چه کسی از طرف اسلام سخن می گوید؟
نوشته زیر پیرامون ذکر "یا طیهور و یا طیهار" از میان کامنت ها درج می گردد:
به نام حق
اشتباه آقای طيب خيلي واضح
است. سئوال ما اين است که اين ذکر از سوی کداميک از 14 معصوم (عليهم السلام) رسيده
است؟
مدافعان اين ذکر تاکنون به
اين سئوال خيلی ساده پاسخ نداده اند.
ما شيعيان هيچ چيز را از
غيرمعصومين (علیهم السلام) قبول نمي کنيم.
حتی اگر جناب سلمان فارسی (سلام الله علیه) هم مطلبی را بيان کرده باشند و سند آنرا به معصومين (عليهم السلام) نرسانده باشند؛ آن
مطلب مورد توجه ما قرارنمی گیرد.
اين مسئله خيلي شفاف و واضح
است. نمی دانم چرا برخی از دوستان نمی خواهند قبول کنند.
پاسخ
1- در باب توقیفیت اسماء الهی بین نظریه پردازان شیعی همواره اختلاف نظر جدی ای بوده. کسانی که قائل به توقیفیت اسماء الهی هستند معتقدند خدا را تنها با نامهایی که خودش خود را با آنها شناسانده می توان خطاب کرد. و برای کشف آن نام ها تنها از احادیث صحیح السند می توان بهره برد. و حتی اطلاق لفظ واجب الوجود بر خدا را چون در قرآن و روایات نیامده حرام می دانند. اما برخی دیگر (که بیشتر اهل معقولند) قائلند خدا را با هر نامی که دلالت بر صفت کمالیه ای بر خدا کند می تواند خواند.
2- در میان
کتب ادعیه آثار سید ابن طاووس و کفعمی در جایگاهی قرار دارند که هیچ کدام از علمای شیعه با هر ذوق و سلیقه ای که بودند به خود اجازه تخفیف و تردید در آن ندادند. جایگاه
آنها نزد عموم علما آن چنان رفیع
است که ابدا از آنها سند طلب نمی کنند به قولی آنها خودشان سند هستند.
3- در میان آثار این دو بزرگوار بسیار به چشم
می خورد که دعا یا زیارتنامه ای را شخصا تالیف و تصنیف
کرده اند و حتی در مواردی صریحا به این
کار اعتراف کرده اند در مواردی هم با قدری دقت
و تحقیق مشخص می شود.
نتیجه: اگر چه ادعیه و
زیارتنامه های ماثور (وارد شده از جانب ائمه ی
معصومین) هرگز با عبارات تالیفی بزرگان قابل قیاس نیست، اما این موجب نشده که ارج و قرب سید ابن طاووس و کفعمی ذره ای کاسته شود و به آثارشان به دیده ی تحقیر نگریسته شود و در منابر و
مناره ها در تکفیر و تفسیقشان داد
و سخن سر داده شود.
4- در علوم
حدیث و رجال بحثی است که بسیاری از بزرگان هم با آن معتقدند:
در مواردی که راوی روایتی را "نقل" می کند (نه اینکه مانند سید و
کفعمی تالیف و تدوین کند) و مشخص نباشد که آیا این
روایت از معصوم نقل می شود یا غیر معصوم، اگر
راوی جژء شناخته شدگان و شاگردان و شیفتگان ائمه باشد مبنا را بر این قرار می دهند که شان راوی بالاتر از آن است که
از غیر معصوم روایتی را نقل کند. و
روایت را از او می پذیرند.
نتیجه: همانگونه که می دانیم ذکر مذکور را علامه حسن زاده به نقل از مشایخشان
روایت کرده اند، اگر چه تصریح
نکرده اند که سلسله مشایخشان به کدام معصوم منتهی می شود. اما در اینجا به سادگی می توان قاعده ای فوق را جاری ساخت و
این ذکر را جزء اذکار وارد شده و
مورد قبول ائمه علیهم السلام تلقی نمود.
5 - در برخی از آثار سید ابن طاووس روایاتی به چشم می خورد که سید خودش شخصا از ناحیه ی امام زمان دریافت
نموده، این روایات دست به دست و
سینه به سینه در کتب و مجالس مذهبی با کمال اعتبار و احترام نقل می شود.
بنا بر این در میان محدثین و
غیر محدثین این مطلب جای خودش را دارد که از
بزرگانی مثل سید ابن طاووس که صد ها سال پس از شروع غیبت کبری می زیست روایاتی را که به طور مستقیم از ناحیه ی مقدسه
بیرون آمده بپذیرند.
