخلاقی اتفاق افتاده ، رضایت سیما به بازی با آبروی مومنی است که در روایات معصومین (ع)علاوه برهمطرازی آن با خون مومن – حرمه المومن کدمه!- ازحرمت کعبه هم بالاتر دانسته شده است .

خدا کند صدا وسیما با احساس وظیفه اسلامی و شرعی و قانونی وانسانی خود به جبران خطایی که کرده بپردازد.هرچند آب رفته را به جوی باز گرداندن کاری است که اگر نگویم ناشدنی است بس دشوار می نماید.

http://www.cloob.com/club/article/show/clubname/janfadaclub/articleid/2806643


حاصل عمر

حاصل عمر یک عالم را چگونه می توان تخمین زد؟

با تالیفاتش؟

شاگردان؟

سخنرانی ها؟

نظریات علمی اش؟

شاید بستگی به روحیه و سبک آن شخص داشته باشد، مثلا حاج آقا مرتضی مولف نیست (اگر چه یکی دو جزوه و کتابچه حاصل سخنرانی هایش بیرون آمده). نظریه پرداز علمی هم نیست (اگر چه ده ها سال است درس و بحث علمی اش به راه است و در مسجد میزرا موسی خارج فقه و اصول می گوید و حتما در مواردی نظرات خاص خودش را دارد) اما سخنرانی چرا! بیش از بیست سال است مداوم و پی گیر برقرار است و همه ثبت و ضبط هم شده.

شاگرد چطور؟

معمول است که هر عالمی معدودی شاگرد خاص که مراحل بالای علمی را نزد او گذرانده اند دارد. حلقه ی نزدیک آیه الله تهرانی چه کسانی هستند؟

پسر بزرگ او عبدالعلی تهرانی، حاج آقای پرورده، اشرقی، نوروزی، نیک بین، احتسابی و...

شاید سرشناسان شان همین بزرگ واران باشند. که همگی روحانی اند و سالهاست در درس حاج آقا مرتضی شرکت می کنند.

سوال بعد اینست که مدارج علمی و شخصیتی شاگردان آیه الله تهرانی در چه حد و چه جلوه و نمودی دارد؟

فرزند حاج آقا بیشتر در همان مدرسه میرزا موسی به تدریس و تحصیل و اقامه نماز جماعت و سخنرانی بین نماز اشتغال دارد.

حاج آقای نوروزی جلسات هفتگی خودشناسی و حوزوی دارد. و امام جماعت مسجدی در جنوب تهران است.

حاج آقای نیک بین در مدارس علمیه ی مروی و صادقیه (با گرایشات تربیتی . اخلاقی) به فعالیت مشغول است.

حاج آقای احتسابی هم ممحض در دروس حوزوی است و معمولا در مناسبت های خاص در منزل حاج آقا مرتضی به جای ایشان منبر می رود.

اما شاید اگر از خود حاج آقا مرتضی بپرسیم حاصل عمر خود را چیزی غیر از اینها بداند...

تو آن باش؛ که ما می خواهیم!

گفتنی است از ابتدای استقرار نظام جمهوری اسلامی بعضی از مراجع نامدار که حتی در بحث ولایت فقیه، هم نظر با امام خمینی بودند، نسبت به این شعار حساس بودند و آنرا نامناسب می دانستند.

به طور مثال آیه الله محمد رضا گلپایگانی از مراجع تقلید هم دوره ی امام؛ در اسفند ماه سال 60، طی یک سخنرانی، نسبت به این شعار اعتراض نمودند (خاطرات اکبر هاشمی سال 60-صفحه 503 ) و یا برخی دیگر اظهار نگرانی نمودند که "با رواج این شعار، وسیله ای برای تصفیه حساب های جناحی و یا بهانه ای برای برخورد ناروا با برخی از روحانیون و یا عده ای از مردم ، فراهم شود."

بنابر این، این نظر حضرت آیه الله تهرانی به هیچ وجه تازگی نداشته و همواره مطلب قابل تامل و مورد توجهی بوده است. و تذکراتی را که در سرتاسر فرمایشات شان فرمودند جایی برای سوء برداشت نمی گذارد. چه که دأب همیشگی ایشان بیان مطالب یه نحو کلی است، طوری که از خلال آنها، مخاطب بر مصادیقش تطبیق دهد.

