آقای خاص


خود حاج آقا مرتضی و حتی قریب به اتفاق شاگردان و دوستدارانش را می توان در یک یا چند تیپ دسته بندی کرد. اکثرا تا حدود زیاد پیش بینی پذیرند و به هر حال با کلیشه های قبلی و قالب های همیشگیِ شخصیت ها تطبیق دارند.

اما در این میان کسی هست که از کلیشه بیرون است. و این مطلب را شاید کسانی که کمترین آشنایی و برخوردی با او داشته باشند دریافته اند:

شیخ حسین نوروزی!

همان شاگرد حاج آقا مرتضی که به جلسات خودشناسی اش معروف است. و ساکن محله ی دولاب (واقع در جنوب شرق تهران) هم هست.

اطرافیان حاج آقا مرتضی، نظرات ضد و نقیضی درباره ی او دارند.

به خلاف شیخ قاسم احتسابی که در بست مطیع و پذیرای کلیشه هاست؛ نوروزی به همراه شیخ محمود نیک بین کمی از توقعات و چهارچوب های مورد انتظار بیرون اند.

شیخ محمود نیک بین کمتر در مسائل نظری می تواند خاص باشد. بیشتر شیوه های اجرایی و مدیریتی و تعاملی اش ویژه هستند.

اما شیخ حسین نوروزی علاوه بر غیر منتظره بودن در روابط و اجرائیات؛ در مسائل نظری و فکری هم تافته ای جدا بافته است.

در هر حوزه ای اگر وارد شود و نظر بدهد شنونده را غافل گیر می کند.

خلاق است؛ و گاهی خلاقیت اش موجب می شود کمی بی دقتی و بی قاعدگی در گفته هایش نمود پیدا کند.

شینیدن یک دوره بحث های خود شناسی اش خالی از لطف نیست. کاری که البته حوصله و جنبه ی کافی می خواهد. چون در آن جلسات بیش از هر چیز آشنایی زدایی و نو آوری حس می شود. شاید برای همین باشد که از دوستداران پر و پا قرص حاج آقا مرتضی کمتر کسی تحمل نوروزی را دارد. چرا که نوعی انحراف و لااقل ابهام و شک برانگیزی حس می کنند.

آشنا کردن و مراجعه دادن از سمت نوروزی به حاج آقا مرتضی بیشتر به چشم می خورد تا از سمت حاج آقا مرتضی به نوروزی. با این حال برخی نقل قول های جالبی در تایید نوروزی از زبان حاج آقا مرتضی گفته می شود.

شاید با سواد ترین، متفکر ترین و خوش مشرب ترین و البته خاص ترین شاگرد حاج آقا مرتضی همین حاج آقای نوروزی باشد.

ظاهرا تنها کسی از شاگردان حاج آقا مرتضی ست که درس و بحث رسمی طلبگی دائر کرده و طلاب و دانشجویان کمابیش زیادی را به خودش جذب کرده.

جالب اینجاست که این خصوصیت ها فقط در جلسات خود شناسی دیده نمی شود بلکه در جلسات دروس فقه و اصول حاج آقای نوروزی به مراتب بیشتر به چشم می خورد.

در بسیاری موارد می توان آقای نوروزی را صرفا با لقب "منتقد" یاد کرد.

منتقد همه چیز! نظام آموزشی حوزه ها، نظام پرورشی دینی روحانیت و جامعه، نظام سیاسی اجتماعی...

او حتی در کسوت امام جماعتی هم از کلیشه بیرون است. برای مسجدی ها و کسانی که امام جماعت های زیادی را می شناسند کاملا صاحب سبک و بلکه عجیب و غریب به نظر می رسد.

یکی از ویژگی های ممتاز او تحمل بالای او و تسلط زیادش بر اعصابش است که کمتر بین دوستان و شاگردان حاج آقا مرتضی دیده می شود.

بر خلاف خیلی ها؛ کاملا می شود با حاج آقای نوروزی گفتگو کرد؛ می توان نظرش را رد کرد و حتی صریحا به او انتقاد کرد!

این ویژگی به طور قطع، آن نمای اولیه ی مغرورانه و جزم گرا را تعدیل می کند.

