دوبرادر؛ از تفاوت تا اختلاف

کمتر کسی است که با یکی از دو برادر، آشنایی داشته باشد و پی به تفاوت های آنها نبرده باشد. تفاوت هایی که نزد برخی تا سر حد اختلاف و جدال، پبش می رفت.

در ادامه، به اختصار گزیده ای از تفاوت های حاج آقا مرتضی و حاج آقا مجتبی را مورد بررسی قرار می دهیم. بی گمان، مطالعه احوال واعظان نامی تهران، بهره های فراوانی برای مشتاقان به همراه خواهد داشت:

 

 تصویر: حاج آقا مجتبی (سمت راست) و حاج آقا مرتضی (سمت چپ) در سالهای جوانی

در جلوت و خلوت واعظان:

 1-حاج آقا مجتبی حوزه ی درسی منظم و شناخته شده ای را راه اندازی کردند. حوزه ای که سالیان دراز با نهایت نظم و انضباط برقرار بود. و در مدرسه ای شناخته شده برگزار می شد به گونه ای که کمتر کسی از طلاب تهرانی از وجود آن دروس خارج فقه و اصول بی اطلاع بود و یا مجال حضور در آن درس از او سلب می شد.

حال آنکه، دروس خارج حاج آقا مرتضی، به طور متناوب با افت و خیز های بسیار برگزار شده و تعطیلی های بهنگام و نابهنگام زیادی به خود می بیند. ضمن آنکه نه در مدرسه ای رسمی و شناخته شده که در محفلی خصوصی در مسجد میرزا موسی برگزار می شود.

  2-حاج آقا مجتبی، دروس و رئوس مطالب فقهی و اصولی اش را مکتوب می کرد و حتی توسط شاگردان یادداشت می شد و طلاب می توانستند از تقریرات درسی ایشان به گونه ی صوتی و مکتوب بهره ببرند.

اما دروس حاج آقا مرتضی هرگز توسط ایشان مکتوب نشد و به گفته ی خود ایشان حتی یادداشتهای درسی شان را نیز نگه نمی داشتند. و سنت تقریر نویسی در میان اندک شاگردان ایشان آنچنان رواج ندارد که امروز بتوان به منبعی برای طلاب اشاره کرد. و جلسات درس فقه و اصول ایشان هر چند ضبط می شود اما کاست هایش هرگز منتشر نشده اند.

  3-در زمان حیات حاج آقا مجتبی، شاگردان ایشان با یدک کشیدن افتخار شاگردی ایشان، شناخته می شدند و در مناصب گوناگون کشوری و حوزوی فعالیت می کردند. اما شاگردان حاج آقا مرتضی، هر چند هم منصبی و مقامی یافته باشند، ذکری از ایشان به میان نمی آورند و عنوان شاگردی حاج آقا مرتضی بر پیشانی شان نمی درخشد.

  4- حاج آقا مجتبی، سالیان دراز مقلدانی داشت اما رساله ای منتشر نمی نمود. که سرانجام اقدام به این کار نمود و فتاوایش را چه در سایت شخصی اش و چه در رساله ی عملیه اش منتشر می نمود. حال آنکه حاج آقا مرتضی، هرگز نسبت به رساله نویسی هیچ اهتمامی نداشته و هیچ منبع مکتوبی از فتاوای ایشان در دست نیست.

  5-جلسات اخلاقی حاج آقا مجتبی، از سوی شاگردان ایشان به عنوان "درس" شناخته می شد و از سالیان پیش تحت عناوینی مانند تفسیر قرآن و شرح نهج البلاغه ارائه می شد و تقریبا، همزمان به طور عمومی منتشر می شد. اما جلسات هفتگی حاج آقا مرتضی، کمتر به عنوان "درس" شناخته می شود. و هرگز تحت عنوانی مشخص مانند تفسیر یا شرح حدیث و نهج البلاغه و یا حتی درس اخلاق ارائه نمی شود. و محتوای آن جلسات هم، تا مدت های مدید هرگز ارائه نمی شد. که البته در این سه چهار سال اخیر، با راه اندازی پایگاه مجازی برای نشر سخنرانی های هفتگی، و انتشار چهار جلد کتاب، برگرفته از سخنان ایشان، اقدامی سنت شکنانه انجام گرفت.