نتیجه: حتی اگر
مشایخ علامه حسن زاده ذکر یاد شده را از ناحیه ی مقدسه ی امام زمان دریافت کرده باشند جای تکفیر و تفسیق ندارد نهایت
اینست که کسی که مکتب و شیوه
ی علمی و عملی آین بزرگان را قبول ندارد بگوید این ذکر از نظر ما فاقد اعتبار است. درست مانند تمام اختلافات موردی و
جزئی که در قبول یا رد روایات
بین علما مطرح است.
6- صرف اینکه در روایتی کلمه ای باشد که در المنجد یا سایر لغت نامه های عربی نباشد دلیل بر این نمی شود که
روایت را انکار کنیم. چه اینکه هیچکدام از لغت نامه های عربی
ماثور نیستند و از جانب ائمه تالیف نشده اند که
برای ماحجت قاطع و فصل الخطاب باشند. بلکه صرفا تنیجه تحقیق شخص یا اشخاصی بوده اند.
7- بسیاری
از علماء که جامع منقول و معقولند
مانند آیه الله جوادی آملی و ملا محسن فیض کاشانی و شیخ بهایی قائلند که علوم لغت و ادبیات را باید بر اساس فرمایشات
ائمه ی معصومین غنی و بازنویسی
کنیم چه که آنها از طلایه داران بلاغت و فصاحت بوده اند.
و در جای دیگر فرموده اند با
مقدماتی که از ائمه نرسیده نمی توان به تحلیل و بررسی روایات و نظرات ائمه پرداخت.
و حتما به نیکی می دانید قریب
به اتفاق کتب صرف و نحو و ادبیات تالیف مولفین اهل سنت هستند.
نتیجه: صرف اینکه الفاظ طیهور و طیهار (که مشتقاتی از ریشه ی
ط ه ر هستند) در کتب لغت یافت
نشدند دلیل بر صادر نشدن این کلمات از ائمه و یهودی بودن و فاسق بودن گویندگان این ذکر نیست.
8- در بین
اهل فن رایج است که ذکر یا دعایی را که به لحاظ لفظ و محتوا وزین و عمیق است اگر چه هیچ سند معتبر و قابل اعتنایی نداشته باشد به قصد رجا و امید قبولی می توان خواند.
این مسئله بر اساس دو اصل از
علوم استنباطی شیعه است یکی اعتبار احادیث موثوق الصدور و دیگری تسامح در ادله ی سنن.
نتیجه: حتی اگر هیچ
کدام از موارد هفت گانه ی فوق وجود نداشت باز هم به دلیل اینکه وزن فیعول و فیعال از اوزان مستعمل و دارای معنای خاص خود هستند دو کلمه ی طیهور و طیهار لفظ مهمل و مستهجن نمی باشند
بلکه دارای معنای عمیقی هستند که بسط
و توضیحش از حوصله خارج است.
لذا می توان به امید قبولی در
درگاه الهی این الفاظ را به کار برد.
9- در طول حیات علمی شیعیان همیشه جدالی بین اخباری و اصولی یا فلاسفه و فقها یا فلاسفه و عرفا یا فقها و عرفا و... بوده است که حداقل نتیجه ی آن تکفیر و تفسیق بوده و گاه تا سر حد
قتل و رجم و ضرب و جرح پیش می رفته.
در این میان بسیاری از معارف
و روایات بوده اند که مورد توجه
عرفا و فلاسفه بوده اند اما توسط اهل ظاهر و فقها بی اعتبار شمرده می شدند. که تنها ملاک قبول یا رد آنها سلیقه و ذوقشان بوده.
مثلا برخی از فقهای حاضر در جوشن کبیر و زیارت جامعه کبیره تشکیک کرده اند چرا که از نظر آنها حاوی مطلبی است که مناسب ذائقه ی
عرفاست!
همین طور است بسیاری دیگر از
روایات اصول کافی و وسائل الشیعه و
...
نتیجه: در این میان حال آیت الله العظمی مکارم
شیرازی بر همگان مشخص است. چه که ایشان در
رساله ی عملیه شان قائلین به وحدت وجود را جزء اعیان نجسه (در ردیف بول و غائط و...) شمرده اند.
و در سایر آثارشان جدال با
آراء فلاسفه و عرفا بسیار به چشم می خورد.
بنا بر این هرگز نمی توان یک شخص را حتی اگر عالم و متقی هم باشد و حتی اگر مرجع تقلید بسیاری از شیعیان باشد سخنگو و زبان گویای
اسلام و تشیع دانست چرا که کسی
غیر از ائمه معصومین از ذوق و سلیقه ی شخصی منزه و به دور نیست.