می گویم مغرورانه چون چنین قضاوتی در باره اش شده. اما می توان طور دیگری هم آنرا توصیف کرد؛ نوروزی نوعی استغنا و مناعت طبع دارد. که شاید در نظر اولیه از آن به غرور تعبیر شود. اما سهل الوصول بودن و بشاشیت و آسانی چالش با او همه چیز را عوض می کند.

اما می گویم جزم گرا چون گویا حاج آقای نوروزی از وسواس بودن و شکاکیت بسیار می هراسد به همین جهت آنچنان از آن فرار کرده که کمی جزم گرا و مطلق نگر شده.

از این نظر کمتر می توان او را در دسته ی روشن فکران قرار داد. چون به نظر می رسد یکی از ویژگی های روشن فکران دینی طرد جزم گرایی است.

از این خصیصه که بگذریم به لحاظ مضمون بسیاری از نظرات اش می توان او را یک مدل خاص و انحصاری از روشنفکری دینی به شمار آورد.

 همین که منتقد است و چهار چوب های موجود را بر نمی تابد و در این راه دست به تولید و ارائه ی راه کار هم زده مهمترین خصیصه ی روشن فکری در اوست.

شخصیت دیگری هم هست که نوروزی قرابت زیادی با او دارد:

حاج میرزا محمد اسماعیل دولابی.

در بسیاری از نظرات و سلائق این دو شخص بسیار به هم نزدیک اند.

بنا بر این روشن می شود که در میان گرایشات مختلف حاج آقای نوروزی بیشتر از هرچیزی عارف است تا فیلسوف. باطن گراست تا فقیه.

با مباحث روان شناسی بیگانه نیست و بسیاری از آموزه های خودشناسی اش تحت تاثیر بعضی مکاتب روان شناسی است.

اصولا توجه به تفریح، خوراک، گشت و گذار و ورزش ویژگی ممتاز نوروزی است.

و آنچه که این مقوله را خاص تر می کند این است که این گونه کار ها را با همراهی دوستان و شاگردانش انجام می دهد. که این رفتار تاثیر بسزایی در صمیمیت و حسن سلوک ایشان دارد و می رساند که اساسا آقای نوروزی جمع گریز و گوشه نشین نیست.

نکته ی جالب توجه دیگر؛ بی پرده گویی و رک گویی نوروزی در بیان مسائل فکری و معنوی و دینی است. به این لحاظ هرگز نمی توان آقای نوروزی را رمز گو دانست.

اگر چه جنس مسائلی که او به آنها می پردازد سهل و ممتع است و کمی مشکل به دیگران منتقل می شود اما زبان حاج آقای نوروزی در تفهیم مسائل باز و البته کمی هم پرده در و حتی شوخ و گستاخ است. که همین ویژگی کافی است که منتقدات سفت و سختی را برای خود دست و پا کند.

حسین نوروزی اگر چه شخصی آرام و بی آزار است و کمتر قصد مزاحمت دارد اما برخی حاضر نیستند نواندیشی و بی پرده گویی های او را تحمل کنند و رسما متهم به انحراف می کنندش.

در آخر باید بگویم نوروزی اگر چه در ارائه مباحث خودشناسی بسیار ظریف و خلاقانه عمل می کند اما ظرافت های هنرمندانه و شاعرانه کمتر در او دیده می شود.

ضمنا خیلی هم اهل مطالعه نیست بلکه بیشتر اهل تفکر و گفتگوست. با تالیف هم میانه ای ندارد و حتی از نظر رسانه ای و ترویج افکار و آرائش هم بسیار خاص! و منفعلانه عمل می کند.

 

*وبلاگ خودشناسی که به انعکاس نظرات و گفتگو پیرامون آنها می پردازد.

چه کسی از طرف اسلام سخن می گوید؟

نوشته زیر پیرامون ذکر "یا طیهور و یا طیهار" از میان کامنت ها درج می گردد:

به نام حق

اشتباه آقای طيب خيلي واضح است. سئوال ما اين است که اين ذکر از سوی کداميک از 14 معصوم (عليهم السلام) رسيده است؟
مدافعان اين ذکر تاکنون به اين سئوال خيلی ساده پاسخ نداده اند.
ما شيعيان هيچ چيز را از غيرمعصومين (علیهم السلام) قبول نمي کنيم.
حتی اگر جناب سلمان فارسی (سلام الله علیه) هم مطلبی را بيان کرده باشند و سند آنرا به معصومين (عليهم السلام) نرسانده باشند؛ آن مطلب مورد توجه ما قرارنمی گیرد.
اين مسئله خيلي شفاف و واضح است. نمی دانم چرا برخی از دوستان نمی خواهند قبول کنند.