آنچه لازم است مورد توجه قرار بگیرد اینست که خلط میان مباحث کلی و علمی کارشناسانه؛ با مسائل مقطعی و گذرای سیاسی، آفت همیشگی ذهن های عوام زده بوده که مانع اصلی بر سر راه ترویج معارف بلند شیعی می باشد.

و موجب می شود عالمان وارسته ی ما به دامان تقیه و کتمان پناه ببرند(که شیوه همیشگی حاج آقا مرتضی بوده و هست) زیرا فرموده اند: التقیه دینی و دین آبائی؛ و کسی که تقیه نمی کند دین ندارد و...

طرفه اینست که ما با این طاقت های کم و ظرفیت های اندک، انتظار ظهور حجت خدا را هم می کشیم.

مایی که هنگام مواجهه با مطالبی که بر مذاقمان تلخ می آید، از هیچ بی مهری نسبت به اولیای خدا کوتاهی نمی کنیم و در غالب سوال و جواب، اعتراف گیری و بازجویی می کنیم و در پرونده ها ثبت می کنیم تا برای روز مبادا فاش سازیم.

و اولیاء خدا را بسان آیات متشابه خدا تاویل می کنیم و حتی اجازه اظهار نظر در مسجد و درس و منزلش هم به او نمی دهیم.

و جایی برای تعجب ندارد که حضرت آیه الله خامنه ای رهبر انقلاب؛ در واکنش به این فرمایشات حاج آقا مرتضی فرمودند: "اگر مردم طاقتش را داشتند دستور می دادم شعار مرگ بر آمریکا هم ندهند و پرچم آمریکا را هم نسوزانند."

آری همین منتظران کم طاقت، به محض افشای نظرات حضرت بقیه الله، اولین کسانی هستند که ابتدا تکفیر و سپس تکفینش کنند.

امتحانش پر ضرر است اما ناگزیر.




پاسخ به نظرات

سلام علیکم؛
جناب آقای سلمان،انصاری یا ...

این مطلب شما را مطالعه کردم.
البته دلیل واقعی این همه دلگیری شما از اطرافیان استاد گرامی حضرت آیت الله حاج آقا مرتضی تهرانی (حفظه الله) را متوجه نشدم.
با توجه به شخصیت، جایگاه و منش ایشان که در ریزترین امور دقت و حساسیت بالایی دارند، برخی از مواردی را که جنابعالی مطرح کرده اید، حداقل برای بنده قابل قبول نیست.
تا جایی که بنده اطلاع دارم، کمتر اموری در پیرامون ایشان انجام می شود که بدون اطلاع و کسب تکلیف از شخص ایشان باشد.
ضمنا گویا شما از شرایط جسمی ایشان هم بی اطلاعید!
متاسفانه ایشان چند سالی است که دچار کسالت هستند اما تاکنون تا جایی که تاب تحمل درد و رنج بیماری را داشته اند و حتی در شرایط سخت تر و دشوارتر از آن هم برای رضای خداوند و فرو نشاندن عطش تشنگان معرفت و جویندگان راه نجات از جان مایه گذاشته اند تا جایی که بعد از یکی از جلسات در سال گذشته دچار عارضه قلبی شدند.
جناب آقای انصاری...
خلاصه هر چه بیشتر مطلب شما را بازخوانی کردم، انصاف را کمتر در آن یافتم.
برای نوشتن و گفتن از این عالم بزرگوار باید بیشتر درباره ایشان بدانید...
والسلام علی من اتبع الهدی حسین

سلام علیکم

با تشکر از حسن تعامل حضرتعالی ذیل مطالب شما نکاتی را درج خواهم کرد با امید اینکه بعد از تامل باز هم باب گفتگو باز بماند:

۱- مقاله "حاج آقا مرتضی را شاید اما اطرافیانش را حتما میشناسم" بیشتر در مقام نقد و تحلیل عملکرد بزرگوارانی بود که زحمت مراقبت از جان ایشان و ایجاد نظم و ترتیب در ملاقات های ایشان و بطور کلی مدیریت اطراف و حواشی ایشان را متحمل شده اند . نه درد دل و ناله ای از سر دلگیری.