البته کیفیت سایت های حاج آقا مجتبی و حاج آقا مرتضی هرگز قابل مقایسه نیست و تیراژ و شیوه ی انتشار کتاب این دو برادر نیز، تفاوت چشمگیری دارد. به گونه ای که گویا، کتب انتشاری حاج آقا مرتضی، به نحوی خصوصی و حتی بدون اخذ مجور از وزارت ارشاد چاپ گردیده.

  6-تعداد جلساتی حاج آقا مجتبی در طول سال برگزار می کرد، بسیار بیشتر از جلسات برادرش بود. به طور مثال، حاج آقا مجتبی، تمام شبهای ماه رمضان به برگزاری جلسه اقدام می نمود حال آنکه حاج آقا مرتضی، هیچ تغییری در تعداد جلساتشان در ماه رمضان نداده و گاهی حتی به خاطر اختلاف بر سر رویت ماه، جلسات شبهای قدر نیز تعطیل می شود.

  7- حاج آقا مجتبی، محل زندگی اش را جایی انتخاب کرده بود که به برای عموم متقاضیان قابل دسترسی تر بود. و متدینین جنوب و مرکز شهر که اکثر قریب به اتفاق شرکت کنندگان جلسات مذهبی را تشکیل می دهند با صرف وقت و هزینه ی کمتری می توانستند خود را به جلسات ایشان برسانند. در حالی که حاج آقا مرتضی یکی از شمالی ترین نقاط تهران را برای برگزاری جلسات اختیار کرد و عموم شرکت کنندگان از اقصا نقاط تهران، با صرف وقت و هزینه ای زیاد خود را بدانجا می رسانند.

در شب های کوتاه تابستان، بازگشت دیر هنگام دانشجویان به خواب گاهها و کسانی که وسیله ی شخصی نداشتند، مشکلی بزرگ به حساب می آید. و در شبهای بلند زمستان، عبور از ترافیک سنگین عصرگاهی برای کسانی که از جنوب شهر می آمدند، بسیار طاقت فرسا می نماید.

  8-فعالیت گسترده ی اقتصادی، وجه تمایزی بزرگ برای حاج آقا مرتضی به حساب می آید. در حالی که حاج آقا مجتبی از این خصیصه نسبتا بی بهره بود.

  9-حاج آقا مرتضی، وقت و توجه زیادی برای خانواده و مادرش صرف کرده و می کنند. از مادرش نگهداری می کرد، در بیماری های برادرانش، حامی شان بود، و در محیط خانواده، حضوری نسبتا پر رنگ داشت و دارد.

در حالی که، حاج آقا مجتبی، آنچنان به دروس حوزوی اشتغال محض داشت که هرگز فرصت نکرد وقت چندانی برای مادر، بگذارد.

  10-یکی از عمده فعالیت های روزمره ی حاج آقا مرتضی، حل مرافعات و مشاجرات شخصی و خانوادگی و مذهبی مراجعین است. به گونه ای که زمان زیادی در مسجد و در زیر زمین خانه، به نشست و گفتگو با توده ی مردم اشتغال دارد. تا جایی که وقت و حوصله ی چندانی برایشان باقی نمی ماند که برای نخبگان و محققان حوزوی، صرف کنند.

در حالی که، حاج آقا مجتبی درست در نقطه ی مقابل برادر بود. او اگر چه در مسجد جامع بازار، در میان توده ی مردم حاضر می شد، اما عمده ی فعالیت و اشتغال فیزیکی و ذهنی اش، مصروف به محصلین و محققین حوزوی و تدریس و تالیف می گذشت.