پاسخ

1- در باب توقیفیت اسماء الهی بین نظریه پردازان شیعی همواره اختلاف نظر جدی ای بوده. کسانی که قائل به توقیفیت اسماء الهی هستند معتقدند خدا را تنها با نامهایی که خودش خود را با آنها شناسانده می توان خطاب کرد. و برای کشف آن نام ها تنها از احادیث صحیح السند می توان بهره برد. و حتی اطلاق لفظ واجب الوجود بر خدا را چون در قرآن و روایات نیامده حرام می دانند. اما برخی دیگر (که بیشتر اهل معقولند) قائلند خدا را با هر نامی که دلالت بر صفت کمالیه ای بر خدا کند می تواند خواند.

 

2- در میان کتب ادعیه آثار سید ابن طاووس و کفعمی در جایگاهی قرار دارند که هیچ کدام از علمای شیعه با هر ذوق و سلیقه ای که بودند به خود اجازه تخفیف و تردید در آن ندادند. جایگاه آنها نزد عموم علما آن چنان رفیع است که ابدا از آنها سند طلب نمی کنند به قولی آنها خودشان سند هستند.

3-  در میان آثار این دو بزرگوار بسیار به چشم می خورد که دعا یا زیارتنامه ای را شخصا تالیف و تصنیف کرده اند و حتی در مواردی صریحا به این کار اعتراف کرده اند در مواردی هم با قدری دقت و تحقیق مشخص می شود.

نتیجه: اگر چه ادعیه و زیارتنامه های ماثور (وارد شده از جانب ائمه ی معصومین) هرگز با عبارات تالیفی بزرگان قابل قیاس نیست، اما این موجب نشده که ارج و قرب سید ابن طاووس و کفعمی ذره ای کاسته شود و به آثارشان به دیده ی تحقیر نگریسته شود و در منابر و مناره ها در تکفیر و تفسیقشان داد و سخن سر داده شود.

 

4- در علوم حدیث و رجال بحثی است که بسیاری از بزرگان هم با آن معتقدند:
در مواردی که راوی روایتی را "نقل" می کند (نه اینکه مانند سید و کفعمی تالیف و تدوین کند) و مشخص نباشد که آیا این روایت از معصوم نقل می شود یا غیر معصوم، اگر راوی جژء شناخته شدگان و شاگردان و شیفتگان ائمه باشد مبنا را بر این قرار می دهند که شان راوی بالاتر از آن است که از غیر معصوم روایتی را نقل کند. و روایت را از او می پذیرند.

نتیجه: همانگونه که می دانیم ذکر مذکور را علامه حسن زاده به نقل از مشایخشان روایت کرده اند، اگر چه تصریح نکرده اند که سلسله مشایخشان به کدام معصوم منتهی می شود. اما در اینجا به سادگی می توان قاعده ای فوق را جاری ساخت و این ذکر را جزء اذکار وارد شده و مورد قبول ائمه علیهم السلام تلقی نمود.

 

5 - در برخی از آثار سید ابن طاووس روایاتی به چشم می خورد که سید خودش شخصا از ناحیه ی امام زمان دریافت نموده، این روایات دست به دست و سینه به سینه در کتب و مجالس مذهبی با کمال اعتبار و احترام نقل می شود.
بنا بر این در میان محدثین و غیر محدثین این مطلب جای خودش را دارد که از بزرگانی مثل سید ابن طاووس که صد ها سال پس از شروع غیبت کبری می زیست روایاتی را که به طور مستقیم از ناحیه ی مقدسه بیرون آمده بپذیرند.

نتیجه: حتی اگر مشایخ علامه حسن زاده ذکر یاد شده را از ناحیه ی مقدسه ی امام زمان دریافت کرده باشند جای تکفیر و تفسیق ندارد نهایت اینست که کسی که مکتب و شیوه ی علمی و عملی آین بزرگان را قبول ندارد بگوید این ذکر از نظر ما فاقد اعتبار است. درست مانند تمام اختلافات موردی و جزئی که در قبول یا رد روایات بین علما مطرح است.