لذا بجای اینکه علت دلگیری را جویا شوید بهتر است مواردی را که در مقاله برشمرده شده به عیته تجربه کنید و یا با کسانی که تجربه کرده اند در میان بگذارید.

جالب است بگویم که بسیاری از اشخاص که سالهاست همچون بنده از نزدیک حضرت ایشان را می شناسیم در این تجربیات شریکیم و بعد از انتشار این مقاله واکنش های مویدانه و مثبت بسیاری را دریافت نمودم. البته بماند که برخی با نا امیدی مسئله را می تگریستند و این مقاله را برای اصلاح مشکلات بی تاثیر میدیدتد چرا که خودشان انتقاد ناپذیری را بارها در آن حضرات بالعیان مشاهده کرده اند.

۲- ای کاش بجای کلی گویی مواردی را که مورد قبول حضرت عالی قرار نگرفته برمیشمردید تا مصداقا بررسی کنیم.

۳-به میان کشیدن تائید حاج آقا مرتضی شیوه همیشگی حضرات برای تطهیر نادرستی ها بوده. غافل از آنکه نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه لبه انتقاد ها را متوجه حضرت ایشان هم می کند. مگر اینکه اشعری مذهب یاشیم و بگوییم هر چه آن خسرو کتد شیرین بود یا آتکه مقام عصمت برای حاج آقا قائل باشیم که زتهار از این جسارت و انحراف. لذا نیکوست که پیروی "کونوا زینا لنا و لا تکونوا شینا علیتا" کاستی های خود را برگردن حاج آقا نیندازیم چرا که نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه موجب فزونی اشکال است.

۴- اینکه حاج آقا دقیق و ریز بین هستند به غایت صواب است لکن ای کاش مقاله مذبور را محضرشان قرائت کتید و تائید صریح و رسمی در ارتباط با نحوه عملکرد اطرافیان از ایشان بگیرید. جان کلام اینکه مقاله مذبور در مقام تشکیک در مدعای شما که فرمودید عملکرد اطرافیان با اجازه و اطلاع و نظارت حاج آقا مرتضی است بود لذا برای اثبات ادعای خویش دلیلی بیاورید.

۵- بنده به خوبی از وضع جسمانی ایشان مطلعم و حتی به طور جزئی و دقیق در جریان هستم و مراتب از خود گذشتگی ایشان برای تبلیغ معارف را می دانم بلکه خود شیفته و مسحورش هستم اما مشخص نشد چه ارتباطی بین این حقیقت و محتوای مقاله بنده دبدبد. البته اگر دقیق تر بنگریم نکته ی مورد اشاره حضرت عالی بیشتر به مدعای بنده مدد می رساند تا شما چرا که وقتی حاج آقا مرتضی تمام وجود خود را در طبق اخلاص نهاده کاسه داغ تر آش چرا باشیم!؟

۶- از اینکه مطلب ناقابل حقیر را چتد بار باز خوانی کرده اید مفتخرم. اما ای کاش مورد به مورد به مصادیق بی انصافی اشاره می نمودید تا اصلاح شود.

۷- اینکه لازمه گقتن از ایشان شناخت ایشان است کلام نغزی است و هدف اصلی ما در راه اندازی این وبلاگ همین بوده. البته بعید میدانم بخواهید ادعا کتید شناخت ایشان و اظهار نظر درباره ایشان حق انجصاری افرادی معدود و معین است. و تعجب می کنم در حالی که شما بنده و سایر دوستان این وبلاگ را نمی شناسید آنها را متهم به سخن گفتن از سر نادانی می کنید.

در آخر مجددا استدعا می کنم اگر مطلب خاصی دیدید که پنداشته اید از سر جهل و خطاست دقیق اشاره بفرمایید.

و ای کاش نیمه پر این لیوان را نیز در نظر می گرفتید و تصمیم به معاونت می گرفتید که:

بیا که رونق این کار خانه کم نشود / به زهد هم چو تویی و به فسق همچو متی!

انصاری

حاج آقا مرتضی را شاید. اما اطرافیانش را حتما می شناسم!

رفیقی می پرسید: این کاسه های دور دیگ از چه سالهاست، خالی می چرخند؟

گفتم: جرمشان اینست که از آش داغ ترند! هنوز که هنوزه که از آش خالی اند، چه دست و لب ها که نسوزانده اند.

....

 


ادامه نوشته