  11-حاج آقا مجتبی، در مواقع بسیاری، موضع گیری های سیاسی می کرد. چه در ابتدای انقلاب که قبول کرد، برای قضات جلسات درس بگذارد و در کارنامه قوه ی قضاییه جمهوری اسلامی ایران، شریک شود. و چه بعد از چاپ رساله و اعلام مرجعیت که برای انتخابات و راه پیمایی ها، از مردم دعوت رسمی و رسانه ای به عمل می آورد.

او، چه در زمان حیات امام و چه پس از آن، در تمام جلسات، به دعا برای رهبر(قائد) می پرداخت.

اما امنتاع حاج آقا مرتضی از چنین کاری، انتقادات بسیاری را متوجه ش کرد. همچنین یکی از معدود موضع گیری های سیاسی صریح حاج آقا مرتضی مبنی بر لزوم حذف شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه، با واکنش های تند عده ای مواجه شد.  حاج آقا مرتضی، نه تنها، هیچ مسئولیتی در نظام اسلامی قبول نکرد، بلکه، هرگز، نسبت به راه پیمایی و انتخابات، به تحریک و تشویق علنی و عمومی و رسانه ای دست نزد. کاری که عموم ائمه جماعت و مراجع تقلید و روحانیون سرشناس می کنند.

  12-حاج آقا مجتبی قریب به ده سال، متصدی مدرسه ی نور بود. مدرسه ای که البته سرانجام پس از بروز برخی اختلافات، به انحلال کشیده شد. اما حاج آقا مرتضی هرگز در مدیریت چنین تشکیلاتی موفق نبوده. و نه دروس خارج فقه و اصول مدرسه ی میرزا موسی و نه حوزه ی دانشجویی آنجا از رونق و بازدهی قابل بیانی بهره نداشته است.

و همین دروس معدود طلبگی و دانشجویی مدرسه ی میرزا موسی، در طول این سالیان، با اختلافات و تنش های شدیدی روبرو بوده که تا مرز انحلال کلی رفته و برخی از کسانی که عامل این تنش ها شناخته می شدند به ترک جلسات مجبور می شدند. به همین دلیل بسیاری از کسانی که سالیان دراز از محضر درسی و اخلاقی حاج آقا مرتضی استفاده کرده اند، دیگر هرگز نامی از او به میان نمی آورند. چه که اقبال و ادبارهای شدید، در سیره ی حاج آقا مرتضی سنتی همیشگی بوده.

  13-بنابر این همانگونه که خود حاج آقا مرتضی می فرمود و بر کسی از نزدیکان خاص ایشان در خلوت، پوشیده نیست: این دو برادر، چه در اصول و چه در فروع و چه در مسائل سیاسی و اجتماعی و چه در مدیریت امور شخصی و خانوادگی، اختلافات بسیار زیادی داشته اند. اختلافاتی که بیش از هر چیز دامن مریدان این دو بزرگوار را می گرفت و جدال هایی فرسایشی میان ایشان پدید می آورد.

اما علی رغم همه ی اینها، حاج آقا مرتضی در جلوتِ مصاحبه ی کوتاهش با صدا و سیما در تعریف از شخصیت برادر، پس از مرگش اینگونه فرمود:

""عمر شریفش رو صرف کرده بود برای آشنا کردن مردم با خدای متعال و کار هایی که مفید نبود یا کم فایده بود یا از سنخ کارهای دنیایی بود هیچ نمی کرد.

توصیه ی ایشون این بود که -مردم- ارتباطشون رو با خدای متعال قطع نکنند و مبتلای به غفلت نشوند."

 

ترور با طعم دیانت!

پاسخ به نامه ی آقای اسماعیل ابراهیمی در باره ی "اظهارات اخیر  آیه الله مرتضی تهرانی و نظرات بازدید کننده ها" ی این وبلاگ:


 دوست عزیزم آقای اسماعیل ابراهیمی؛

من هم از این نحوه ی عملکرد دوستان به شدت آزرده ام و سینه ام تنگی می کند.

اما چه می شود کرد که چنین رفتار هایی سکه ی رایج روابط جامعه ی ما شده.