 

6- صرف اینکه در روایتی کلمه ای باشد که در المنجد یا سایر لغت نامه های عربی نباشد دلیل بر این نمی شود که روایت را انکار کنیم. چه اینکه هیچکدام از لغت نامه های عربی ماثور نیستند و از جانب ائمه تالیف نشده اند که برای ماحجت قاطع و فصل الخطاب باشند. بلکه صرفا تنیجه تحقیق شخص یا اشخاصی بوده اند.

7- بسیاری از علماء که جامع منقول و معقولند مانند آیه الله جوادی آملی و ملا محسن فیض کاشانی و شیخ بهایی قائلند که علوم لغت و ادبیات را باید بر اساس فرمایشات ائمه ی معصومین غنی و بازنویسی کنیم چه که آنها از طلایه داران بلاغت و فصاحت بوده اند.
و در جای دیگر فرموده اند با مقدماتی که از ائمه نرسیده نمی توان به تحلیل و بررسی روایات و نظرات ائمه پرداخت.
و حتما به نیکی می دانید قریب به اتفاق کتب صرف و نحو و ادبیات تالیف مولفین اهل سنت هستند.

نتیجه: صرف اینکه الفاظ طیهور و طیهار (که مشتقاتی از ریشه ی ط ه ر هستند) در کتب لغت یافت نشدند دلیل بر صادر نشدن این کلمات از ائمه و یهودی بودن و فاسق بودن گویندگان این ذکر نیست.

 

8- در بین اهل فن رایج است که ذکر یا دعایی را که به لحاظ لفظ و محتوا وزین و عمیق است اگر چه هیچ سند معتبر و قابل اعتنایی نداشته باشد به قصد رجا و امید قبولی می توان خواند.
این مسئله بر اساس دو اصل از علوم استنباطی شیعه است یکی اعتبار احادیث موثوق الصدور و دیگری تسامح در ادله ی سنن.

نتیجه: حتی اگر هیچ کدام از موارد هفت گانه ی فوق وجود نداشت باز هم به دلیل اینکه وزن فیعول و فیعال از اوزان مستعمل و دارای معنای خاص خود هستند دو کلمه ی طیهور و طیهار لفظ مهمل و مستهجن نمی باشند بلکه دارای معنای عمیقی هستند که بسط و توضیحش از حوصله خارج است.
لذا می توان به امید قبولی در درگاه الهی این الفاظ را به کار برد.

 

9-  در طول حیات علمی شیعیان همیشه جدالی بین اخباری و اصولی یا فلاسفه و فقها یا فلاسفه و عرفا یا فقها و عرفا و... بوده است که حداقل نتیجه ی آن تکفیر و تفسیق بوده و گاه تا سر حد قتل و رجم و ضرب و جرح پیش می رفته.
در این میان بسیاری از معارف و روایات بوده اند که مورد توجه عرفا و فلاسفه بوده اند اما توسط اهل ظاهر و فقها بی اعتبار شمرده می شدند. که تنها ملاک قبول یا رد آنها سلیقه و ذوقشان بوده.
مثلا برخی از فقهای حاضر در جوشن کبیر و زیارت جامعه کبیره تشکیک کرده اند چرا که از نظر آنها حاوی مطلبی است که مناسب ذائقه ی عرفاست!
همین طور است بسیاری دیگر از روایات اصول کافی و وسائل الشیعه و ...

نتیجه:  در این میان حال آیت الله العظمی مکارم شیرازی بر همگان مشخص است. چه که ایشان در رساله ی عملیه شان قائلین به وحدت وجود را جزء اعیان نجسه (در ردیف بول و غائط و...) شمرده اند.
و در سایر آثارشان جدال با آراء فلاسفه و عرفا بسیار به چشم می خورد.
بنا بر این هرگز نمی توان یک شخص را حتی اگر عالم و متقی هم باشد و حتی اگر مرجع تقلید بسیاری از شیعیان باشد سخنگو و زبان گویای اسلام و تشیع دانست چرا که کسی غیر از ائمه معصومین از ذوق و سلیقه ی شخصی منزه و به دور نیست.

 

ذکر اسمش را نبر!

اندر ماجرای ذکر "یا طیهار و یا طیهور"

با اجازه دوستان فقط اطلاعات میدهم قضاوت با خوانندگان.

سکانس اول: در شب بیست‌ودوم رمضان امسال در برنامه این شبها، استاد طیب برای شب قدر سوم ذکر " یا طُهر یا طاهِر یا طُهور یا طَیهور یا طَیهار" را توصیه کرد با شرایط و عدد خاص. (من مع الاسف فقط به تماشای چند دقیقه آخر این برنامه و البته این توصیه رسیدم )

سکانس دوم: حضرت ایه الله مکارم شیرازی فرموده اند در هیچ لغت عربی چنین واژه‌هایی (طیهور و طیهار) نداریم... این حرف مهمل را به عنوان حرف خدا یاد مردم می‌دهند و ...

سکانس سوم: در ۲۰:۳۰ با پخش تصویر و صدای آقای طیب به مردم هشدار داده شد مراقب باشند.  مجدد اقای طیب بر صحت کار خود تاکید کرد و استناداتش را ذکر نمود. و در برنامه مذکور مستندات قرائت شد.

چند نکته:

نکته 1: مهدی طیب از شاگردان قدیمی مرحوم عارف بزرگوار میرزا اسماعیل دولابی است که به برکت ایشان و کتاب معروف مصباح الهدی افراد زیادی با بیانات و معارف توحیدی مرحوم دولابی آشنا شدند. ایشان حدود یازده کتاب و ترجمه دارند. و البته الحق کتب نفیسی هست در اخلاق و عرفان و ... (سایت ایشان در قسمت پیوندها آمده)

نکته 2: این ذکر از سوی بزرگانی توصیه شده است که در مقام علمی‌شان شک نیست. آ. مرحوم آية الحقّ حاج ميرزا على آقا قاضى رضوان الله عليه (به نقل از مرحوم علامه طهرانی در یادداشت‌هایشان. مطلع انوار ج 2)  ب. علامه حسن‌زاده آملی در کتاب [نکته792 از کتاب "هزارویک نکته"] ج. آیه الله مبشر کاشانی (از شاگردان اقای کشمیری)

استاد احمد عابدی (از شاگردان آیة اللّه بهجت، آیة اللّه تبریزی، آیة اللّه انصاری شیرازی، علاّمه حسن حسن زاده آملی) توصیه شده‌است (سایت ایشان در بخش یادداشت ویژه شب قدر. البته عدد ذکر را متفاوت نوشته اند)

چرا فقط اقای طیب محکوم شد! اقای عابدی و ... هم قبلا رسما آن را نشر دادند!

نکته 3: در مورد معنای طیهار و طیهور: حضرت علامه ایه الله سیدمحمد حسین حسینی طهرانی، در ص 200رساله سيرو سلوك منسوب به بحر العلوم، در شرح دعایی منقول از سیدبحرالعلوم، در پاورقی می‌نویسند: "دَيْهار و دَيْهُور مبالغه دهر است و مراد از دهر خدا است، كما ورد فى الرّواية: لا تَسُبُّوا الدَّهْرَ فَإنَّ الدَّهْرَ هُوَ اللهُ." لذا نتیجه می‌شود: طیهار و طیهور هم مبالغه در طهارت را می‌رساند.

طیهور بر وزن فیعول است. مثل صفت قیوم. و فیعول از اوزان مبالغه است

منقول است شيخ الفقهاء و المجتهدين شيخ جعفر كاشف الغطاء غبار نعلين سید بحرالعلوم را با حنك عمامه خود پاك مى‏كرد!!! و مورد توجه تمام علما بوده‌اند از جمله ایه الله بهجت و .... و ایشان همان کسی است که در ادعیه خود از واژه دیهور و دیهار در دعا استفاده می‌نموده است!