از همه بد تر اینکه بین متدینین و آن هم بر سر دیانت، قبح بد گویی و تخریب و پرونده سازی و تهمت ریخته.

 

سالها پیش که دانشجو بودم. اگر چه جانب احتیاط را در معرفی حاج آقا مرتضی تهرانی رعایت می کردم، اما زمانی که یکی از مریدان حاج آقا مجتبی  فهمید که به جلسات حاج آقا مرتضی رفت و آمد دارم به کلی رفتارش با من دگرگون شد و در دانشگاه بنا به بد گویی و تخریب من گذاشت. (اگر چه که تلاش های او اثر عکس داد.)

 

همچنین یکی از نزدیکان ما که از سالها پیش مشتری ثابت جلسات حاج آقا مجتبی بود، هنگامی که در  نوجوانی با حاج آقا مرتضی آشنا شدم، از سر خیر خواهی هیچ کوتاهی ای در تخریب شخصیت ایشان نکرد. و صریحا توصیه می کرد که به جلسات حاج آقا مجتبی بروم.

اما من موافق با تاکیدات خود حاج آقا مرتضی هیچ گاه تشخیص و تعقل خودم را در ارتباط با ایشان کنار ننهادم. و باز هم به توصیه ی ایشان هرگز جلسات دیگران را به دیده ی تحقیر ندیدم. و حتی برای استفاده به جلسات برادرشان حاج آقا مجتبی (و سایر علماء) هم رفتم.

اما در آن سالها جلسات حاج آقا مرتضی برایم قابل استفاده تر می نمود. به هر حال اگر چه از آن موقع سالها می گذرد اما ظاهرا هنوز همان جریانات برقرار است.

 

بدتر از همه اینست که بعضا شبیه همین رفتار، در بین مریدان حاج آقا مرتضی دیده می شود: نوعی تنگ نظری و کوچک شماری. نوعی خشکی و تعصب!!

 

و آنچه انگیزه بخش من بود که در باره فرمایشات حاج آقا مرتضی پیرامون آن ذکر چیزی بنویسم، انتقاد و اعتراضم نسبت به همین مسائل بود. یعنی احساس می کردم تخریب شخصیت دیگران و تهمت زدن و پرونده سازی برای آنها آنقدر عادی شده که اشخاصی مانند مهدی طیب و آیه الله حسن زاده و آیه الله قاضی و آیه الله محمد حسین حسینی تهرانی را تا مرز یهودیت و جاسوس بودن و شیطان دوپا بودن می برد.

تمام دغدغه ی من در راه اندازی این وبلاگ پرداختن به فرمایشات حاج آقا مرتضی بوده و هست نه اینکه به حواشی و زندگی خصوصی ایشان بپردازم. اما متاسفانه کمتر کسی نسبت به دیگران با دیده ای غیر متعصبانه و بدون پیش داوری بر خورد می کند. و دائما مسائل علمی و معارفی را با مسائل سیاسی خلط می کنیم و با توهم توطئه تخریب و لجن مالی دیگران، راه را برای خودمان هموار می کنیم.

 

دوست عزیزم در نامه ی قبلی به شما عرض کردم که آن برخورد حاج آقا مرتضی در ارتباط با آن ذکر، شمشیر دو دمی است که بیش از همه به زیان ما بکار می رود. وقتی قبح بعضی کارها بریزد و با مسائل معارفی و دینی برخورد سیاسی و تخریب گرانه شود، کار به جایی میرسد که دیگران به جای اینکه سخنان حاج آقا مرتضی را بشنوند و بخوانند و در باره ی آنها فکر کنند و نظر دهند درباره ی خصوصی ترین مسائل پشت پرده ی زندگی ایشان پرده دری می کنند و شخصیت ایشان را ترور می کنند.

وقتی مراجع را به بهانه ی حکم به طهارت اهل کتاب با سخیف ترین تعبیرات یاد می کردند می توانستیم چنین روزی را بیش بینی کنیم.

مشکل اینجا بوده و هست که به این آموزه ی عمیق و کارآمد عمل نمی کنیم که: هر چه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند.

به نظر بنده مشکل جامعه ی ما فراتر از حاج آقا مرتضی و حاج آقا مجتبی است بلکه همه ی ما (به قول حاج آقامرتضی) گرفتار یک مرض واگیر و شدید مثل طاعون یا وبا هستیم و این ابتلا برایمان عادی شده و کسی آن را بد نمی بیند و به درمانش نمی کوشد.

جامعه ی ما در سراشیبی اضمحلال فرهنگی است و این سر و صداهایی که من و شما را آزار می دهد صدای خرد شدن استخوان بزرگانی است که قدری به مانزدیک ترند. اما قبل از آن صداهای بزرگ تری نیز برخاسته بوده که به گوش ما نرسیده.

عاجزانه از درگاه خدا مسئلت دارم راه حلی اساسی که از عهده ی من برآید را بر من مکشوف سازد. شما هم اگر در نظر یا عمل کمکی می توانید بکنید دریغ نفرمایید.

در پناه خدا باشید- به امید دیدار مجدد-انصاری

چرا کسی که صلاحیت پاسخگویی به سوالات معنوی و دینی را دارد انقدر فاصله پیدا کرده با مردم؟

آیت الله مرتضی تهرانی: چرا کسی که صلاحیت پاسخگویی به سوالات معنوی و دینی را دارد انقدر فاصله پیدا کرده با مردم؟

 این برنامه هایی که گاهی این رسانه ها به عنوان بیان مطالب عرفانی از یک اشخاص مجهول الهویه درست می کنند و می ذارند خیلی خطر ناکه. یعنی ملت بدبختی که نون ندارند، جهنمی هم می شوند! این که حضرت سجاد می فرماید: "لابد للمومن من حکیم یرشده" یا تعبیر دیگرش: "هلک من لیس له حکیم یرشده" برای این است که بروید بپرسید.

هیچ کارشناس مذهبی واقعی مثل آیت الله جوادی آملی و شاگردانش نمی گویند ما هزار تومن می گیریم جواب میدهیم. فرصت داشته باشند نیم ساعت هم وقتش را بگیری جواب می دهند و درست هم جواب می دهند.

یکی از معصومین از مسجد رد شد دید یکی از شاگردانش نشسته و روایات استادش یعنی امام معصوم را نقل می کند، فرمود: من دوست دارم و خدا هم دوست دارد که شما که چیز یاد گرفتید توی مردم بنشینید – این را من می گویم- برای خودتون حریم قایل نشوید که مردم دسترسی به شما داشته باشند سوالات مذهبی شان را مطرح کنند جواب بدهید.

این پسرو و پیشروها؛ مردم بیچاره ای که می دوند واسه یه لقمه نون، دیگه به اینها اجازه نمیده که یک ساعت دو ساعت معطل بشن که نوبت شون بشه که یه سوال کنن.

حتما هفتاد سال پیش اینطوری که الان هست نبوده. یعنی توان مردم برای ارتباط برقرار کردن با علما بهتر از حالا بوده خیلی. قابل مقایسه نبوده حتی مراجع! یعنی مرحوم آیه الله حائری که موسس حوزه ی علمیه قم بوده همین طور که می رفته خونشون بیست نفر می اومدند سلام می کردند دست ایشون رو می بوسیدند و سوال می کردند و جواب می گرفتند. مرحوم آیه الله خوانساری همینجور.

آدم نمی فهمد چرا اینطوری شده کسی که صلاحیت پاسخگویی به سوالات معنوی و دینی را دارد چرا انقدر فاصله پیدا کرده با مردم؟

...

مرحومه والده از پدرش نقل می کرد که مشرف شده بود(نجف) - پیش از اینکه شیخ فضل الله نوری را شهیدش کنند- که مرحوم آخوند خراسانی را ببیند و بگه این هایی که به شما گفتند دروغه ما از تهران داریم می آییم من فلانی هستم تهران این خبراست نه اونهایی که به گوش شما رسانده اند.