این که آیا دیهور داریم یا نه را از حضرت آيت الله وحيد خراسانی نیز می‌شود پرسید، که در شعری درباره امير المؤمنين عليه السّلام گفته اند:

به وصفش بس که باشد ظل ممتد              ز دیهور ز دیهار و ز سرمد

نکته 4: ما در برخی ادعیه اسامی اهل بیت یا اسامی خدا را در الفاظ غیر عربی و غیرمتداول مشاهده می‌کنیم مثلا: واژه‌ی "أهيَأ شر أهيَأ؛ علّامه طباطبائى ظاهرا از قول مرحوم سیدعلى آقا قاضى می‌فرمایند"اين دو كلمه عبرى است و عربى آن يا حنّانُ يا مَنَّان است." (ر.ک: رساله سیر و سلوک، ص 201)

در مورد بداخلاقی خبری: ظاهرا برخی سایتهای خبری، بعد این ماجرا، استاد طیب را وابسته به انجمن حجتیه معرفی و ایشان را محکوم کردند. اگر قرار است هر کسی که قبل انقلاب از فعالان انجمن حجتیه بوده محکوم شود. پس خیلی از اقایان از جمله آقایان پرورش، دکتر ولایتی، حداد عادل و ... هم مشکل‌دار هستند! نعوذ بالله من الشیطان الرجیم!

تنها قضاوت بنده: شاید جالب نباشد در برنامه عمومی و صدا و سیما هر حرف و توصیه‌ای بشود. هرچند صحیح و از بزرگان باشد. (اگر به کتاب علامه حسن‌زاده آملی هم مراجعه کنید ایشان به رمز مطلب را نوشته‌اند: "من قال فى الليلة كح من 11221213/ 21441626 بعدد طيهار") علما هم بهتر است ...

قبل از درج این مطلب متوجه شدم این ماجرا به ویکی پدیا هم کشیده شده!

بگذریم! قرار بود قضاوتی نکنم، چون ...

ملتمس دعا در این ایام باقیمانده از این ماه ارزشمند.

نقل از وبلاگ حركت متعالي آدرس: http://harekatemoteali.blogfa.com/post-18.aspx

(حتما به آدرس مراجعه کنید و نظرات را هم مطالعه کنید!)

نقل از سایت کلوپ(به لینک مراجعه کنید)

چند شب پیش شبکه یک سیما در اقدامی پسندیده با دعوت از فاضل گرامی و صدیق ارجمند، جناب آقای مهندس مهدی طیب که دراین زمینه علاوه بر سلوک عملی و بهره بری بیش از بیست سال در محضر بزرگ قدر ناشناخته ای همچون عارف واصل حضرت آقای حاج میرزا اسماعیل دولابی با تالیف کتبی همچون سرّحق و شراب طهور در زمینه عرفان نظری هم تلاشی ارزنده داشته است در برنامه "این شبها "دعوت بعمل آورد تا دراین زمینه که انصافا جای کار دارد مباحثی به اطلاع تشنگان وادی معرفت رسانده شود.

آقای طیب در این برنامه که با استقبال زیاد بینندگان روبرو شد- که بیانگراین است اگر به مردم از سرچشمه زلال حقیقت جرعه ای نوشانده شود تا چه حد مشتاق نوشیدن آنند- علاوه برمطالب مفیدی که ارائه کرد ذکر" یا طهر یا طاهر یا طهور یا طیهور یا طیهار که یکی از بزرگان به او تعلیم داده بود را بعنوان هدیه شب قدر با مردم در میان گذاشت.

این ذکر را بزرگانی ازعلمای معاصر نظیر شخصیت ارزنده و کم نظیر درعرصه عرفان عملی و نظری ،علامه حسن زاده آملی به نقل ازاساتید خود در کتابهای هزار و یک نکته،( نکته 792 صفحه 629 ) و جمع پراکنده ( صفحه 110) خود در اعمال مستحب شب یبیست وسوم ماه مبارک رمضان آورده وتوصیه فرموده اگر کسی در سجده این ذکر را به تعداد 225 باربخواند ملائک الهی براو نازل شده و قلب و جان او را شستشو می دهند.

ایشان در مقدمه کتاب هزار و یک نکته دراهمیت نکات کتاب اینگونه می نویسد:

هزار ویک نکته هزار و یک اصل فصل است که نه هذل و مطایبه را به حریم آن راه است ونه مزاح وافسانه را در حرم آن بار. و در ذیل ذکر مذکور نوشته اند" مجرب جدا ( به صورت جدی تجربه شده است) باید به معنی نزول ملائکه توجه داشت."