عین این جریان را من در زمان پیش از انقلاب در قم احساس کردم و دیدم. تا یه وقتی امام پیغام داد بیا کارت دارم. رفتم. گفتش که برو منزل آیه الله گلپایگانی. به من آمده اند این جور گفته اند و من باور نکرده ام. برو با ایشون صحبت کن اونچه را که شنیدی بیا برای من بگو. بیش از چهار ساعت طول کشید صحبت کردنم. صبح که به ایشون گفتم ایشون دعا کرد در حقم و خیلی خوشحال شد. این ها چیزی نیست که بگیم تو حوزه مگه میشه اینجور.

اصحاب مرحوم آخوند خراسانی اینها همشون علیه السلام نبودند. من دربسته می گویم. اما کسی نمی دانست. پنجاه سال بوده در حوزه نجف بوده و محاسن شریفش یا غیر شریفش اندازه اش چقدر بوده و عمامه اش چجور بوده و دو ساعت به اذان صبح هم حرم امیرالمومنین می رفته و نوافلش رو اونجا....بقیشو دیگه نمیگم... همینها بودن که سه روز پدرِ مادر بنده اونجا بوده و می خواسته خدمت آخوند برسه و نذاشته بودند؛ که آخوند بی خبر بماند از مسائل مقدمات مشروطیت ایران بخصوص طهران.

معروف است که این یهودی ها و انگلیسی ها برای پنجاه سال دیگشون نقشه کشی می کنن اینها جک نیست واقعیت است.

 شما نمی شناختید سید کاظم عصار را که هم مجتهد بود و هم متخصص در فلسفه الهی یعنی اسفار ملاصدرا بود. بنده می دیدم ایشون رو و می شناختم. از سفارت انگلیس یک جوان با استعداد می آد خدمت ایشون میگه من می خوام خدمت شما اسفار بخونم. مقدمات اسفار را هم خوانده بوده مدتی ایشون اسفار به اون درس می گفته. که من الانه میگم که ایشون اشتباه می کرده نمی گفته که توی انگلیسی از سفارت انکلستان می خوای بیای پیش من اسفار برای چی بخونی؟

بعد از بیت مرحوم آخوند خراسانی که قطعا توش مهره خارجی دشمن اسلام بود...تمام بیرونی و بیت مراجع مثل نمک توی آش یه دونه ی نامعلوم مهره ی خارجی دشمن اسلام توش داشته. شما می خواهی قبول نکنی نکن....

 

سوم شهریور 90 (25رمضان)


لینک دانلود:

http://ommeabiha.ir/oc/wp-content/uploads/900603_1SoTeh.wma

نقدی بر نقد مراجع؟!

نگارنده محترم آن نوشته ی انتقادی، نکاتی را متذکر شد که بررسی و بحث پیرامون آنها خالی از فایده نیست. اول آنکه آیه الله تهرانی را به خاطر آنکه علنا مراجع را مورد انتقاد قرار میدهد و موجبات بد بینی مردم به مراجع را فراهم می آورد نکوهش کرد.

جا دارد بررسی کنیم به طور کلی آیا انتقاد از مراجع به طور علنی امری ناشایست است یا خیر؟ چه که آیه الله تهرانی نه فقط در بحث شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه  که در بسیاری از موضوعات دیگر همانطور که نویسنده محترم اشاره کردند (مثل مورد علامه عسکری) هیچگاه از انتقاد نسبت به مراجع وعلمای بنام حتی امام خمینی به طور علنی و در مجالس عمومی خود داری نکردند. جا دارد در اینجا به چند نمونه دیگر اشاره کنم:

1-نسبت به فتوای امام خمینی درمورد شطرنج 2- مراجعی که قائل به طهارت اهل کتابند. 3- آیه الله ری شهری که جزوه ای مبنی بر عدم اعتبار حدیث کساء مرقوم فرمودند و همچنین آن حدیث را از مفاتیح های داخل حرم حضرت عبد العظیم حذف کردند. 4- مراجعی که تلقیح مصنوعی و خرید و فروش نطفه را حلال می دانند. 5- مرجعی که سودهای بانکی را مشروع میدانند. 6-مراجعی که با عامه مردم و قشر دانشجو ارتباط مستقیم و مستمر ندارند. 7- برخی نظرات شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی 8- بعضی از علماء که زیارت جامعه کبیره را نامعتبر میدانند. 9- بعضی از علماء که در زیارت عاشوراء تشکیک کرده اند. 10-نسبت به آقای مصباح هم فرمودند که نسبت به ایشان ارادتی ندارم.

ایشان انتقادات در محافل خصوصی تر و عمومی را تا آنجا پیش بردند که برخی بر آن شدند که معظم له هیچ یک از علماء حاضر را توصیه نمی کنند. البته در موارد زیادی فرمودند که آقای جوادی در معقول و منقول و تقوی در زمانه ما بی نظیر است و حتی از برخی جهات ایشان را از استادشان علامه طباطبایی بالاتر دانستند. و بعد از فوت امام هم به تقلید از آیه الله صافی توصیه کردند. و همانطور که می دانید با ایشان رابطه نزدیکی دارند.

آنچه که نویسنده آن مقاله بدان اشاره فرمودند این بود که مردم بر اثر این فرمایشات آیه الله تهرانی نسبت به مراجع بد بین می شوند. در صددیم تا بررسی کنیم آیا اگر علماء انتقادی از یکدیگر به ذهنشان رسید لازم است از بیم بد گمانی مردم آنها را مخفی کنند؟  یا آنکه شکستن تابوی نقد مراجع دارای مصالحی است که از مفاسدش برتر است؟

آیا اگر علماء یکدیگر را نقد نکنند، اشکالی وجود نخواهد داشت؟ و مردم به مراجع خوشبین خواهند بود؟ آیا همه مردم هر کاری که مراجع می کنند را صحیح می دانند و آنانرا معصوم می شمارند مگر آنکه امثال آیه الله تهرانی آنان را نقد کنند؟ آیا خود نقد نکردن و بی اشکال جلوه دادن علماء نقطه ضعف دیگری در پرونده ی آنها درج نخواهد کرد؟ آیا خودداری علماء از نقد یکدیگر سبب نمی شود کسانی که به طور کلی با بساط مرجعیت و روحانیت مخالفند از فرصت استفاده کنند و آنان را مدعی عصمت نشان دهند و نهاد روحانیت را به نهاد کلیسا تسبیه کنند؟ آیا پرهیز از نقد مراجع آنان را شکننده تر نمی کند؟ و آیا نقد آنها موجب رشد آنها و شکستن یخ ارتباط صمیمی مردم با مراجع نمی شود؟ ....

همه اینها که البته بر سبیل استفهام انکاری بود پاسخی است بر سوال نخست.

اما یکی از انتقاداتی که نویسنده محترم متوجه آیه الله تهرانی کرده بودند این بود که ایشان خودشان عامل به حرفشان نیسند. و در حالی که مراجع را متهم می کنند به اینکه با هم ارتباط ندارند تا اختلافاتشان را برطرف کنند خود ایشان هم از ارتباط و گفتگو و حل اختلافات دوری می کند.

و ایشان به عنوان مصداق ماجرای علامه عسکری را بیان کردند.

البته بنده با نویسنده محترم در این مورد تا حدودی موافقم. و اتفاقا ایشان با اشاره به قضیه علامه عسکری نکته صحیحی را بیان کردند، چرا که کسانی که از نزدیک با علامه عسکری آشنا بودند به نیکی میدانند که حاج آقا مرتضی بدون اینکه دقیقا بداند علامه عسکری چه گفته به سادگی و بر اساس نقل دیگران دست به انتقاد علنی از ایشان زده بود. اتفاقی که از نظر نزدیکان آیه الله تهرانی کم رخ نداده. و چه بسیار دوستانی که با دیدن چنین رفتاری از مخالفین جدی حضرت ایشان شدند.