پس از پخش این برنامه در کنار استقبال مردم از اینگونه سخنان، موجی ازاعتراض هم به راه افتاد.

بزرگی در شهر مقدس قم بدون آنکه از اصل ماجرا با خبر شود صرفا بر اساس گزارش اطرافیان خود در تخطئه حرف و حرف هایی که توسط آقای طیب زده شد به میدان آمد.

و دیگری در تهران که با لقب آیت الله العظمی از او یاد شده بر روی منبر پا را هم فراتر از بزرگ قبلی گذاشت و با بیان اینکه به من گفته اند کسی که خود را شاگرد دولابی معرفی کرده – که چنین حرفی هرگز از طیب که بیست سال چشم درچشم حاجی دوخت و گاه زانو به زانوی او نشست و با گوش جان حرف شنید دراین برنامه زده نشد!- چنین حرف هایی زده است علاوه برتخطئه این ذکر و صحبتها در بیسوادی مرحوم دولابی نیز داد سخن سر داد! ( به سایت ام ابیها مراجعه شود).

جالب اینکه جناب ایشان در ادامه صحبتشان خطاب به مستمعین گفت: آیا شما هم این چیزی را که برای من نقل کرده اند ازتلویزیون دیده و شنیده اید؟!

تا کی برخی که برای جامعه ما الگوهستند باید به صرف نقل اطرافیان خود و بدون اینکه خود از نزدیک مطلبی را ببینند و بشنوند اینگونه با آبروی کسی که همانندشان درد دین دارد آنهم در یک مجلس عمومی سخن بگویند و داوری کنند؟

آیا این امر که بدون تحقیق به رد یک مطلب بپردازند و حتی از مدعی سندی مطالبه نکنند زیبنده ساحت و جایگاه رفیع آنان است؟

عجیب تراز این دو، اقدام برنامه بیست و سی شبکه دو پنج شنبه شب بود که پس از پخش یک دقیقه ای سخنان تقطیع شده استاد طیب به صورت زیرنویس به مردم هشدار داد :مراقب باشید!

تو گویی دست اندرکاران برنامه ازدعوت طیب به برنامه ای چنان! و طرح مباحثی چنین ! نادم و پشیمان شده اند که اینگونه در صدد جبران مافات برآمده اند!.

از قرارمعلوم این خبرهمان شب در سایر برنامه خبری شبکه های سیما هم تکرار شده است.

پس ازاین اقدام تامل – و البته تاسف - برانگیزدوستان سیما که سیل تلفنهای موافق این برنامه- و از جمله تلفن خود آقای طیب به مجری و مسؤل برنامه در توضیح سند این ذکر- به کارافتاد و از دست اندرکاران برنامه خواسته شد که دراین زمینه لااقل با معرفی کتابها و شماره صفحاتی که این ذکر از آنها نقل شده توضیحی به مردم داده شود از مسؤلان این برنامه در سیمای جمهوری اسلامی! هیچ عکس العملی دیده نشد.

تو گویی صدا و سیما حق دارد به صورت یک طرفه با آبروی کسی که خودش او را با اصرار به سیما دعوت کرده تا با مردم سخن گفته و دانش خود را خالصانه در اختیار آنان قراردهد بازی کند.

البته آبروی مومنی همانند طیب با این روشهای زشت غیراسلامی از بین نرفته و نخواهد رفت . جالب اینکه بینندگان سایت اهل ولای او که تا این زمان چند صد نفربیشترنبود به رقم چند هزارنفر رسید که ازاین جهت باید از سیما تشکر کرد!

مهم تراز بد اخلاقی اتفاق افتاده ، رضایت سیما به بازی با آبروی مومنی است که در روایات معصومین (ع)علاوه برهمطرازی آن با خون مومن – حرمه المومن کدمه!- ازحرمت کعبه هم بالاتر دانسته شده است .

خدا کند صدا وسیما با احساس وظیفه اسلامی و شرعی و قانونی وانسانی خود به جبران خطایی که کرده بپردازد.هرچند آب رفته را به جوی باز گرداندن کاری است که اگر نگویم ناشدنی است بس دشوار می نماید.

http://www.cloob.com/club/article/show/clubname/janfadaclub/articleid/2806643