به امید آنکه انتقاد منصفانه و متخصصانه از هر شخصی امری مطلوب و مورد تحمل باشد، و با آرزوی آنکه  علماء ما بتوانند با ایجاد روابط مستمر علمی اذهان خویش را از چهار چوب های فردی و شخصی فراتر ببرند تا همگی با ذهن جامع نگرانه تری به اسلام و مسلمانان کمک کنند. والسلام

رسیده ها...

(نوشته زیر ناظر به فرمایشات آیه الله تهرانی پیرامون شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه است که توسط یکی از بینندگان محترم وبلاگ ارسال شده.

لازم به ذکر است که حاج آقا مرتضی تهرانی در پایان فرمایشات خود فرموده بودند:

"اینهایی را که عرض می کنم ضبط کنید و ببیرد نزد مراجع، ببینید به کجای این حرف ها اشکال می گیرند؟

ای کاش این مراجع تقلید مردم را متوجه می کردند که شما دارید شعاری می دهید که نتیجه اش تفرقه و اختلاف بین شیعه است...

سکوت در برابر این شعار مبهم که از آن برداشت بد می شود، از قصور و کوتاهی و اشتباه علماء است."

نویسنده محترم در خلال انتقاداتش به ماجرای مرحوم علامه عسکری هم اشاره ای می کند که نیاز به توضیحاتی دارد:

چند سال پیش یکی از اطرافیان حاج آقا مرتضی تهرانی خدمت ایشان گفته بود که علامه عسکری سند زیارت عاشورا را معتبر نمی داند و از خواندن آن نهی کرده. این نقل قول منجر به آن شد که حاج آقا مرتضی چندین جلسه بطور مفصل مرحوم علامه عسکری را بشدت مورد انتقاد قرار دهد و مسائل منسوب به ایشان را در چهار چوب برنامه های دشمن برای تضعیف مبانی اعتقادی شیعیان بداند.)

سلام

تقاضایی از محضر شما بزرگوار داشتم که اگر به جناب استاد حاج آقا مرتضی انتقال دهید ممنون می شوم
ایشان چرا در بین جوانان و دانشجویان و عامه مردم از مراجع انتقاد می کنند؟
انتقاد ایشان از مراجع آن هم جلوی جوانان و عموم مردم چه اثری جز بدبینی نسبت به بزرگان و علما دارد؟
یادم هست که ایشان حدود ده سال پیش خاطره ای را نقل می کرد که غیر مستقیم طعنه ای به حضرت آیت الله بهجت داشت.
از لسان مبارک خود ایشان شنیدم که این مراجع ما به اندازه یه نهار آبگوشت هم دور هم جمع نمی شوند تا اختلافاتشان را رفع کنند.
آیا همین ایراد به خود ایشان وارد نیست؟
اگر انتقادی به عملکرد علما دارند چرا یه آبگوشت مهمانی نمی دهند تا بجای اینکه جلوی عامه مردم این بزرگان را تخریب کنند به انتقاد سازنده بپردازند.
مطرح کردن این سخنان که طرف حرف کس دیگری است برای عموم چه فایده ای دارد؟
ای کاش آن زمانی که ایشان از علامه بزرگوار عسکری انتقاد کرد به اندازه بیست دقیقه وقت می گذاشت و به دیدار ایشان که فاصله چندانی با هم نداشتند می رفت و نقد خود را به محضر علامه می فرمودند ولی افسوس .....

بنده خدا

نگاهی بر نظرات اخیر آیه الله تهرانی

حضرت آیه الله تهرانی که از شاگردان مبرز امام خمینی میباشند اگر چه در بحبوحه اتفاقات سال 88 اعلام موضع صریحی نکردند, اما به تدریج هر چه از آن فضای احساسی و پر تنش دور می شدیم گاه با کنایه و گاه با کلی گویی و حتی گاهی با اشارات صریح تر به تحلیل مسائلی که در این ماه ها مورد بحث و نظر بوده پرداختند.

.......

ادامه نوشته